انسان کامل کیست ؟

 حضرت عبدالبها، فرموده اند : جمیع کمالات و فضائل صفت انسان است و جمیع رذائل صفت انسان . و همچنین تفاوت بین افراد نوع انسانرا ملاحظه نمائید که حضرت مسیح در صورت بشر بود و قیافا در صورت بشر حضرت موسی انسان بود و فرعون انسان هابیل انسان بود و قابیل انسان جمال مبارک انسان بود یحیی انسان اینست که گفته میشود انسان آیت کبرای الهی است یعنی کتاب تکوین است زیرا جمیع اسرار کائنات در انسان موجود است . پس اگر در ظلّ تربیت مربّی حقیقی بیفتد و تربیت شود جوهر الجواهر گردد نور الانوار شود روح الارواح گردد مرکز سنوحات رحمانیّه شود مصدر صفات روحانیّه گردد مشرق انوار ملکوتی شود مهبط الهامات ربّانی گردد و اگر چنانچه محروم بماند مظهر صفات شیطانی گردد جامع رذائل حیوانی شود مصدر شؤون ظلمانی گردد . اینست حکمت بعثت انبیا بجهت تربیت بشر تا این زغال سنگ دانه الماس شود و این شجر بی ثمر پیوند گردد و میوه ای در نهایت حلاوت و لطافت بخشد . و چون باشرف مقامات عالم انسانی رسد آن وقت دیگر ترقّی در مراتب کمالات دارد نه در رتبه زیرا مراتب منتهی شود لکن کمالات الهیّه غیر متناهی است پیش از خلع این قالب عنصری و بعد از خلع ترقّی در کمالات دارد نه در رتبه . مثلاً کائنات منتهی بانسان کامل گردد دیگر یک موجودی بالاتر از انسان کامل نیست لکن انسان که برتبه انسان رسید دیگر ترقّی در کمالات دارد نه در رتبه چه که دیگر رتبه ای  بالاتر از انسان کامل نیست که انسان انتقال بآن رتبه کند فقط در رتبه انسانیّت ترقّی دارد زیرا کمالات انسانیّه غیر متناهیست مثلاً هر قدر عالم باشد مافوق آن تصوّر گردد و چون کمالات انسانیّه غیر متناهی است  پس بعد از صعود از این عالم  نیز ترقّیات در کمالات تواند نمود .  ص ۱۷۹ مفاوضات کل افوام بشری ارتباط و  آمیزش داشته باشه بنابر ابن  انسان کاملی وجود نداشت زیرا تمام ادیان از ارتباط و آمیزش با پیروان ادیان دیگر را ممنوع کرده بودند  نظریه انسان کامل را بی‌تاثیر از عرفان ایرانی نیز ندانسته‌اند. انسان کامل با مفهوم انسان نخستین در عرفان ایرانی که همان کیومرث است، شباهت دارد؛ کسی که فرزند خدا تصور شده و روح او را جزیی از روح خداوند دانسته‌اند و عهده‌دار وظایف و امور جهانی است. .یهودیت و نظریه انسان کامل کمال‌پذیری انسان از منظر همه ادیان الهی در ارتباط با خداوند که واجد همه کمالات است و با اطاعت او امکان‌پذیر خواهد بود؛ به همین دلیل نظریه انسان کامل در تمامی ادیان در ارتباط بین انسان و خدا تدوین می‌گردد. نظریه انسان کامل در یهودیت که در قالب واژه‌هایی مانند «لوگوس» و «آدم قدیم» یا «آدم عِلوی» شناخته می‌شود، اشاره به موجودی آسمانی دارد که خدا او را به صورت خود آفریده و بر تمامی موجودات برتری داده است. بر اساس اندیشه‌های یهودی چنین انسانی، نخستین مظهر خداست که بدون وابستگی به تعلیم، دستیابی مستقیمی به واقعیت‌ها دارد و به عنوان نایب خدا عمل کرده و خدا از طریق او با جهان ارتباط می‌یابد. یهودیان مصداق خاصی برای این شخصیت معرفی نمی‌کنند و معتقدند همه انسان‌ها به درجات متفاوتی در او سهیم هستند. این موجود آسمانی که در نظر یهودیان، هم  دارنده همه اوصاف و کمالات است و به عنوان عالم صغیر همه قوای موجود در عالم کبیر را به صورتی خُرد و کوچک دارد، واسطه و وسیله آفرینش خلقت نیز است. ..مسیحیت و نظریه انسان کامل ..عیسی مسیح از نظر مسیحیان تنها مصداق انسان کامل در جهان بوده است. مسیحیان وضع اولیه انسان را به صورت و شبیه خدا بیان می‌کنند چراکه روح خداوند در او دمیده شده و خصوصیاتی مانند عقل، وجدان و اراده را دارا است. چنین انسانی به نظر آنها به دلیل داشتن صفات الهی از همه جانداران برتر است و قدوسیت دارد. بر اساس نظرات مسیحی زمانی که آدم و حوا مرتکب گناه شدند از آن مقام سقوط کردند؛ ولی شباهت آنها با خدا کاملا از میان نرفت تا زمانی که حضرت عیسی ظهور کرد. طبق اعتقاد مسیحیان عیسی تنها انسانی است که با دارا بودن خصوصیاتی مانند عصمت، محبت و نجات بخشی نسبت به دیگران و مقام شفاعت به چنین جایگاهی دست پیدا کرده است. مسیحیان با استناد به این جمله عیسی که می‌گوید: «کامل باشید همانطور که پدرآسمانی‌تان کامل است» معتقدند کامل شدن تنها با تسلیم کردن محض قلب و اراده شخص به خدا و ایمان داشتن به او از طریق عیسی مسیح امکان دارد. بر اساس نظر آنان و مسلمانان و بهودیان  به دلیل فطری بودن گناه  و  اینکه دین خودشان آخرین مد است امکان دستیابی به کمال اخلاقی و مذهبی در این دنیا وجود ندارد و باید منتظر دنیای پس از مرگ بود تا بتوان ترقی و پیشرفت نامحدود داشت. در صورتی که اینجور نیست با ظهور حضرت بها،الله انسان در همین دنیا میتوان  کمال اخلاقی دست پیدا کند بنابر این انسان های کامل همان بهائیان می باشند  که در عمل با کل اقوام و نژاد های مختلف آمیزش و رفت و آمد دارنداگر انسان متصف به کمالات و صفات حق و قادر بر تدبیر عالم نباشد، خلیفه نخواهد بود زیرا خداوندتعالی تمام صفات کمالی را دارا است و عالم تحت تدبیر اوست. پس خلیفه او نیز باید متصف به کمالات او و قادر بر تدبیر عالم باشد، تا جانشین او گردد: اگر در آدم جمیع آنچه رعایا می‌خواهند، رعایایی که خداوند وی را بر آنان خلیفه گردانید، نباشد، خلیفه نیست. پس ناچار باید آنچه را که بدان نیاز است واجد باشد وگرنه بر ایشان خلیفه نیست. بنابراین صحیح نیست خلافت مگر برای انسان کامل (ابن‌عربی 1400 ق : 55). هر فردی از افراد نوع انسانی دارای این خلافت است، چنان‌که خداوند سبحان می‌فرماید:«وَ اَنْفِقُوا مِمّا جَعَلَکُم مُسْتَخْلَفین فیه» (الحدید، 7). انسان خلیفه خداست و حق‌تعالی اداره ملک خود را به انسان سپرده است. اما مالک حقیقی فقط خداست و انسان، تنها مقام وکالت را داراست (ابن‌عربی 1400 ق : 71). انسان کامل حامل امانت و عهد الهی در مرآت حق است. او تجلی صفات و مفصل اسماء و موضع نظر حق به خلق و عرش و کبرياست. انسان کامل سرّ  و حيات ساری در جهان است.([3]) او در رأس اسماء الهی و بعبارتی جميع اسماء الهی است زيرا که خداوند در وی تجلّی کلی کرده است.([4]) از لحاظ صفات: انسان کامل تمامی صفات حسنه را داراست که همه ناشی از ذات الهی است. بحسب افعال: انسان کامل افعالش همانند افعال خداست و مانند افعال الهی همة کائنات را در بر گرفته و بر تمامی زمان و مکان و مواد و حرکات ماديات و ابداعيات و مجردات نيز اثر دارد. به این موضوع اشاره نمودیم که : در تعریف انسان کامل گفته شده کسی که بتواند با کل افوام بشری ارتباط و  آمیزش داشته باشه بنابر ابن  انسان کاملی وجود نداشت زیرا تمام ادیان از ارتباط و آمیزش با پیروان ادیان دیگر را ممنوع کرده بودند  نظریه انسان کامل را بی‌تاثیر از عرفان ایرانی نیز ندانسته‌اند. انسان کامل با مفهوم انسان نخستین در عرفان ایرانی که همان کیومرث است، شباهت دارد؛ کسی که فرزند خدا تصور شده و روح او را جزیی از روح خداوند دانسته‌اند و عهده‌دار وظایف و امور جهانی است. .یهودیت و نظریه انسان کامل کمال‌پذیری انسان از منظر همه ادیان الهی در ارتباط با خداوند که واجد همه کمالات است و با اطاعت او امکان‌پذیر خواهد بود؛ به همین دلیل نظریه انسان کامل در تمامی ادیان در ارتباط بین انسان و خدا تدوین می‌گردد. نظریه انسان کامل در یهودیت که در قالب واژه‌هایی مانند «لوگوس» و «آدم قدیم» یا «آدم عِلوی» شناخته می‌شود، اشاره به موجودی آسمانی دارد که خدا او را به صورت خود آفریده و بر تمامی موجودات برتری داده است. بر اساس اندیشه‌های یهودی چنین انسانی، نخستین مظهر خداست که بدون وابستگی به تعلیم، دستیابی مستقیمی به واقعیت‌ها دارد و به عنوان نایب خدا عمل کرده و خدا از طریق او با جهان ارتباط می‌یابد. یهودیان مصداق خاصی برای این شخصیت معرفی نمی‌کنند و معتقدند همه انسان‌ها به درجات متفاوتی در او سهیم هستند. این موجود آسمانی که در نظر یهودیان، هم  دارنده همه اوصاف و کمالات است و به عنوان عالم صغیر همه قوای موجود در عالم کبیر را به صورتی خُرد و کوچک دارد، واسطه و وسیله آفرینش خلقت نیز است. ..مسیحیت و نظریه انسان کامل ..عیسی مسیح از نظر مسیحیان تنها مصداق انسان کامل در جهان بوده است. مسیحیان وضع اولیه انسان را به صورت و شبیه خدا بیان می‌کنند چراکه روح خداوند در او دمیده شده و خصوصیاتی مانند عقل، وجدان و اراده را دارا است. چنین انسانی به نظر آنها به دلیل داشتن صفات الهی از همه جانداران برتر است و قدوسیت دارد. بر اساس نظرات مسیحی زمانی که آدم و حوا مرتکب گناه شدند از آن مقام سقوط کردند؛ ولی شباهت آنها با خدا کاملا از میان نرفت تا زمانی که حضرت عیسی ظهور کرد. طبق اعتقاد مسیحیان عیسی تنها انسانی است که با دارا بودن خصوصیاتی مانند عصمت، محبت و نجات بخشی نسبت به دیگران و مقام شفاعت به چنین جایگاهی دست پیدا کرده است. مسیحیان با استناد به این جمله عیسی که می‌گوید: «کامل باشید همانطور که پدرآسمانی‌تان کامل است» معتقدند کامل شدن تنها با تسلیم کردن محض قلب و اراده شخص به خدا و ایمان داشتن به او از طریق عیسی مسیح امکان دارد. بر اساس نظر آنان و مسلمانان و بهودیان  به دلیل فطری بودن گناه  و  اینکه دین خودشان آخرین مد است امکان دستیابی به کمال اخلاقی و مذهبی در این دنیا وجود ندارد و باید منتظر دنیای پس از مرگ بود تا بتوان ترقی و پیشرفت نامحدود داشت. در صورتی که اینجور نیست با ظهور حضرت بها،الله انسان در همین دنیا میتوان  کمال اخلاقی دست پیدا کند بنابر این انسان های کامل همان بهائیان می باشند  که در عمل با کل اقوام و نژاد های مختلف آمیزش و رفت و آمد دارند .. اگر انسان متصف به کمالات و صفات حق و قادر بر تدبیر عالم نباشد، خلیفه نخواهد بود زیرا خداوندتعالی تمام صفات کمالی را دارا است و عالم تحت تدبیر اوست. پس خلیفه او نیز باید متصف به کمالات او و قادر بر تدبیر عالم باشد، تا جانشین او گردد: اگر در آدم جمیع آنچه رعایا می‌خواهند، رعایایی که خداوند وی را بر آنان خلیفه گردانید، نباشد، خلیفه نیست. پس ناچار باید آنچه را که بدان نیاز است واجد باشد وگرنه بر ایشان خلیفه نیست. بنابراین صحیح نیست خلافت مگر برای انسان کامل (ابن‌عربی 1400 ق : 55). هر فردی از افراد نوع انسانی دارای این خلافت است، چنان‌که خداوند سبحان می‌فرماید:«وَ اَنْفِقُوا مِمّا جَعَلَکُم مُسْتَخْلَفین فیه» (الحدید، 7). انسان خلیفه خداست و حق‌تعالی اداره ملک خود را به انسان سپرده است. اما مالک حقیقی فقط خداست و انسان، تنها مقام وکالت را داراست (ابن‌عربی 1400 ق : 71). انسان کامل حامل امانت و عهد الهی در مرآت حق است. او تجلی صفات و مفصل اسماء و موضع نظر حق به خلق و عرش و کبرياست. انسان کامل سرّ  و حيات ساری در جهان است. او در رأس اسماء الهی و بعبارتی جميع اسماء الهی است زيرا که خداوند در وی تجلّی کلی کرده است. از لحاظ صفات: انسان کامل تمامی صفات حسنه را داراست که همه ناشی از ذات الهی است. بحسب افعال: انسان کامل افعالش همانند افعال خداست و مانند افعال الهی همة کائنات را در بر گرفته و بر تمامی زمان و مکان و مواد و حرکات ماديات و ابداعيات و مجردات نيز اثر دارد  

Leave a Reply

Fill in your details below or click an icon to log in:

WordPress.com Logo

You are commenting using your WordPress.com account. Log Out /  Change )

Twitter picture

You are commenting using your Twitter account. Log Out /  Change )

Facebook photo

You are commenting using your Facebook account. Log Out /  Change )

Connecting to %s