دختری که با  مادر ، و پدرش اعدام شد

   خانم رویا اشراقی  حین تحصیل در رشته دامپزشکی، به کودکان بهائی در شیراز درس می‌داد.  خانم رویا اشراقی، دانشجوی دانشکده دامداری و معلم کلاس درس اخلاق کودکان و عضو لجنه جوانان بهائی در شیراز، و یکی از ٢٠۶ نفری است که نامش در گزارش سال ١٩٩٩ جامعه جهانی بهائی منتشر شد. این گزارش تحت عنوان طرح مخفیانه ایران برای نابودی یک جامعه مذهبی که در مورد آزار اعضای جامعه بهائیان ایران در جمهوری اسلامی است لیستی از بهائیانی که از سال ١٣۵٧ کشته شده اند را در بر دارد. اطلاعات تکمیلی از روزنامه خبر جنوب (شیراز ۳ اسفند ۱۳۶۱)، سالنامه عالم بهائی، جلد ۱٨، ١٩٧٩-١٩۸۳ (حیفا ١٩۸۶) ، شرح حوادث در پروازها و یادگارها به قلم ماه مهر گلستانه ٬ کتاب داستان علیا نوشته علیا روحی زادگان، نامه ای به قلم شوهرش به فرزندانشان در خارج از کشور در تاریخ ۸ آذر ١۳۶٠و همچنین گزارش دادرسی کنگره امریکا در مجله نظم جهانی فصل زمستان ١٩۸۳ تا ١٩۸۴ تهیه شده است. خانم رویا اشراقی برای بار اول در آذر ١۳۶٠ به همراه پدر و مادرش دستگیرشد (داستان علیا ص ۱٧٣ و مجله نظم جهانی ص ٣۶). درروز ۳ آذر ١۳۶٠ منزلشان به دست پاسداران بازرسی و کتب و اوراق بهائیشان مصادره شد. خانم اشراقی به همراه پدر، مادر، خواهر و دو مهمانشان در زندان سپاه دستگیر و بازجویی شده و سه روز بعد آزاد شدند. نگاهی به وضعیت بهائیان در جمهوری اسلامی بهایی‌ها یک مذهب نیستند، یک حزب هستند، یک حزب که در سابق انگلستان پشتیبانی آنها را می‌کرد و حالا هم آمریکا دارد پشتیبانی می‌کند. اینها هم جاسوس هستند…  آیت الله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران(۱)

قرآن تنها اهل کتاب را به عنوان جوامع مذهبی می‌شناسد. بقیه کافرند. کافران باید از بین بروند. دادستان کل، سید حسین موسوی تبریزی(۲)  …مرتد بر دو قسم است. مرتد فطری و مرتد ملی. مرتد فطری کسی است که تولدش همراه با اسلام بوده باین معنی که ابوینش یا یکی از آندو در هنگام ولادتش مسلمان بوده‌اند، و مرتد ملی کسی است که ولادتش این چنین نباشد. کیفر مرتد فطری، قتل است و توبه وی پذیرفته نمی‌شود. آیت الله محمدی گیلانی حاکم شرع دادگاه‌های انقلاب اسلامی مرکز(۳)  جمهوری اسلامی جامعه بهائیان ایران را (که با بیش از حدود سیصد هزار عضو، یکی از پر‌شمارترین اقلیت‌های مذهبی کشور است)، مدام تحت آزار و سرکوب قرار داده و از اساسی‌ترین حقوق بشری محرومشان کرده است. قانون اساسی دین بهائی را به رسمیت نمی‌شناسد ومقامات کشور این دین را الحادی تلقی می کنند. در نتیجه بهائیان از حقوق رسمی یک اقلیت مذهبی برخوردار نیستند. آن‌ها نمی‌توانند مذهب‌شان را آشکار کنند، مراسم خود را به جا آورند. آن‌ها ازهرگونه فعالیت در عرصه عمومی منع شده اند و از حق اشتغال در ادارات دولتی یا وابسته به دولت محروم ا ند.*  دستگیری و بازداشت پاسداران خانم اشراقی را به همراه پدر و مادرش در حدود ساعت ٨ شب روز ٨ آذر ١۳۶١ در منزل خود دستگیر و به مرکزسپاه پاسداران بردند. در روز ۱۱ آذر، این متهم را در طی بازجوئی اولیه در جلوی جوخه اعدام دروغین قرار گرفت. دو روز بعد که خانواده اش مقداری غذا و وسایل شخصی اش را به زندان آوردند مسئولین آنها را پس فرستادند. در حدود ساعت ۴ روز ۱۶ آذر دوباره بازجوئی شد و فقط یک بار، در روز ۴ دی ١۳۶١، به وی اجازه ملاقات با والدینش برای چند دقیفه داده شد. بنا بر گزارشات موجود وی به زندان عادل آباد شیراز منتقل گردید و تا زمان اعدام در آنجا زندانی بود. در دوران بازداشت، مسئولان زندان بواسطه اعتقادات مذهبیش، اورا کافر و درنتیجه “ناپاک” تلقی کرده و همانند زندانیان سیاسی که به خدا اعتقاد نداشتند ، با او رفتاری تحقیرآمیز داشتند. برای مثال، به هنگام انتقال زندانی چشم بسته به اتاق بازجویی، نگهبانان زندان از برقراری هرگونه تماس جسمی با زندانی خودداری می‌کردند. در چنین مواقعی نگهبان سر روزنامه لوله شده‌ای را به دست زندانی می‌داد و سر دیگرش را برای پرهیز از هر تماسی، خود به دست می‌گرفت.  دادگاه بنابر گزارش موجود، مقامات به متهم گفته بودند که به او چهار “جلسه” مهلت خواهند داد تا طی آنها به رد مذهبش بپردازد و اسلام را پذیرا شود. همچنین به او می‌گفتند که اگر بیانیه از پیش نوشته شده در نفی بهائیگری را امضا نکند، کشته خواهد شد. معلوم نیست که آیا این جلسات تماماً برگزار شدند و اینکه آیا جایگزین دادگاه بوده‌اند یا خیر. اتهامات متن ادعانامه به خانواده‌ ارائه نشده است. اما اطلاعات موجود نشان می‌دهد که اتهامات علیه متهم به باورهای مذهبی وی مربوط بوده است. در زمان بازداشت، متهم مورد بازجویی و تحت فشار قرار گرفته بود تا مذهب خویش را انکار کند. علاوه براین، بنابر مصاحبه‌ای که در روزنامه “خبرجنوب” منتشر شد، حاکم شرع مسئول پرونده که رئیس دادگاه انقلاب اسلامی شیراز بود به بهائیان هشدار داده است که ” بدامن اسلام عزیز بیایند و …تا دیر نشده از بهائیت که عقلاً و منطقاً محکوم است تبری جویند.” حاکم شرع به تفصیل درباره اتهامات و جنایات منتسب به متهمان گفتگو کرده و استدلال می‌کند که آنها به این خاطر دستگیر شده‌اند که اعضای فعال تشکیلات بهایی بوده‌اند و همچنین بخاطر رابطه “مستقیم یا غیرمستقیم” شان با “بیت العدل” مستقر در اسرائیل که از دولت اسرائیل پیروی می‌کند. بیانات حاکم شرع درباره کسانی که دستگیر شده‌اند تاکید می‌کند که فعالیتهای مذهبی متهمان فعالیتهایی جنایتکارانه می‌باشد و “طبق اصل سیزدهم قانون اساسی هر گونه فعالیت برای بهائیان خلاف قانون اساسی است است و تشکیل محفل و لجنه و ضیافت و امثال اینها همه جرم است.” در طول مصاحبه، حاکم شرع خطاب به تمامی بهائیان (و نه تنها به فعالین بهائی) می‌گوید که یا دین خویش را رد کنند و یا عواقب آنرا پذیرا شوند: “و الا روزی نه چندان دور خواهد رسید که ملت اسلام با بهائیان مانند منافقین** که … محملهای دینی شیطانی دارند بتکلیف شرعی خود عمل خواهد نمود و بهائیان بدانند که …امت حزب الله در ریشه کنی آنان عاجز نخواهد بود.” در شرایطی که حداقل تضمین های دادرسی رعایت نمی شود و متهمین از یک محاکمه منصفانه محرومند، صحت جرایمی که به آنها نسبت داده می شود مسلم و قطعی نیست. مدارک و شواهد در گزارش این اعدام نشانی از مدارک ارائه شده علیه متهم و ارتباطش با اسرائیل نیست. قاضی شرع و رئیس دادگاه انقلاب در مصاحبه اش با خبر جنوب دلیل جرم را فعالیت بهائیان و اعتقاداتشان می داند. حاکم شرع ادعای اینکه بهائیان در سیاست دخالت نمی‌کنند و از دولت تبعیت می‌کنند را رد کرده و یادآور می‌شود که آنها از جمهوری اسلامی حمایت نکرده‌اند و تشکیلات خود را دارند: “… اینان می گویند ما در هیچکدام از راهپیمائیها علیه طاغوت شرکت نکردیم. … در هیچکدام از رأی گیریهای جمهوری اسلامی … که تا بحال صورت گرفته … شرکت نکردیم چرا که اینها همه سیاست است و ما از نظر مذهبی دخالت در سیاست را محکوم می کنیم. و ما برای خودمان رأی گیریهای مختلف داریم و تشکیلات بهائیت مستقل است…”. قاضی شرع از طرفی تشکیلات مستقل بهائیان را در ایران دال بر عدم تبعیت آنان از دولت جمهوری اسلامی و خیانت خواند اما از طرف دیگر استقرار دارالعدل، که بنا به استدلال اومستقل از حکومت است، را در اسرائیل حجتی برای تبعیت این تشکیلات و پیروان بهائی اش از دولت اسرائیل شمرد. از نظر قاضی شرع اینکه تشکیلات بهائیان جدا و مستقل از “تشکیلات اسلام” است خود مدرک خیانت و گناه پیروان این کیش محسوب می شود.: “بنا بر این کاملاً شاهدیم که این جرثومه های فساد و فرزندان شیطان و ایادی مزدور بیت العدل اسرائیل تشکیلات و حکومتی هر چند مسخره در برابر حکومت و تشکیلات اسلام بوجود آورده اند. خنده آور اینکه می گویند ما تابع حکومتیم و هرآنچه حکومت بگوید ما تابع حکومتیم و هر آنچه حکومت بگوید ما مطیع هستیم. لاکن این محملی است که حرکات جدای از ملت را پرده پوشی کنند.” دفاعیات از دفاعیات این متهم اطلاعی در دست نیست، اما به گفته نمایندگان جامعه بهائی، معتقدات دینی دلیل اصلی بازداشت و دادگاهی شدن بهائی هاست. اطلاعاتی که این نمایندگان در مورد هم‌کیشان خود کسب کرده اند حاکی از این است که معمولاً درخواست متهمان برای دسترسی به پرونده اشان رد می‌شود و اگرچه قانوناً مجازند که از وکیل مدافع استفاده کنند اما از اواسط دهه هفتاد وکلای دادگستری تحت فشار قرار گرفته اند تا موکّل بهائی نپذیرند. نمایندگان جامعه بهائیان اتهاماتی از قبیل فعالیت سیاسی ضد انقلابی یا جاسوسی را که همواره در دادگاه‌ها به بهائیان وارد می شود تکذیب کرده و یادآوری می‌کنند که اصول اساسی دین‌شان وفاداری به حکومت و فرمانبرداری از آن را تکلیف شمرده و آ‌‌ن‌ها را از هرگونه دخالت در امور سیاسی منع می نماید. این منابع اضافه می کنند که جاسوسی برای اسرائیل نیز اتهامی است بی‌اساس که مبنای آن استقرار مرکز جهانی بهائیان در اسرائیل است. حال آن که این مرکز سال‌ها قبل از تأسیس دولت اسرائیل دراواخر قرن نوزدهم میلادی در آن‌جا دایر شده است. حکم مقامات متن حکم را با خانواده متهم درمیان نگذاشتند. اما رئیس دادگاه انقلاب اسلامی در توجیه حکم بهائیانی که در بهمن ماه دستگیر شده بودند، طی مصاحبه‌ای با روزنامه “خبر جنوب” گفت: “این مسأله مسلم است که در جمهوری اسلامی ایران برای بهائیت و بهائیان کوچکترین جایی نیست.”او از افرادی که به مرگ محکوم شده بودند به عنوان “کفار حربی” یاد کرد. (این اشاره ای به بی‌دینانی است که در خارج از محدوده حکومت اسلامی زندگی می‌کنند و هیچ حقی ندارند حتی حق زندگی.)، وافزود: ” این افراد که محکوم به اعدام شده اند از اعضای فعال بهائیت بودند که از شر آنها افراد ساده لوح امان نداشتند و وابستگی شان به شیاطین داخل و خارج محرز و عنادشان نسبت به اسلام و مسلمین در حد زیادی آشکار بود.” چاپ این مصاحبه موجب شد که خانواده‌های زندانیانی به دیدار امام جمعه و استاندار فارس و مقامات پایتخت بروند تا از صحت خبر مطمئن شوند. همزمان، تلاشهای بین‌المللی برای نجات بهائیان زندانی آغاز شد اما این تلاشها ناموفق ماند. دادگاه انقلاب شیراز متهمین را به مرگ محکوم کرد و دیوان عالی کشور این حکم را تایید کرد. روز ۲۸ خرداد ۱۳۶۲ او را به همراه سایر زنان به پادگان عبدالله مسگر معروف به “میدان چوگان” بردند تا اجبارا شاهد حلق آویزی سایر زنان شود. زمانی که نوبت او فرارسید، برای آخرین بار به او مهلت دادند تا از دینش برگردد. وقتی که از انجام این کار اجتناب ورزید، او را نیز حلق آویز کردند. مقامات خبر اعدام خانم اشراقی را به خانواده‌اش ندادند. خانواده وی اتفاقاً از اعدام او مطلع شدند و نتوانستند جسدش را خود بخاک بسپارند. مسئولان وی و سایر بهائیان اعدام شده را به قبرستان بهائیان شیراز برده و بدون شستن و رعایت هرگونه مراسم خاکسپاری، دفن کردند. ————————————–    * در قوانین کیفری مملکت برای بهائیان هیچ حقی پیشبینی نشده است. و آن ها همواره در معرض سوء استفاده و اعمال خشونت قرار دارند. و اگر چنانچه قربانی آزار و حمله شوند و مورد سرکوب قرار‌گیرند یا به قتل برسند، دادگاهی برای آن‌ها حق تظلم و دادخواهی قائل نیست. مقامات قضایی ایران با استناد به فتوا‌ی بعضی مراجع تقلید که به موازات مجلس از منابع قانون گذاری محسوب می شوند، بهائیان را در زمره‌ی مرتدین که تحت حمایت قانون نیستند قرار میدهند. یکی از این مراجع، آیت الله روح الله خمینی است که برای جرم ارتداد حکم اعدام تعیین کرده است و اعلام کرده که یک مسلمان نباید به جرم کشتن مرتد اعدام شود.  قوانینی که بهائیان را از شرکت در هرگونه فعالیت در عرصه عمومی منع می کند به زندگی حرفه ای، اجتماعی و اقتصادی آن‌ها صدمات سنگینی زده است. بلا فاصله پس از پیروزی انقلاب، وزارت کار جمهوری اسلامی دستور داد که افراد وابسته به ” فرق منحرف” و یا اعضاء سازمان‌هایی که به زعم مسلمین پیرو “مکاتب الحادی” اند و یا در اساسنامه خود وحی و ادیان توحیدی را نفی می کنند باید از همه مشاغل دولتی برکنار شوند. از طرف دیگر ضرورت اعلام مذهب، در درخواستنامه‌ها، فرم ها و مدارک رسمی (که اخیراً در بعضی موارد، تحت فشار بین المللی، حذف شده است)، آزادی بهائیان را جداً محدود کرده وآن‌ها را از فرصت‌های موجود درهمه‌ی ابعاد زندگی خصوصی از جمله ازدواج، طلاق، ارث، راه‌یابی به دانشگاه وانجام سفر محروم می نماید.  در عمل از سال هزارو سیصد و پنجاه و هشت تا کنون هزاران بهائی شغل، مقرری و حقوق بازنشستگی، اموال، کسب و کار و بالاخره امکان تحصیل را از دست داده اند. مقامات جمهوری اسلامی با انحلال تشکیلات بهائیان، آن‌ها را از حق گردهمآیی، انتخاب و اداره مؤسسات دینی خود در سطح منطقه‌ای و ملی محروم کرده اند. پس از وقوع انقلاب اسلامی حد اقل دویست بهائی اعدام شده و تعداد زیادی از آنها زندانی و تحت شکنجه و فشار قرار گرفته اند تا شاید از دین خود بازگشته به اجبار به اسلام بگروند.  به سبب اعتراض‌های شدید بین‌المللی به آزار و سرکوب این اقلیت مذهبی غیر سیاسی و آرام ، مقامات دولت ایران در بیشتر اوقات علت اصلی فشار و اعدام بهائیان را پنهان کرده و ادعا می کنند که اینان به اتهاماتی نظیر “فعالیت های ضد انقلابی”، “حمایت از رژیم سابق”، “جاسوسی برای صهیونیسم” و “فحشا، زنا و فساد اخلاقی” محکوم و مجازات می شوند. **منافقین واژه‌ای است که مقامات ایرانی برای اعضای سازمان مجاهدین خلق که گروهی مسلمان و مخالف است، بکار می‌برند. این سازمان در سال ۱۳۶۰ مورد سرکوب شدید قرار گرفت و هزاران تن از اعضا و هوادارانش طی سالهای ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۸ از میان رفتند. (۱) از سخنرانی ٧ خرداد ١٣٦١ در صحیفه نور، جلد ١٧

(۲) بیانیه “ایران: طرح مخفیانه ایران برای نابودی یک جامعه مذهبی” ص ٢٧؛ و روزنامه ساندی تایمز،۲۰ سپتامبر ۱۹۸۱ در “تضییقات بهائیان ایران ۱۹٨٤־۱٨٤٤”، نوشته داگلاس مارتین،

پژوهش بهائی جلد ١٣/١۲ چاپ سال ۱۹٨٤، ص ٥٤ (۳) روزنامه کیهان، ۲۷ مهر ماه ١٣٦٠

تصحیح و یا تکمیل کنید ❯

مطالب مرتبط

ماجرای مبهم مرگ شهروند زن بهایی در شیراز
کیان ثابتی
قتل ۹ شهروند بهایی و حمله فیزیکی به ۵۲ شهروند بهایی در ایران، پرونده ده ساله ای است که روزبروز قطورتر می شود. در تازه ترین برگ این پرونده، نام یک یک زن بهایی ساکن شیراز به میان آمده است: 
«لیلا (آرزو) کارگر حاجی آبادی». خبر نخستین بار در شبکه های اجتماعی مجازی منتشر شد. خانواده جان باخته، از‌‌ همان ساعات ابتدایی پس از فوت دخترشان از ابراز هر گونه اظهار نظری خودداری کردند و نظر خود را تابع نظر مسئولین ذی ربط دانستند ولی به دستور اداره اطلاعات فارس از تحویل جسد مقتول به خانواده‌اش به دلیل «خبررسانی و متهم کردن اداره اطلاعات در فیس بوک» به مدت ۹ روز خودداری شد. یکی از نزدیکان خانواده کارگر حاجی آبادی در گفت و گو با ایران وایر به تشریح جزییات این رویداد پرداخته است
– خبرهای متعدی منتشر شد درباره خانم کارگر، اینکه مسموم شده، به قتل رسیده اند، ماجرا چه بود؟
خانم کارگر، مجرد و ۴۲ ساله بود. او به احکام و دستورات آیین بهایی بسیار پایبند بود و اطلاعات وسیعی در مورد این دیانت داشت. هر روز صبح برای پیاده روی و دعا خواندن به پارک نزدیک منزلشان می‌رفت. در اوایل انقلاب که منزل سید علی محمد باب در شیراز مصادره شد تعدادی از درختان آن محل را به پارک مزبور منتقل..

ولی چون تاکنون هیچ اقدامی از سوی مسئولین در جهت شناسایی عاملان احتمالی صورت نگرفته است

http://taiziz.car.blog/2021/01/03/%d9%85%d8%a7%d8%ac%d8%b1%d8%a7%db%8c-%d9%85%d8%a8%d9%87%d9%85-%d9%85%d8%b1%da%af-%db%8c%da%a9-%d8%b4%d9%87%d8%b1%d9%88%d9%86%d8%af-%d8%b2%d9%86-%d8%a8%d9%87%d8%a7%d8%a6%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%b4%db%8c/

مطالب مرتبط

مونا محمودنژاد؛ معلم بهایی 

One thought on “دختری که با  مادر ، و پدرش اعدام شد

  1. شهدای امر بهائی: خانم سیمین صابری

    سیمین صابری، فرزند حسین صابری و طاوس پمپوسیان در 11 اسفند 1337 در روستای ده بید فارس (دولت آباد) متولد شد. پدر او پس از تحقیق فردی، از اسلام به دین بهائی گرویده بود و خانواده مادری او نیز از کلیمیانی بودند که به دیانت بهائی مومن شده بودند. سیمین، کوچکترین فرزند این خانواده بود و پس از اخذ دیپلم، در شرکت زراعی مرودشت فارس مشغول به کار شد.

    منزل آنها در دو کیلومتری مرودشت قرار داشت. شب بیست و پنجم آذر ماه 1357 زمانی که بسیاری از خانه های بهائیان را در شیراز و اطراف، به آتش کشیده بودند، در نیمه شب عده ای بر روی دیوار خانه جمع شده و شروع به سنگ پرانی به داخل خانه کردند به طوری که تمام شیشه پنجره ها شکسته شد و برق خانه نیز توسط مهاجمان قطع شده بود، از این رو اعضای خانواده بدون کفش و لباس مناسب، مجبور به فرار از خانه به سمت طهران شدند. پس از یک ماه که دوباره به شیراز بازگشتند متوجه شدند که خانه آنها نیز مصادره شده است.

    سیمین، فردی انسان دوست و مهربان بود به طوری که با عده ای از دوستان خود برای دیدن کودکان، به دارالمجانین می رفت و در حمام کردن دختران، به آنها کمک می نمود. او برای امرار معاش همراه با مادرش به خیاطی نیز می پرداخت.

    در شب دوم آبان 1361 چند نفر به منزل آنها هجوم آوردند، کتابها و عکس ها را درون چهار گونی ریختند و سیمین را دستگیر و با اتومبیل برادرش به زندان بردند. او در زندان هم شاد و خندان بود و همراه با دو نفر دیگر در یک سلول یک و نیم در دو متر به سر می برد.

    روزی وقتی سیمین از بازپرسی برگشته بود، ظاهراً کمی عصبانی بود، چادرش را روی تخت انداخت و گفت: ” ای حضرت بهاءالله، اگر آمدم پهلویت، اوّل می پرم توی حوض کوثرت و جنّتت را به هم می ریزم…”. او و دوستان هم بندش در زندان تمرین می کردند که در هنگام شهادت و در میدان امتحان این مناجات از حضرت عبدالبهاء را بخوانند: ” ای خدای من، جانم فدای احبابت، این خون افسرده را در سبیل دوستانت بر خاک ریز و این تن فرسوده را در راه یارانت، خاک راه و غبار اَقدام نما. ای خدای من.” سپس دست قاتل و چوبه دار را ببوسند و پای کوبان به میدان شهادت بشتابند.

    مادرش نقل می کند که وقتی برای آخرین بار برای ملاقات او به زندان رفته بود، سیمین به او گفت: ” مادر، به رضای الهی راضی باش.” و سه بار سئوال کرد: ” راضی هستی؟” مادرش سرش را به نشانه رضایت تکان داد.

    سیمین در روز 28 خرداد 1362 در زندان عادل آباد شیراز، همراه با 9 زن بهائی دیگر به دار آویخته شد. او در هنگام شهادت، 24 سال داشت.

    مبنع: مجله عندلیب ش 24 پائیز 1366 ( اقتباس از نوشته خانم طاوس صابری، مادر سیمین صابری)

    ‘آوای دوست’ در ۷/۰۵/۱۳۸۷

    Like

Leave a Reply

Fill in your details below or click an icon to log in:

WordPress.com Logo

You are commenting using your WordPress.com account. Log Out /  Change )

Twitter picture

You are commenting using your Twitter account. Log Out /  Change )

Facebook photo

You are commenting using your Facebook account. Log Out /  Change )

Connecting to %s