سه شنبه ۲۷ ارديبهشت ۱۴۰۱ – ۱۷ می ۲۰۲۲
اخراج، شکنجه و اعدام! چگونه ایران از خدمت پزشکان بهائی محروم شد؟
شنبه, آوریل 4, 2020 – 05:37
کیان ثابتی
بسیاری از پزشکان بهائی از هنگام روی کار آمدن رژیم جمهوری اسلامی تا کنون تنها برای اعتقادشان اعدام شده اند! مابقی آنها نیز از کار بیکار شده اند! در طی سال های ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۰ خورشیدی حکومت نوپا در ایران همه بهائیان شاغل در بخش خدمات درمانی را از بیمارستان ها و مراکز درمانی اخراج کرد! از سوی دیگر جوانان بهائی پذیرفته شده در آزمون های پزشکی از حق تحصیل در دانشگاه ها محروم شده اند و ناچار تن به مهاجرت داده اند! …..
مسئولان وزارت بهداشت در چند سال گذشته بارها به کمبود جدی پزشک و پرستار در ایران اشاره کرده اند، این موضوع در روزهای شیوع کرونا با فراخوان ها و اطلاعیه های سازمان نظام پزشکی برای داوطلب شدن پزشکان و پرستاران در بخش های خدمت به بیماران کرونایی در شهرهای مختلف بیش از پیش مشخص شد اما این مسأله زمانی تلختر می شود که بدانیم از اول انقلاب تا کنون تعدادی از پزشکان بهائی فقط به خاطر اعتقادشان اعدام شده اند! مابقی آنها نیز از کار بیکار شده اند! در طی سال های ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۰ خورشیدی حکومت نوپا در ایران همه بهائیان شاغل در بخش خدمات درمانی را بدون در نظر گرفتن تجربه و تخصص آنها از خدمت در بیمارستان ها و مراکز درمانی دولتی اخراج کرد! از سوی دیگر جوانان بهائی پذیرفته شده در آزمون های پزشکی از حق تحصیل در دانشگاه ها محروم شده اند و ناچار تن به مهاجرت داده اند! از قضا بسیاری از آنها در کشورهای دیگر موفق شده اند و حالا عضوی از کادر درمان مبارزه با کرونا هستند اما نه در کشور خودشان بلکه در کشورهائی که درهای دانشگاه به رویشان باز بوده اند! در این سلسله گزارش به آن چه از اوایل انقلاب بر سر پزشکان و پرستاران بهائی آمده پرداخته ایم:
روز دوشنبه بیست و دوم دی ماه ۱۳۵۹ حدود ساعت پنج و سی دقیقه بعد از ظهر پروفسور منوچهر حکیم در مطب خود با گلوله ای که به سرش شلیک شد به قتل رسید! این پزشک بهائی در زمان مرگ هفتاد ساله بود، مقامات حکومت ایران تأکید کردند که در این قتل دست نداشتند اما تنها سه روز بعد از قتل دکتر حکیم دستور دادند منزل مسکونی و تمامی دارائی های او مصادره شوند! پروفسور منوچهر حکیم عضو شورای ملی اداره کننده جامعه بهائی ایران موسوم به محفل ملی بود که تعداد زیادی از اعضایش به همین اتهام دستگیر و اعدام شدند! پروفسور منوچهر حکیم استاد آناتومی و کالبدشناسی و مؤسس و رئیس کرسی آناتومی دانشگاه تهران، متخصص علم تشریح از کشور فرانسه و دارای نشان افتخار لژیون دونور از مؤسسین بیمارستان میثاقیه (مصطفی خمینی) و خانه سالمندان تهران و نویسنده چند کتاب تحقیقی – دانشگاهی به نام های: “کالبدشناسی بالینی”، “کالبدشناسی انسانی”، “کالبدشناسی دستگاه گوارش” بود، او بیش از چهل سال به طبابت و مطب داری مشغول بود و در نامه ای که همسرش به مقامات حکومت ایران جهت پیگیری ترور او فرستاد نوشته شده است: “….. قتل طبیبی رادمرد، منزه، خلیق، پرمهر و عطوفت که بیش از مدت چهل سال در کمال علاقه به درمان بیماران از هر صنف و طبقه مشغول بود و به مداوای فقرا به رایگان می پرداخت …..” دکتر حکیم یکی از صدها پزشک بهائی است که در دهه اول بعد از انقلاب اسلامی در ایران به دلیل اعتقادات مذهبی از کار در مراکز درمانی دولتی اخراج، دستگیر و اعدام شدند، طبق آمار منتشره، در طی پنج سال اول استقرار جمهوری اسلامی ایران حداقل شانزده پزشک و داروساز بهائی به اتهام پیروی از آئین بهائی اعدام شدند!
فرامرز سمندری که در بیست و دوم تیرماه ۱۳۵۹ در سن چهل و هشت سالگی به همراه یک بهائی دیگر در تبریز اعدام شد! دکتر سمندری پزشکی شهیر در جامعه پزشکی، استاد دانشکده پزشکی دانشگاه تبریز و مبتکر روشی نوین در جراحی گوش برای درمان ناشنوایان بود.
در سی مرداد ۱۳۵۹ یک گروه مسلح به نام: “گروه ضربت ویژه!” با دستور بازداشت کتبی نه عضو محفل ملی بهائیان و دو نفر بهائی دیگر را در جلسه ای مشورتی در یک منزل شخصی ربودند و هیچ وقت اثری از آنها پیدا نشد! در بین این افراد چهار پزشک بودند:
حسین نجی متخصص بیماری های قلبی و فارغ التحصیل از دانشگاه ملی، انگلیس و آمریکا
کامبیز صادق زاده میلانی روانپزشک، فارغ التحصیل دانشکده پزشکی تهران و آمریکا
حشمت الله روحانی فارغ التحصیل پزشکی از دانشگاه اصفهان و در جنوب شهر تهران مطب خصوصی داشت و بیماران تهیدست را درمان می کرد.
یوسف عباسیان فارغ التحصیل
دانشکده دندانپزشکی تهران و تخصص از آمریکا
در بیست و چهارم خرداد ۱۳۶۰ هفت شهروند بهائی در همدان تیرباران شدند که در بین آنها دو پزشک به نام های فیروز نعیمی و ناصر وفائی دیده می شدند! این هفت شهروند بهائی پیش از اعدام به شدت شکنجه شده بودند به طوری که در گزارش های منتشر شده پس از دریافت اجساد آمده که کمر دکتر نعیمی شکسته و ران دکتر وفائی پاره شده بود! به دلیل خوشنامی این دو پزشک در همدان اعدام آنها با اعتراض بسیاری از اهالی همدان مواجه شد به طوری که حاکم شرع همدان در یک مصاحبه تلویزیونی می گوید: “….. چرا این همه می گوئید چرا دکتر وفائی را کشتید؟ چرا دکترها را کشتید؟ چرا هفت بهائی را کشتید؟ آنها جاسوس بودند؟ ….. اگر دکتر وفائی به مردم و پیرزن ها خدمت می کرد مقصدش تبلیغ بوده! چرا این قدر نامه می نویسید و تلفن می کنید؟ …..”
پزشک دیگر دکتر مسیح فرهنگی است که در خانواده ای مسلمان با پدری معمم متولد شد، او در جوانی به آئین بهائی اعتقاد پیدا می کند، دکتر فرهنگی فارغ التحصیل دانشکده پزشکی دانشگاه تهران است، او در اسفند ۱۳۵۸ بازداشت و پس از یک سال و نیم حبس در سوم تیرماه ۱۳۶۰ در سن شصت و نه سالگی در زندان اوین به اتهام پیروی از آئین بهائی به دار آویخته می شود!
در هفتم مرداد ۱۳۶۰ ده شهروند بهائی به اتهام پیروی از آئین بهائی در زندان تبریز اعدام شدند! در بین اعدام شدگان نام دکتر اسماعیل زهتاب و دکتر مسرور دخیلی (پزشک) و دکتر پرویز فیروزی (داروساز) دیده می شود.
در بیست و دوم آذر ۱۳۶۰ هشت عضو شورای مدیریتی جامعه بهائی ایران بازداشت شدند و پس از دو هفته همگی بدون حق اختیار وکیل در ششم دی ماه اعدام می شوند! اجساد آنها به خانواده هایشان تحویل داده نشد و احتمالا مأمورین دولتی آنها را به خاک سپردند، دو پزشک بهائی به نام های دکتر سیروس روشنی پنجاه و شش ساله و دکتر عزت الله فروهی چهل و هفت ساله در بین این هشت شهروند بهائی حضور داشتند!
دکتر ضیاء الله احراری دارای دکترای داروسازی از کشور ایتالیا در روز سی و یکم فروردین ۱۳۶۱ به دادگاه انقلاب شیراز احضار شد و از آنجا او را به زندان عادل آباد فرستادند، دکتر احراری در روز سی آبان ۱۳۶۱ در شیراز به دار آویخته شد! دکتر احراری چند ماه پیش از بازداشت از سوی بخش اعصاب و روان بیمارستان حافظ مورد تقدیر قرار گرفته بود! در متن این تقدیر آمده: “….. محترما چون آقای دکتر احراری رئیس داروخانه حافظ در تهیه و ساخت قرص کربنات لیتیوم که مورد نیاز شدید گروهی از بیماران روانپزشکی است نهایت کوشش را مبذول داشته اند و نیازمندی های این بخش را مرتفع نموده اند به هر نحو مقتضی می دانید از ایشان تشویق و قدردانی لازم به عمل آید! …..”
دکتر فرهاد اصدقی جوانترین پزشک اعدام شده بهائی است، او در هنگام اعدام سی و یک ساله بود، فرهاد اصدقی در سال ۱۳۵۷ از دانشگاه ملی فارغ التحصیل شد و برای خدمت سربازی عازم بیرجند می شود، خدمات درمانی و پزشکی رایگان دکتر اصدقی برای افراد بی بضاعت و روستائیان بیرجند موجب شهرت و محبوبیت او به عنوان پزشک بهائی شهر شد که همین شهرت دلیل دستگیری او در شهریورماه ۱۳۶۰ شد، دکتر اصدقی پس از سه ماه آزاد و به تهران رفت، در تهران او به دلیل فعال بودن در تشکیلات مذهبی بهائی تحت تعقیب قرار گرفت، او در این دوران در یک کلینیک شبانه مشغول کار بود، فرهاد اصدقی در روز پنجم تیر ۱۳۶۳ بار دیگر بازداشت و در کمتر از پنج ماه در روز بیست و ششم آبان ۱۳۶۳ به دار آویخته شد! جسد این شهروند بهائی به خانواده اش تحویل داده نشد و احتمالا در گورستان خاوران در کنار بهائیان معدوم شده دیگر بدون آداب و مراسم مذهبی دفن شده است.
در هجدهم آذر۱۳۶٤ دکتر روح الله تعلیم متخصص بیماری های زنان به همراه پنج بهائی دیگر در سن چهل و هشت سالگی در زندان اوین به دار آویخته شد! خانواده های آنها تا هشت روز از اعدام این افراد بی خبر بودند و از سرنوشت اجساد هیچ گاه اطلاعی به دست نیامد! روح الله تعلیم در کرمانشاه دستگیر و پس از چند روز از آنجا به تهران منتقل شد، دکتر تعلیم مؤسس بیمارستان آریا در کرمانشاه است.
★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★

هجدهم آذر۱۳۶٤ دکتر روح الله تعلیم متخصص بیماری های زنان به همراه پنج بهائی دیگر در سن چهل و هشت سالگی در زندان اوین به دار آویخته شد! خانواده های آنها تا هشت روز از اعدام این افراد بی خبر بودند و از سرنوشت اجساد هیچ گاه اطلاعی به دست نیامد! روح الله تعلیم در کرمانشاه دستگیر و پس از چند روز از آنجا به تهران منتقل شد، دکتر تعلیم مؤسس بیمارستان آریا در کرمانشاه است.
★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★






















منبع:
https://iranwire.com/fa/features/37532
بخش:
منتخبی از شعر شاعران
منتخبی از شعر شاعران معاصر ای چرخ و فلک دوندگی ما را کشت / بر درگاه خالق بندگی ما را کشت این زحمت روزگار ، این منت خلق ، ای مرگ بیا که زندگی ما را کشت + آن که مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت در ِ این خانــه ندانــم به…
دوباره میسازمت وطن
دوباره میسازمت وطن…اگر چه با خشت جان خویش!ستون به سقف تو میزنم…اگر چه با استخوان خویشدوباره می بویم از تو گل…به میل نسل جوان تو…دوباره می شویم از تو خون!به سیل اشک روان خویشدوباره یک روز آشنا…سیاهی از خانه میرود!به شعر خود رنگ میزنمز آبی آسمان خویش…اگر چه صد ساله مرده ام!به گور خود خواهم…
شبکه صدا و سیما و لیست جراید
صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران تلفن: تهران و شهرستانها 162 مکاتبات الکترونیکی: pr.media@irib.ir پیامک: 30000162 آدرس : خیابان ولیعصر، خیابان جام جم، اداره کل روابط عمومی صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران شبکههای سیما شبکههای صدا شبکههای استانی شبکههای برون مرزی خبرگزاریها روزنامهها و جراید


درود بر شما 💖 سال ۱۳۱۰ هجری قمری، کشور ایران با سختترین و گستردهترین شکل شیوع بیماری وبا در تاریخ سرزمینش مواجه شد. از هفتم محرم تا روزهای آخر ماه صفر، روزانه بیش از هزار نفر از مردم تهران به این بیماری، مبتلا میشدند و یا بر اثر ابتلا به این بیماری، جان خود را از دست میدادند. کشور با امکانات بهداشتی و درمانی ضعیفی برخوردار بود و بسیاری از مردم از ترس ابتلای به این بیماری تهران را ترک میکردند. با وجود نیاز به پزشک در پایتخت، تعداد زیادی از پزشکان به همراه خانوادههای خود از تهران گریختند.
در آن روزهای سخت ولی بودند انگشتشمار پزشکانی که عواطف نوعدوستیشان بر ترس از مرگ فایق آمده و هر روز از بامدادان تا پاسی از شب بر بالین بیماران حاضر و به درمان و تیمارداری آنان مشغول بودند. یکی از این پزشکان فداکار، پزشک جوانی بود که نخستین سالهای دهه سوم زندگی را میگذراند، او هر روز صبح کت و شلوار خاکستری قاجاری را به تن میکرد و روانه مریضخانه طهران میشد.
https://www.balatarin.com/permlink/2021/2/1/5499807
هنوز پنج سال از فارغالتحصیل شدن دکتر «عطاءالله بخشایش» از دارالفنون نگذشته بود که بیماری وبا طهران را فراگرفته بود. او یکی از معدود پزشکان بود که خدمت به هموطنان را بر حفظ جان ترجیح داد، در کنار بیماران ماند و به درمان و مبارزه با این بیماری پرداخت. پس از این دوران، دکتر بخشایش به پاس فداکاریها و خدماتش به نشان و حمایل سرتیپی نائل آمد و مبلغ یکصد تومان حقوق سالیانه برایش مقرر کردند.
..
..
LikeLike