خداوند خیلی از اسرار الهی را بر حسب زمان طفولیت بشر به صورت داستان های مختلف و بنوحی برای راحتی درک بشر بصورت سمبلیک بیان نموده است مقصود از سفینه ( کشتی ) آئین یزد دان است در ابنجا اشاره به این است که کشتی شریعت نوح نیز در عالم معنی از این ظلم جانکاه چنان پریشان شد که واژگون گردید داستان کشتی نوح در تورات سفر خروج باب ششم و در قرآن در سوره هود آمده است بها،الله موعود کتابهای آسمانی ص ۲۲٨ همچنین ثعبان ( اژدها ی ) قدرتدر عهد قدیم و قرآن مذکور است که خداوند به حضرت موسئ آیتی ( معجزه ای)عطا فرمود که چون عصای خود را بیا ندا خت تبدیل به اژدها می شد در سوره اعراف کلمه ثعبان و در سوره شعرا نیز ثعبا ن ذکر شده و در سوره طه ؛ حیه یعنی مار فرموده اند جمال قدم جل جلاله در کتاب ایقان مار و ثعبان را به قدرت خداوندی که همراه حضرت موسی بود تبعیین فرموده اند قاموس مختصر ایقان ص ۱۶مولوی هم بارها در کتاب مثنوی به این نکته اشاره کرده است … حرف قرآن را مدان که ظاهر است .. زیر ظاهر باطنی هم قا هر است … هست قرآن در فهم تو همچون عصا ؟ .. می کشد کفرها را چون اژد ها ؟ …. بسکه خود را کرد ه ای بند حوا …. کرمکی را کرد ه ای تو اژدها … آیا… اگر حضرت موسئ میتوانست با عصا یش رود نیل را از وسط بشکافد همان اول فرعون را از وسط به دو نیم نمیکرد ؟ای منجم اگرت شق وقمر باور شد … بایدت بر خود و شق و قمر خندیدن … مولاناثعبان ( اژدها ی ) قدرتدر عهد قدیم و قرآن مذکور است که خداوند به حضرت موسئ آیتی ( معجزه ای)عطا فرمود که چون عصای خود را بیا ندا خت تبدیل به اژدها می شد در سوره اعراف کلمه ثعبان و در سوره شعرا نیز ثعبا ن ذکر شده و در سوره طه ؛ حیه یعنی مار فرموده اند جمال قدم جل جلاله در کتاب ایقان مار و ثعبان را به قدرت خداوندی که همراه حضرت موسی بود تبعیین فرموده اند قاموس مختصر ایقان ص ۱۶مولوی هم بارها در کتاب مثنوی به این نکته اشاره کرده است … حرف قرآن را مدان که ظاهر است .. زیر ظاهر باطنی هم قا هر است … هست قرآن در فهم تو همچون عصا ؟ .. می کشد کفرها را چون اژد ها ؟ …. بسکه خود را کرد ه ای بند حوا …. کرمکی را کرد ه ای تو اژدها … آیا… اگر حضرت موسئ میتوانست با عصا یش رود نیل را از وسط بشکافد همان اول فرعون را از وسط به دو نیم نمیکرد ؟ای منجم اگرت شق وقمر باور شد … بایدت بر خود و شق و قمر خندیدن … مولاناثعبان ( اژدها ی ) قدرتدر عهد قدیم و قرآن مذکور است که خداوند به حضرت موسئ آیتی ( معجزه ای)عطا فرمود که چون عصای خود را بیا ندا خت تبدیل به اژدها می شد در سوره اعراف کلمه ثعبان و در سوره شعرا نیز ثعبا ن ذکر شده و در سوره طه ؛ حیه یعنی مار فرموده اند جمال قدم جل جلاله در کتاب ایقان مار و ثعبان را به قدرت خداوندی که همراه حضرت موسی بود تبعیین فرموده اند قاموس مختصر ایقان ص ۱۶مولوی هم بارها در کتاب مثنوی به این نکته اشاره کرده است … حرف قرآن را مدان که ظاهر است .. زیر ظاهر باطنی هم قا هر است … هست قرآن در فهم تو همچون عصا ؟ .. می کشد کفرها را چون اژد ها ؟ …. بسکه خود را کرد ه ای بند حوا …. کرمکی را کرد ه ای تو اژدها … آیا… اگر حضرت موسئ میتوانست با عصا یش رود نیل را از وسط بشکافد همان اول فرعون را از وسط به دو نیم نمیکرد ؟ای منجم اگرت شق وقمر باور شد … بایدت بر خود و شق و قمر خندیدن .. در غیر این صورتچرا وقتی می گویند موسی فرعون را شکست داد حقیقت است اما کاوه ضحا ک را از میان برد و یا رستم دیو سپید را شکست داد افسانه است نو ح تمام حیوانات را سوار کشتی کرد حقیقت است اما کیکاووس به وسیله عقاب ها پرواز کرد افسانه است ابراهیم به سلامت از آتش گذر کرد معجزه است اما سیاووش به سلامتی از آتش گذشت افسانه است ییوسف در شکم نهنگ زندگی کرد حقیقت است اما زال توسط سیمرغ پرورش یافت افسانه است رستم ۷۰۰ سال عمر کرد افسانه است اما نوح ۹۵۰ سال زندگی کرد حقیقت است
همانطور که می دانید آنچه مربوط به باورهای دینی و مربوط به فرهنگ سامیان بود به ما گفته شده حقیقت است وآنچه مربوط به تمدن و فرهنگ ایرانی است به ما گفته شده افسانه است شاید هدف این بود ه که. اسطوره های تمدن ایرانی را هم مثل باورهای خرافی پر از افسانه و خرافات معرفی کنند از طرفی دیگر حافظ گفته بود گر تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور ، یار مردان خدا باش که در کشتی نوح هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را داستان نوح و توفان و کشتی منتسب به او را همه میدانیم. در چنان توفانی که همه چیز و همه جا را بکام خود میکشد، این تنها کشتی نوح است که مقاومت کرده و غرق نمیشود. خواجه در این بیت علت این امر را نه استحکام کشتی نوح و نه مهارت نوح درکشتی بانی ، بلکه در “ایمانی” میداند که نوح بخداوند داشته و این ایمان را به خاکی تشبیه کرده که توفان را به آبی نمیخرد. اصطلاح “به چیزی نخریدن” هنوز مرسومست و ما آنرا بکار میبریم. اما این خاک ،توفان را به “آبی” نمیخرد. در این استعاره نکتهُ ظریفی نهفته است. شاید آب در دل صحرای خشک و سوزانی بسیار پر ارزش هم باشد (که هست) اما در دل توفانی که همه جا را آب گرفته دیگر آب ارزشی ندارد و در این بیت خواسته عظمت ایمان را در مقابل واقعه ای به عظمت توفان نوح ( اشاره به مقاومت علما، مقابل حضرت بها،الله که در آینده رخ خواهد داد را هیچ بنماید و این را بعد از دعوت مخاطبش به یاری مردان خدا (داشتن ایمان) آورده است.همچنین این بیت اشاره به حکایت حمل جسد آدم (و حوا) از طرف نوح در کشتی و رساندن نوح آن دو قالب را به بیت المقدس دارد.در تفسیر طبری آمده است که: ” پس چون وقت طوفان نوح بود خدای عز و جل وحی فرستاد به نوح و گفت: برو و قالب آدم و حوا را از آن گور بردار- نوح برفت و آن قالب های ایشان برداشت و با خود در کشتی نهاد و همچنان می داشت تا آن عذاب فرو کش کرد.” ملاحظه بفرمائید چطوری تفسیر شد ، حضرت بها،اله به اصبع مبارک یعنی با انگشت مبارک محل استقرار عرش حضرت اعلی را به فرزند خود حضرت عبدالبها، نشان دادند همچنین #آیات قرآن معنی باطنی دارد نه ظاهری
بعضی از فرمان هبوط چنین استفاده کردهاند که آدم در آسمان بود و فرود آمده است، درست نیست، بدلیل اینکه در قرآن پیاده شدن حضرت نوح از کشتی (اهبط بسلام منّا…. هود/48) و برای رفتن بنیاسرائیل به شهر (اهبطوا مصراً … بقره/61) از واژه هبوط استفاده کرده است. آیا درست است بگوئیم آنها هم از آسمان آمدنددومآ بهشت مورد نظر و نیز بهشت اخروی؛ همیشگی است. (خالدین فیها لایبغون عنها حولاً «]اهل بهشت[ در آن جاودانند و از آغاز گرایش انتقال به جای دیگر را ندارند. کهف/108) و (لا یمسّهم فیها نصب و ما هم منها بمجزجین «هیچ رنج و زحمت در آنجا به آنها نرسد و هرگز از آن بهشت ابد بیرونشان نکنند.» حجر/48)(9)از طرفی خداوند در آغاز داستان آدم به فرشتگان فرمود: اِنّی جاعِلٌ فِی الأرضِ خَلیفةً – و هیچ دلیلی نداریم که خداوند این آدمی را که در این کره زمین آفریده به آسمانها برده باشد که فرشته دیده باشند و
#Taiziz منظور از آدم و حوا چیست ؟ قرنهاست که این ایراد مطرح است که گیرم که ادم خطا کرد و گناه کرد، بنی ادم چرا باید تاوان این گناه را الی الابد بپردازند ؟
این آیات معاني كليه و تاويل بديعه دارد و جزمحرمان راز و مقربين حضرت بي نياز واقف ان اسرار نه . لهذا اين ايات تورات معاني متعدده دارد يك معني از معاني انرا بيان كنيم و گوئيم مقصد از ادم روح ادم است و از حوا نفس ادم زيرا در بعضي مواضع از كتب الهيه كه ذكر اناث ميشود مقصد نفس انسانيست . و مقصد از شجره خير و شر عالم ناسوتيست زيرا جهان روحاني الهي خير محض است و نورانيت صرفه اما در عالم ناسوتي نور و ظلمت و خير و شر حقايق متضاده موجود . و مقصداز مار تعلق بعالم ناسوتيست ان تعلق روح بعالم ناسوتي سبب … مفاوضات: صفحه ۹۰ كه نفس و روح ادم را از عالم اطلاق بعالم تقييد دلالت كرد و ازملكوت توحيد بعالم ناسوت متوجه نمود و چون روح و نفس ادم بعالم ناسوت قدم نهاد از جنت اطلاق خارج گشت در عالم تقييدافتاد بعد از انكه در علو تقديس بود و خير محض بعالم خير و شر قدم نهاد . و مقصود از شجره حيات اعلي رتبه عالم وجود مقام كلمة الله است و ظهور كلي لهذا ان مقام محفوظ مانده تا در ظهور اشرف مظهر كلي ان مقام ظاهر و لائح گشت . زيرا مقام ادم من حيث ظهورو بروز بكمالات الهيه مقام نطفه بود و مقام حضرت مسيح رتبه بلوغ و رشد و طلوع نير اعظم رتبه كمال ذاتي و كمال صفاتي بود . اينستكه در جنت اعلي شجره …. .كتاب بدائع الاثار – جلد ٢: صفحه ۹۸ ملاحظه كنيد كه حضرت ادم و سايرين در جنت بودند بمجردانكه در جنت عدن در ميان حضرت ادم و شيطان نزاعي حاصل گشت جميع از جنت خارج شدند تا انكه نوع انسان عبرت گيرد و اگاه شود كه نزاع و جدال سبب حرمان است حتي با شيطان لهذا درين عصر نوراني بموجب تعاليم الهي حتي با شيطان نزاع و جدال جائز نه حال كه بالعكس عالم انسان مملو جنگ و نزاع است جنگ است بين اديان جنگ است بين اقوام جنگ است بين اوطان جنگ است …. مثلآ … · ..ثعبان ( اژدها ی ) قدرت در عهد قدیم و قرآن مذکور است که خداوند به حضرت موسئ آیتی ( معجزه ای) عطا فرمود که چون عصای خود را بیا ندا خت تبدیل به اژدها می شد در سوره اعراف کلمه ثعبان و در سوره شعرا نیز ثعبا ن ذکر شده و در سوره طه ؛ حیه یعنی مار فرموده اند جمال قدم جل جلاله در کتاب ایقان مار و ثعبان را به قدرت خداوندی که همراه حضرت موسی بود تبعیین فرموده اند قاموس مختصر ایقان ص ۱۶ ۱ ..مولوی در کتاب مثنوی به این نکته اشاره کرده است … حرف قرآن را مدان که ظاهر است .. زیر ظاهر باطنی هم قا هر است … هست قرآن در فهم تو همچون عصا ؟ .. می کشد کفرها را چون اژد ها ؟ …. بسکه خود را کرد ه ای بند حوا …. کرمکی را کرد ه ای تو اژدها … نکته … اگر حضرت موسئ میتوانست با عصا یش رود نیل را از وسط بشکافد همان اول فرعون را از وسط به دو نیم میکرد .. اینکه مراد از این اشاره همان معجزات بوده باشد، احتمال صحیحی نیست، چون با تکرار اسم اشاره ‘ نمی سازد، علاوه بر این فرعونیان وقتی معجزات را دیدند، بنا بر حکایت قرآن گفتند: “فلناتینک بسحر مثله گفتند ما نیز نظیر آن را خواهیم آورد” (۱۷) و حال آنکه در پاسخ موسی گفتند: “ما چنین چیزی . در پدران گذشته خود ; سراغ نداشته، و از آنان نشنیده ایم”.پس معلوم می شود مراد از”هذا این” در این جمله دعوت موسی است، نه معجزات وی، از این هم که بگذریم معجزات موسی معنا ندارد که بگویند: ما سابقه نظیر این را نداریم، چون سابقه نداشتن از امثال آن معجزات، رد دعوت آن نمی شود. حقایقی برای گفتن وجود دارد. این حقایق به شکلی غیر مستقیم در بطن ایات قران است اما واضح و روشن نیست و نیاز به تاویل و تبیین دارد. وقتی مردوم از معنی این آیات می پرسیدند پیامبران طبق نظر آیات میگفتند – زمان گفتن این حقایق هنوز فرا نرسیده است.وقتی زمان آن ( ظهور حضرت بها،الله) برسد آن وقت پی به معنی آیات خواهید برد و به جهل خود متعرف خواهید شد – اورده اند که مشرکان، بر ایات قران نظیر تاریک شدن خورشید، متلاشی شدن کوهها و ریزش ستارگان بر روی زمین و اتش گرفتن دریاها و نیم شدن ماه و بسیاری دیگر را ایراد می گرفتند و می گفتند محمد قومش را فریب می دهد چون امکان وقوع این امور وجود ندارد و امتناع عقلی دارد. در پا سخ انها آیاتی نازل شده مدل بر ای نکته که این ایات معانی روحانی دارد که زمان آن هنوز فرا نرسیده که روشن شوند بنابر این قابل فهم برای انها نیست نظیر این ایه که بل کذبوا بما لم یحیطوا بعلمه و لما یاتهم تاویله (یونس ۳۹) واضح است که منظور از تاویل ایات فهم معانی ظاهری ان نیست که هر کس که با لغت عربی اشنا باشد یا تاریخ و فقه و اصول بداند بتواند ان را درک کند..و نکته مهم همین است که طبق آموزه های بهائی منظور از آدم روح خود انسان بوده است و منظور از حوا اشاره به نفس جسمانی او داشته است …اصولآ کلمه معجزه کلمه معجزه به آن معني که ما از آن درک و فهم مي کنيم در قرآن نيامده است. در قرآن به جاي آن، کلمات: آيه و بيّنه بکار برده شده است. .هر کدام از ما به تنهائی معجزه همین خلقت هستیم آیه و نشانه و مثال آن توجه به آفرینش و توانا یی ها ی بالفطره وجود خودمان است حالا خوب به چهره خودتان نگاه کنيد و ببينيد در اين سر و صورت چه چيزهايي داريد. دو گوش و دو چشم و دهان و بيني و پيشاني و گونه و لبها و سري پر مو. آيا همين است و بس؟ هرگز. اينها ظاهر شماست. در جعبه کوچک سر شما خداوند چيزهايي تعبيه کرده است که از قوي ترين تلسکوپها و دوربينها و گيرنده هاي جهان هم قوي تر و دقيق ترند چون هم زنده اند و هم مي توانند در صورت پيدا شدن نقصي در خود، خودشان را با کمک ديگر اعضاي بدن، تعمير و بازسازي کنند. .مثلآ خوب ما با اين سر و صورتمان مي بينيم. مي شنويم. بوهاي خوب و بد را احساس مي کنيم. حرف مي زنيم. فکر مي کنيم و علم مي آموزيم. غذا مي خوريم. مزه هاي ترش و شيرين و تلخ و شور و گس را حس مي کنيم. گذشته از اينها احساساتي که نسبت به ديگران و هر چيزي داريم و يا برايمان پيش مي آيد با تغيير عضلات و اعضاي صورتمان به ديگران منتقل مي کنيم. همين الآن که در جلو آيينه ايستاده ايد بدون گفتن کلمه اي مثلا احساس تعجب کنيد. احساس ترس. احساس نفرت. گشادگي چهره و احساس مهرباني کنيد. موضوعي را با تکان دادن سر به طرفین می توانید انکار کنيد. بخنديد. گريه کنيد. يکي از چيزهاي مهمي که تا به حال به آن فکر نکرده ايد اين است که بدون کمک زبانتان هرگز نمي توانيد چيزي بجويد يا لقمه های غذا و خوراکی ها را در دهانتان جابجا کنيد. (لطفا امتحان کنيد.) نه غذا و نه حتي آدامس را. اینها براي ما از کودکي تا کنون عادي شده است و ما به هيچ کدام از آنها توجهي نداشته و نداريم. راستي اگر اينها معجزه نيست؛ پس معجزه چيست؟