جلوی پیشرفت امرش را در ایران گرفته اند

بنظر بنده خدا فقط میتونه به داداشون  برسه چون جلوی پیشرفت امرش را در ایران گرفته اند یکبار خق فرموده بود :
این دسته بتمام قوى براى ضرّ امرالله و ایجاد و احداث اختلاف کمربستند و بتخدیش اذهان بجمیع وجود قیام نمودند و قصور ننمودند… ولی چنان
اسم اعظم بساطشان را جمع فرمود که آثارى ب

 گزارش این آمار از مقاله ایران بیش از سی بلای طبیعی داشته است آورده شده
پناه بر خدا
 حضرت بها،الله میفرمایند :
….  چند مرتبه بلا بر شما نازل 
و ابدآ التفات ننمودید
یکی احتراق که اکثر مدینه بنار عدل سوخت  چنانچه شعرا، قصائد انشا، نمودند و نوشته اند که چنین حرقی تا بحال نشده
و همچنین وبا مسلط شد و متنبه نشدید و لیکن منتظر باشید که غضب الهی آماده شده
زود است که آنچه از قلم امر نازل شده ،  مشاهده نمائید
دریای دانش ص ۴۷- ۴٨
…  صاعقه قهر الهی متتابعآ بر اهل فتور عصبهّ مغروره و ثله مقهوره نازل …
توقیعات مبارکه خطاب به احبای شرق صفحه ۴۰۳

.

حضرت بها،الله فرموده اند : از عدل حضرت سلطان بعيد است که به خطای نفسی جمعی از نفوس مورد سياط غضب شوند. حقّ جلّ ذکره می فرمايد:” لاتزر وازرة وزر اخری.” و اين بسی معلوم که در هر طايفه ای ، عالم و جاهل ، عاقل و غافل ، فاسق و متّقی بوده و خواهد بود و ارتکاب امور شنيعه از عاقل بعيد است چه که عاقل ياطالب دنيا است و يا تارک آن . اگر تارک است ، البتّه به غير حقّ توجّه ننمايد و از اين گذشته خشية اللّه او را از ارتکاب افعال منهيّهء مذمومه منع نمايد، و اگرطالب دنياست، اموری که سبب و علّت اعراض عباد و وحشت من فی البلاد شود. البتّه ارتکاب ننمايد بلکه به اعمالی که سبب اقبال ناس است عامل شود . پس مبرهن شد که اعمال مردوده از انفس  جاهله  بوده و خواهد بود. نسئل اللّه ان يحفظ عباده عن التّوجّه الی غيره و يقرّ بهم اليه انّه علی کلّ شئ قدير.  
و همانطور که میدانید ترس  ( خشیت الله ، ) در وجود و هر انسانی نهادینه شده است و مجازات و مکافات الهی بدین نحو برقرار است ..بقول مولانا  از جرم ترسان میشوی ، وز چاره پرسان میشویآن لحظه ترساننده را با خود نمی بینی چرا ؟ مولانا میفرماید چاره همان ترساننده ایست که با خود و درون هر انسان است به این معنا که این دو را نمیتوان از هم “مجزا” قلمداد کرد .  لحظه ترساننده را با خود نمی بینی  مولانا در ماقبل این غزل هم اشاره فرموده است از جرم ترسان میشوی ، وز چاره پرسان میشویاما آن لحظه ترساننده را با خود نمی بینی چرا ؟


گفتند همدیگر رو بغل نکنید وگرنه ممکنه بمیرید  هی زندگی  را ضدعفونی کنید وگرنه ممکنه بمیرید گفتن شستن دست ها را فراموش نکنید وگرنه ممکنه بمیرید سفر نرید وگرنه ممکنه بمیرید

چقدر خوب زود یاد گرفتیم سبک زندگی و رفتار ها مون را عوض کنیم که زنده بمونیم
  انگار از مردن بیشتر از خدا  میترسییم کاش از این به بعد میگفتند دروغ ی ها را را کنار بگذارید و گرنه   ممکن است بمیرید
  چقدر خوب بود میگفتند  دست از قضاوت هم بر دارید و گرنه ممکنه بمیرید
مال حرام تو زندگیتو نیارید و گرنه ممکنه بمیرید غضه نخورید و گر نه ممکنه ..
,.

Sky Bahai-Taizz GIF - Find & Share on GIPHY

5 thoughts on “جلوی پیشرفت امرش را در ایران گرفته اند

  1. ترجمۀ بیانات شفاهی حضرت عبدالبهاء که در نجم باختر ، جلد9، ص141 درج شده است :

    ظلمت این لیل مظلم به انتهی رسد و شمس حقیقت مجدّداً از افق قلوب طالع شود . شکیبا باشید ؛ صبر کنید امّا مهمل نمانید ؛ در حین انتظار جدّ و جهد نمایید ؛ وقتی که از یکنواختی خسته و ملول می‌شوید تبسّم کنید ؛ هنگامی که همه چیز در اطراف شما متزلزل است محکم باشید ؛ وقتی سیمای زشت یأس به شما می‌خندد مسرور باشید ؛ وقتی قوای شرور عالم ادنی سعی دارند ذهن شما را مخدوش سازند به صدای بلند تکلّم کنید ؛ وقتی کلّیه نفوس اطراف شما از خوف و جُبن به خود می‌لرزند ، شما شهیم و شجاع باشید . تسلیم قوای کوبندۀ ظلم و استکبار نشوید . خادم امر مردم‌سالاری و حریت باشید . سفرتان را تا انتهی ادامه دهید . یوم تابان و درخشان فرا می‌رسد . هستۀ نسل جدید شکل می‌گیرد . طلیعۀ آرمان‌های جدید عدالت بین‌المللی ظاهر می‌شود . اشجار امید سرسبز خواهد شد ؛ مس ملامت و تمسخر به طلای فخر و تحسین بدل خواهد گشت ؛ بیابان خشک غفلت به حدیقۀ پربار معرفت تحوّل خواهد یافت ؛ غمام تهدید کننده متلاشی گردد و نجوم ایمان و محبّت در آسمان صاف آگاهی ظاهر و باهر خواهد گشت .”

    Like

  2. قسمت دوم  موضوع بحث : وقتی انسان آموخت که چگونه با رنج هایش تنها بماند آن وقت دیگر
    چیز زیادی نمانده که یاد نگرفته باشد
    آلبر کامو

    زهرا عباسی : خیلی بحث برانگیزه و خیلی سوال برانگیز . اگر  منظور سازگار شدن و چگونگی پیدا کردن راهکارهاست بله خوبه ولی اگر منظور قبول کردن رنج است این درست نیست و میشه درماندگیه آموخته شده .. 

     علی کارگر  : کاملآ درست فرمودید وممنون از توحه اتان و همانطور که میدانید رنج، یک مشکل نیست و نمی‌توان آن را کم کرد چون مقدار آن ثابت است، اما می‌توان مقدار “تحمّل“ را تغییر داد. توان انسانها قابل دستکاری است و می‌توان آن را کم یا زیاد کرد.
    به رنج اندر است ای خردمند گنج
    نیابد کسی گنج نابرده رنج .
    فردوسی .

    رنج نارنج ، آتشین از عشق اوست
    میفروزد روز و شب از نار او.
    شاه داعی شیرازی
    هرکسی هم رزمی ؛ هم خشمی ؛ هم رنجی دارد.                                        هرکسی هم بزمی؛ هم دستی ؛هم گنجی دارد                       ت                         آنکه هم رنج توست،می داند چه کسی رنج تورا می خواهد.         .فرید 
     . اگر می خواهید صبح ها زود از خواب بیدار شوید، باید کاری کنید که لذت بیداری در صبح از لذت خوابیدن بیشتر شود.
    زهرا عباسی :
    پس مقصود از رنج تلاش و کوشش و پشتکار است . اگر چتین است عالیست . و چقدر اطلاعات شما گسترده و وسیع است البته یکسری از فرمایشاتتان نیز بسیار برای بنده صقیل و غیر قابل فهم است که مربوط به اطلاعات کم بنده است در هر حال بسیار از توضیحات مبسوطتان کمال تشکر را دارم 
    دوست خوبم ممنونم . 

    کیارش روزبهان :
     اگر ترجمه این جمله به فارسی درست بوده باشد…جمله مبهم؛ و شاید هم تا حدود زیادی، نادرست باشد ( حتی برای آلبرکامو با دیدگاه اگزیستانسیالیستی اش)—- نکته اول اینکه عنوان شده ( انسان با رنجهایش تنها بماند ) – اگر میگفت انسان با رنجهایش کنار بیاید ؛ یا مثلا میگفت رنجهایش را بشناسد — یا میگفت بر رنجهایش مسلط شود. جمله میتوانست قابل درک تر باشد اما وقتی میگوید که انسان یادبگیرد (با رنجهایش تنها باشد) یعنی وقتی که هنوز یاد نگرفته؛– رنجهایش را با دیگران شریک میشود؟ یا رنجهایش را به دیگران منتقل میکند؟— نکته دوم اینکه ؛ این جمله ؛ اینگونه در ذهن مخاطب القا میکند که تمام دنیا عبارتست از رنج انسان و وقتی که انسان بر این رنج فائق آید، بیشتر مسیرش را طی کرده است و از طرف دیگر هم این جمله برای انسان اینگونه تداعی میکند که؛ نیروی محرکه انسان  برای حرکت رو به جلو و همچنین بزرگترین ناشناخته انسان؛ رنجهای او هستند.—با هر معیار و از هر زاویه که به جمله دقت کنیم میبینیم که گوینده؛ جهان به این بزرگی و عظمت را به اندازه درد و رنج و احساس ناخشنودی انسان؛ تقلیل داده است.    —- این در حالی است که اولا جهان بسیاربزرگ و لایتناهیست و ناشناخته ها و ندانسته های انسان بینهایت است—در عین حال میل به آموختن و ترقی و شناخت انسان ؛ یک امر ذاتی و درونی است  و محدود به تلاش برای رهایی از رنج نیست. . نکته دیگر اینکه خود رنج انسان ، همه چیز نیست و ده ها حس قوی دیگر در انسان هست که انسان به دنبال جواب آنهاست مانند ؛ عشق—تعالی و ترقی—حس بقا—پرستش—علم و.و

    علی کارگر :    بله  دوست عزیز نگرش و برداشت های مختلفی راجع به  انواع رنج ها  و نوح   تنهای وجود دارد و هما نطور ی که  که  خانم صالحی عزیز   فرمودند   خیلی بحث برانگیزه و خیلی سوال برانگیز . اگر منظور سازگار شدن و چگونگی پیدا کردن راهکارهاست بله خوبه ولی اگر منظور قبول کردن رنج است این درست نیست و میشه درماندگیه آموخته شده … و همینطور انسان به دلایل مختلف احساس تنهایی می کند از جمله فقدان دوست کافی، نداشتن مهارت نزدیک شدن به سایرین و یا مورد پذیرش واقع نشدن. همه ما گاهی تنهایی را تجربه می کنیم.  گروهی نیز اساساً جرأت تلاش کردن را  هم  نداریم
    ما تنها هستیم و این مسأله به مفهوم وجود نقص در ما نیست همگی ما در اعماق وجودمان تنها هستیم. ما در تنهایی به دنیا می آییم و  تنهایی  می میریم. اما ما می توانیم  دیدگاه خود را نسبت به تنهایی تغییر دهیم. روانشناس هم می گوید
     اگر احساس تنهایی شما همیشگی است به دنبال درمان باشید، زیرا ممکن است دچار افسردگی شده باشید.
     دست به انتخاب بزنید واقع بین باشید. با افرادی مراوده کنید که در مورد جهان دیدگاه مشترکی با شما دارند. مردم دوست دارند با کسانی سروکار داشته باشند که در مورد مسائل مهم از صمیم قلب با آنها هم عقیده باشند   واگر بدانید چه نوع دوستی را ترجیح می دهید آسان تر او را پیدا خواهید کرد  و در آخر  تنهائی خوبه ولی دو نفریش

    ..نیروی محرکه انسان برای حرکت رو به جلو و همچنین بزرگترین ناشناخته انسان؛ رنجهای او هستند اما ؛ ما  مقابل   این رنج ها  مجهز ؛ به  ابزاری هستیم   که خدا به ما داده مثل چشم و گوش و زبان  و عقل ؛   ما را به جلو میبره  قدرتی که در درون شماست، در اشیای اطراف شما  نیست  هنگامی که با این قدرت به جلو حرکت می کنید، وجودتان با وجود تمام هستی یگانه می شود و اشیا و جامعه خودشان را برای منفعت رسانی به شما سازماندهی می کنند.
    سرشت انسان برای رشد و تکامل طراحی شده است و تمام اشیای بیرونی که بخشی از سیستم کاینات هستند، برای ارتقا رشد به او کمک می کنند.
    ای عزیز!  دنیا گنج است و مار….عده ای با گنج بازی می کنند و عده ای با مار..شمس …. گنج وجودما استعداد ماست،، بسياري ازاوقات مهمترين ارزش هرچيزي به استعدادش وبه آن جاي خالي اش است، يك كوزه مهمترين بخش كوزه   همان خالي بودنش است وگرنه بقيه اش ارزشي ندارد ؛اين استعدادوقابليت براي قبول آن آب رحمت ،     اين گنج وجود ماست  وما نبايد خودمان را از آب شور پر كنيم و قابليت خودمان را ازدست بدهيم  ظرفيت زياد  به داشتن 
     گنج است وظرفيت نامتناهي گنج نامتناهي است واين گنج خازنش روح الامين ،يعني روح القدس است كه در وجود  ماست كه همان  قابليت ماست

    زهرا عباسی : چه تشبیه زیبا و جالبی . بسیار از این مطلب لذت بردم البته چون برایم قابل فهم تر از مابقی مطالبتان بود ممنونم دوست عزیز
    علی کارگر :  ممنون خانم زهرا عباسی عزیز
    چون به هر فکری که دل خواهی سپرد….از تو چیزی در نهان خواهند برد
    پس بدان مشغول شو کان بهترست
    تا ز تو چیزی برد کان کهترست .هر چه اندیشی و تحصیلی کنی / می درآید دزد از آن سو کایمنی
    .. مولانا ..می فرماید به هرچیزی که مشغول شوی و دل بسپاری از سویی دیگر چیزی از تو می برند مثل گرفتن وقت  بنابراین به موضوعی برتر و والاتر بپرداز تا از تو چیزهای بی ارزش بدزدند و به این صورت مقام خود را بالاتر ببر ..تو هر قدر که اندیشه کنی و هر چه به دست آوری . دزد از همان جا که احساس امنیت می کنی بر تو حمله می کند .

    http://taiziz.car.blog/2020/11/25/%d8%a8%d8%ad%d8%ab-%d8%b1%d9%86%d8%ac/

    مممممممم

    قسمت دوم  موضوع بحث : وقتی انسان آموخت که چگونه با رنج هایش تنها بماند آن وقت دیگر
    چیز زیادی نمانده که یاد نگرفته باشد
    آلبر کامو

    زهرا عباسی : خیلی بحث برانگیزه و خیلی سوال برانگیز . اگر  منظور سازگار شدن و چگونگی پیدا کردن راهکارهاست بله خوبه ولی اگر منظور قبول کردن رنج است این درست نیست و میشه درماندگیه آموخته شده .. 

     علی کارگر  : کاملآ درست فرمودید وممنون از توحه اتان و همانطور که میدانید رنج، یک مشکل نیست و نمی‌توان آن را کم کرد چون مقدار آن ثابت است، اما می‌توان مقدار “تحمّل“ را تغییر داد. توان انسانها قابل دستکاری است و می‌توان آن را کم یا زیاد کرد.
    به رنج اندر است ای خردمند گنج
    نیابد کسی گنج نابرده رنج .
    فردوسی .

    رنج نارنج ، آتشین از عشق اوست
    میفروزد روز و شب از نار او.
    شاه داعی شیرازی
    هرکسی هم رزمی ؛ هم خشمی ؛ هم رنجی دارد.                                        هرکسی هم بزمی؛ هم دستی ؛هم گنجی دارد                       ت                         آنکه هم رنج توست،می داند چه کسی رنج تورا می خواهد.         .فرید 
     . اگر می خواهید صبح ها زود از خواب بیدار شوید، باید کاری کنید که لذت بیداری در صبح از لذت خوابیدن بیشتر شود.
    زهرا عباسی :
    پس مقصود از رنج تلاش و کوشش و پشتکار است . اگر چتین است عالیست . و چقدر اطلاعات شما گسترده و وسیع است البته یکسری از فرمایشاتتان نیز بسیار برای بنده صقیل و غیر قابل فهم است که مربوط به اطلاعات کم بنده است در هر حال بسیار از توضیحات مبسوطتان کمال تشکر را دارم 
    دوست خوبم ممنونم . 

    کیارش روزبهان :
     اگر ترجمه این جمله به فارسی درست بوده باشد…جمله مبهم؛ و شاید هم تا حدود زیادی، نادرست باشد ( حتی برای آلبرکامو با دیدگاه اگزیستانسیالیستی اش)—- نکته اول اینکه عنوان شده ( انسان با رنجهایش تنها بماند ) – اگر میگفت انسان با رنجهایش کنار بیاید ؛ یا مثلا میگفت رنجهایش را بشناسد — یا میگفت بر رنجهایش مسلط شود. جمله میتوانست قابل درک تر باشد اما وقتی میگوید که انسان یادبگیرد (با رنجهایش تنها باشد) یعنی وقتی که هنوز یاد نگرفته؛– رنجهایش را با دیگران شریک میشود؟ یا رنجهایش را به دیگران منتقل میکند؟— نکته دوم اینکه ؛ این جمله ؛ اینگونه در ذهن مخاطب القا میکند که تمام دنیا عبارتست از رنج انسان و وقتی که انسان بر این رنج فائق آید، بیشتر مسیرش را طی کرده است و از طرف دیگر هم این جمله برای انسان اینگونه تداعی میکند که؛ نیروی محرکه انسان  برای حرکت رو به جلو و همچنین بزرگترین ناشناخته انسان؛ رنجهای او هستند.—با هر معیار و از هر زاویه که به جمله دقت کنیم میبینیم که گوینده؛ جهان به این بزرگی و عظمت را به اندازه درد و رنج و احساس ناخشنودی انسان؛ تقلیل داده است.    —- این در حالی است که اولا جهان بسیاربزرگ و لایتناهیست و ناشناخته ها و ندانسته های انسان بینهایت است—در عین حال میل به آموختن و ترقی و شناخت انسان ؛ یک امر ذاتی و درونی است  و محدود به تلاش برای رهایی از رنج نیست. . نکته دیگر اینکه خود رنج انسان ، همه چیز نیست و ده ها حس قوی دیگر در انسان هست که انسان به دنبال جواب آنهاست مانند ؛ عشق—تعالی و ترقی—حس بقا—پرستش—علم و.و

    علی کارگر :    بله  دوست عزیز نگرش و برداشت های مختلفی راجع به  انواع رنج ها  و نوح   تنهای وجود دارد و هما نطور ی که  که  خانم صالحی عزیز   فرمودند   خیلی بحث برانگیزه و خیلی سوال برانگیز . اگر منظور سازگار شدن و چگونگی پیدا کردن راهکارهاست بله خوبه ولی اگر منظور قبول کردن رنج است این درست نیست و میشه درماندگیه آموخته شده … و همینطور انسان به دلایل مختلف احساس تنهایی می کند از جمله فقدان دوست کافی، نداشتن مهارت نزدیک شدن به سایرین و یا مورد پذیرش واقع نشدن. همه ما گاهی تنهایی را تجربه می کنیم.  گروهی نیز اساساً جرأت تلاش کردن را  هم  نداریم
    ما تنها هستیم و این مسأله به مفهوم وجود نقص در ما نیست همگی ما در اعماق وجودمان تنها هستیم. ما در تنهایی به دنیا می آییم و  تنهایی  می میریم. اما ما می توانیم  دیدگاه خود را نسبت به تنهایی تغییر دهی
    https://wp.me/pc5qrQ-2c

    Like

  3. Katayoon Taghizadeh
    به نظر من هیجکس نمی تونه جلوی پیشرفت امر را نه در ایران و نه در جای دیگری از دنیا بگیره. تاریخ دیانت بهائی پر از دوران های بحران و بعد پیروزی استKatayoon Taghizadeh
    مقصود این بود که اگر جلوی پیشرفت امرالله را بگیرند ایران همینجوری میشه که الان است
    شمس حقیقت به صراحت دو طایفه را به دلیل مقاومت در برابر ارادهٔ خداوند و مخالفت با حقّ، ازعزّت و افتخار محروم کردند می‌فرمایند: « عزّت از دو طايفه اخذ شد از ملوک و علما»….د ر مورد ملوک که با سقوط خاندان‌های پادشاهی پس از ظهور ایشان مشخص شد برای نمونه:سلطنت در آلمان، فرانسه، روسیه و ایران. برچیده شد در مورد علما اگر به همین رویدادهای ۴۰ سال اخیر ایران بنگریم متوجه می شیم چطوری دارند از بین میرند نمونه زیاد است، سد سازی می‌کنند که ایران آباد شود، بر عکس زاینده رود هم خشک میشه دنبال انرژی هسته‌ای می‌روند مملکت را به روز سیاه انداختند دزیدند دزدیند و یک ایرانا فقیر کردند آخرش . می‌خواهند فلان جا را هم آزاد کنند، به جام زهر سر دادن سر در می آورد .
    رسوایی هایشان یکی و دو تا هم . که نیست ..هر دم از این باغ خبری میرسد پشت سر هم دارند بد میارند.. جوریکه روزگار دماری از بعضی از این رهبران مذهبی در بیاره
    . که ابواتشان هم حاضر نشوند که حتی برایشان فاتحه بخونند.قراره هر چی بدست خودشون کاشته اند درو کنند ..

    Like

  4. حضرت بها،الله فرموده اند : از عدل حضرت سلطان بعيد است که به خطای نفسی جمعی از نفوس مورد سياط غضب شوند.

     حقّ جلّ ذکره می فرمايد:” لاتزر وازرة وزر اخری.” و اين بسی معلوم که در هر طايفه ای ، عالم و جاهل ، عاقل و غافل ، فاسق و متّقی بوده و خواهد بود و ارتکاب امور شنيعه از عاقل بعيد است چه که عاقل ياطالب دنيا است و يا تارک آن . اگر تارک است ، البتّه به غير حقّ توجّه ننمايد و از اين گذشته خشية اللّه او را از ارتکاب افعال منهيّهء مذمومه منع نمايد، و اگرطالب دنياست، اموری که سبب و علّت اعراض عباد و وحشت من فی البلاد شود. البتّه ارتکاب ننمايد بلکه به اعمالی که سبب اقبال ناس است عامل شود . پس مبرهن شد که اعمال مردوده از انفس  جاهله  بوده و خواهد بود. نسئل اللّه ان يحفظ عباده عن التّوجّه الی غيره و يقرّ بهم اليه انّه علی کلّ شئ قدير.  

    و همانطور که میدانید ترس  ( خشیت الله ، ) در وجود و هر انسانی نهادینه شده است و مجازات و مکافات الهی بدین نحو برقرار است ..بقول مولانا 

     از جرم ترسان میشوی ، وز چاره پرسان میشوی

    آن لحظه ترساننده را

     با خود نمی بینی چرا ؟

     مولانا میفرماید چاره همان ترساننده ایست که با خود و درون هر انسان است به این معنا که این دو را نمیتوان از هم “مجزا” قلمداد کرد .  لحظه ترساننده را با خود نمی بینی  مولانا در ماقبل این غزل هم اشاره فرموده است از جرم ترسان میشوی ، وز چاره پرسان میشوی

    اما آن لحظه ترساننده را با خود نمی بینی چرا ؟

    Like

  5. Qani Raisy Qani Raisy کاملآ در سته «شاه » تیپ ظاهری مردمش را دید که همسان مردم سوئیس هستند وهم و توهم ورش داشت و خودشیفته شد و این درک را نداشت که ظاهر مردم را عوض کرده و باطن آنها در قهقرای جهالت وخود زنی هنوز سیر میکند .به علاوه جلوی نشر پیام الهی که میتوانست مردوم ایران را مبدل به یکی از پیشرفته ترین و اگاهترین و بهترین گشورها ی دنیا تبدیل کند را گرفته بود و یکی از زیباترین مشرق الذکارهای بهائی در جهان را خراب نمود و به علاوه به خاطر اینکار فکر میکرد از آخوندها می تواند مطمئن باشد چون میدید بیشتر آخوندها ی حقه باز برای
    محمدرضا شاه سر منبر دعا میکنند و توسط جامعه روحانیت مبارز که سردسته اونها(علم الهدی) بود با پول هویدا که بهش نگند بهائی هستی تقویت میشدند
    آخرش هم ، همین نقطه ضعف هویدا و بی اطلاعی شاه بدست آخوندها افتاد و هویدا را در زمان حکومتش به زندان انداختند و بعد از فرار شاه اعدامش کردند فیلم هاش تا یک سال قبل از انقلاب.هنوز است ..
    سخنرانی علم الهدی در سال ۱۳۵۴ در مشهد! ببینید چه جوری رنگ عوض کرده مردک ریا کار!! “در مقابل خدمات شاهنشاه آریا مهر سر تعظیم و تسلیم در این مکان مقدس فرود می‌آوریم و.و و
    .https://taiziz.ca/2021/04/25/%d8%ac%d9%84%d9%88%db%8c-%d9%be%db%8c%d8%b4%d8%b1%d9%81%d8%aa-%d8%a7%d9%85%d8%b1%d8%b4-%d8%b1%d8%a7-%d8%af%d8%b1-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%86-%da%af%d8%b1%d9%81%d8%aa%d9%87-%d8%a7%d9%86%d8%af/

    Like

Leave a Reply

Fill in your details below or click an icon to log in:

WordPress.com Logo

You are commenting using your WordPress.com account. Log Out /  Change )

Twitter picture

You are commenting using your Twitter account. Log Out /  Change )

Facebook photo

You are commenting using your Facebook account. Log Out /  Change )

Connecting to %s