حکایت بچه فیل از مثنوی

گروهی از مسافران به سرزمین هند رسیدند و چون گرسنه بودند خواستند حیوانی شکار کنند . در این اثنا مردی دانا و خِردمند با آنها روبرو شد و از سَرِ دلسوزی و راهنمایی به آنها گفت که در این سرزمین پهناور ، گلّه های فیل بسیار یافت می شود ولی مبادا هوسِ شکارِ آنها به سَرتان بزند ،

زیرا فیل ها بوی فرزندان خویش را به خوبی تشخیص می دهند و اگر شما فیلی شکار کنید و بخورید قطعاََ گرفتار انتقام فیلانِ مست خواهید شد . مرد دانا پس از گفتن این سخنان با آن جمع وداع گفت و رفت

. کم کم گرسنگی بر ایشان چیره شد و در این هنگام کنارِ جاده بچه فیلی فربه دیدند و بیدرنگ او را شکار کردند و گوشتش را کباب کردند و خوردند . ولی تنها یک نفر از میان آن جمع بر هوسِ خود غالب شد و دهان به خوردن گوشتِ بچه فیل نیالود . آن جمع به خوابی گران فرو رفتند و آن مرد بیدار ماند و در این اثنا فیلی خشمگین آسیمه سر آمد و ابتدا دهان آن مرد را بویید و سپس به سوی جمعِ خوابیدگان رفت و از بوی دهانِ آنها دریافت که قاتلانِ فرزندش همان ها هستند و بیدرنگ آن جمع را به هلاکت رسانید ..بنظر شما دوستان گرامی در این حکایت مولوی چه پیامی را میخواسته بما برسونه ؟…..

Photo by Pixabay on Pexels.com

بس ضعیفند و لطیف و بس سَمین / لیک مادر هست طالب در کمین ، این بچه فیل ها ، ناتوان و لطیف و بسیار فربه اند .
ولی بدانید که مادر آنها در کمین است .
شرح و تفسیر بیت 77
از پیِ فرزند صد فرسنگ راه
/ او بگردد در حَنین و آه آه
مادرِ بچه فیل ها ، صد فرسخ را ناله کنان و آه زنان به دنبال آنها می پیماید .
آتش و دود آید از خرطومِ او /
اَلحَذَر آن کودکِ مرحومِ او
از شدّتِ هیجان و غضب از خرطومِ او
آتش و دود بلند می شود .
مواظب باشید به بچه موردِ علاقه اش آسیبی نزنید
. ( سمین = چاق و فربه /
کودکِ مرحومِ او = کودک مورد علاقه او )
[ مادرِ بچه فیل ها [ که منظور خداست ] دست از انتقام نمی کشد
.و راههای بسیار در می نوردد
و سرانجام
مهاجمانِ بچه های خود را به هلاکت می رساند
( مقتبس از جواهرالاسرار ، دفتر سوم ، ص 369 )

در تمام بیت ها چون از فعل مضا ره استمرای استفاده شده نشان میدهد وقایه و افعالی که در آینده قرار است بنا به تقدیر پیش رود را مولوی میخواسته بما برساند

استاد فروزانفر مأخذِ این حکایت را حلیة الاولیا ، ج 10 ص 160 و 161 دانسته و متن عربی آن را بطور کامل نقل کرده است که ترجمه خلاصۀ آن اینست : عبدالله قَلانسی در یکی از سفرهای خود سوار بر کشتی شد . ناگهان تندبادی سرکش وزیدن گرفت و ساکنان کشتی وحشت زده شدند و هر یک برای رهیدن خود از آن مهلکه نذری کرد . به قَلانسی نیز گفتند : تو نیز نذری کن . او جواب داد من از احوال دنیا چیزی ندارم . آنها بر خواستِ خود پافشاری کردند و بالاخره قَلانسی نذری کرد و گفت : من با خود عهد کرده ام که اگر مرا برهاند هرگز گوشتِ فیل نخورم . ساکنانِ کشتی از نذرِ او شگفت زده شدند و گفتند : مگر کسی هم گوشتِ فیل می خورد ؟
در این گیر و دار کشتی متلاشی می شود و نجات یافتگان به کرانۀ دریا می رسند و چند روزی را با گرسنگی سپری می کنند
و در این هنگام بچه فیلی می یابند و
او را بیدرنگ شکار می کنند و می خورند . قَلانسی بر عهدِ خود می ماند و لب به آن نمی زند . خورندگان فیل به خوابی سنگین فرو می روند و در این اثنا فیلی دِژم سر می رسد
و دهان یکایک آنان را می بوید و بوی گوشتِ فرزند خویش را می شناسد و بیدرنگ آن جمعِ خفته را می کُشد و سپس به سراغ ابو عبدالله قَلانسی می رود و چون از دهانِ او بوی گوشتِ فرزند خویش را احساس نمیکند بر پشتِ خود سوارش می کند و شبانه او را به سرزمینی آباد و سرسبز می رساند و پیاده اش می کند و با سرعتی افزون تر باز می گردد . بامداد فردا ساکنان آن دیار ، او را می یابند و چون از احوالش مطلعِ می شوند نزد سلطان می برند
و سلطان می گوید : فیل ، راهی هشت روزه را در یک شب درنوردیده است .

جامی این حکایت را در صفحه 110 و 111 نفحات الانس آورده و آن را از کراماتِ عبدالله قَلانِسی می داند .

_ فیل در این حکایت ، تمثیلی است از حضرت حق ، و پیل بچگان ، تمثیلی است از انبیاء و اولیاء آینده و خورندگان فیل تمثیلی است از معاندان و مخالفانِ حضرت بهاالله ،و سنگسارکنندگان آنان و خوردنِ بچه فیل نیز تمثیلی است از آیین بهائی در تمام بیت ها از مضارع استمراری استفاده شده بطور حتم #جامی #مولوی و #عطار به اسراری دست یافته بودند که به آن اشاره نموده اند ..

در تمام بیت ها چون از فعل مضا ره استمرای استفاده شده نشان میدهد وقایه و افعالی که در آینده قرار است بنا به تقدیر پیش رود را مولوی میخواسته بما برساند و همه را اینگونه نصیحت میکند ……

….. اولیاء اطفالِ حقّند ای پسر / در حضور و غیبت ، ایشان با خبر
ای پسر ، اولیاء الله ، کودکانِ حضرت حق تعالی هستند . اینان چه در غیبت باشند و چه در حضور ، حق تعالی از ایشان آگاهی کامل دارد . [. و «ترک اولا» که در لسانِ شرع آمده از همین مقوله است . با این احتمال مقصودِ مصراع دوم این است : اولیاء الله چه در حالِ توجه تام به حضرت حق باشند و چه در حالِ توجهِ نسبی ، حق تعالی از احوالِ ایشان باخبر است ( شرح مثنوی ولی محمد اکبرآبادی ، دفتر سوم ، ص 5 ) . وجه دوم : اولیاء الله نسبت به حق حاضر و پیوسته و نسبت به غیر حق ، غایب و گسسته اند و در همین حال نیز حق تعالی نسبت به احوال ایشان آگاه است ( جواهر الاسرار ، دفتر سوم ، ص 369 و مثنوی مولوی معنوی ، دفتر سوم ، ص 7 )

. وجه سوم : در غیبت و حضور ، اولیاء از همه چیز خبر دارند ( مثنوی استعلامی ، ج 3 ، ص 221 ) این وجه بعید می نماید و با سیاق ابیات در نمی سازد . امّا توصیف اولیاء به اطفالِ حق ، مبینِ این مطلب است که آنها در تحتِ تربیت و حضانت خاصِ خدا قرار دارند . این سخن از شِبلی معروف است « صوفیان ، کودکانند که در آغوش حضانت حق پرورش می کیرند ( مولوی نامه ، ج 1 ، ص 221 ) ]

.شرح و تفسیر بیت ۸۹ از همین حکایت مولویه که منظورش ظهور حضرت بهاءالله در بیت المقدس در طی قرون آتیه بود…. میگه .سویِ شام است این نشان و ، این خَبَر / در َهِ قُدسش ببینی در گُذر
این نشانه ها و این واقعه در نزدیکی های سرزمین شام است و تو هر گاه به سوی بیت المقدس بروی ، آن آثار را در همان حوالی خواهی دید . [ شام ، نام مملکتی است که در قدیم شامل اردن ، سوریه ، لبنان و فلسطین بوده است . با توجه به اینکه سرزمینِ قومِ لوط در فلسطین قرار داشته ، سفرنامه نویسان و جغراف دانان قدیم از بقایا و آثارِ آن گزارش داده اند ( سفرنامه ابن بطوطه ، ج 1 ، ص 53 و مسالک و ممالک ، ص 15 ، 60 و 67 ) . بزرگترین شهرِ قومِ لوط ، سَدوم یا سُدوم است که بر اثر زلزله و قهر الهی به عمق بحرالمیت فرو رفته است . ]

حتی در ادامه به وقایع تلخی که در آینده تقدیر به آنست که اتفاق بیفتد هم اشاره کرده در شرح وتفسیر بیت ۹۱ در ادامه فرموده است…………. .گر بگویم ، این بیان افزون شود / خود جگر چِه بوَد ؟ که کُه ها خون شود
اگر بخواهم این مسائل و رخدادها را شرح دهم ، سخن به درازا می کشد . جگر دیگر چیست ؟ حتی کوه ها هم به خون تبدیل می شوند . یعنی جگر که جای خود را دارد ، حتی کوه های گران هم نمی توانند شنیدن آن را تاب بیاورند . [ تداعی می کند آیه 21 سورۀ حشر را « اگر قرآن را بر کوه نازل کنیم ، کوه نیز متلاشی می شود » ].

.بیت بعدی قابل توجه دوستانی که نمی خواهند ظهور مبارک ( بچه فیل ) را ببینند .شرح و تفسیر بیت 92
خون شود کُه ها و باز آن بفسرد / تو نبینی خون شدن ، کوری و رَد
حتی کوه های جامد نیز بر اثر استماع کلام حق و یا تجلّی او ، به خون مبدّل می شوند و حیات پیدا می کنند و دوباره به مرتبۀ جماد باز می گردند . ولی تو این خون شدن و تحوّلِ جوهری را نمی بینی زیرا از نظرِ باطنی ، کور و مطرودی .

. پیروان ;;; این پچه فیلها را مولا / به مطربانی تشبیه فرموده که ….شرح و تفسیر بیت 98
مطربانشان از درون ، دف می زنند / بحرها در شورشان ، کف می زنند
نوازندگان آنان از یَرِ حقیقت و با خلوص دف می زنند و دریاها از شور و غوغای آن مردم ، کف بر لب می آورند . [ رقص و سماع اینان ریاکارانه و هوسبازانه نیست بلکه خالصانه و از روی نیاز تکاملی روح است . به همین جهت پدیده های طبیعی نیز با آنان همراه و همنوا می شوند و می توان گفت نوازندگان از درون آنها می نوازند . ]

..شرح و تفسیر بیت 84
هان و هان این دلق پوشانِ من اند / صد هزار اندر هزار و ، یَک تَن اند
بهوش باشید و بهوش بشید که این خرقه پوشان ، به من وابستگی دارند یعنی محبوب خدا هستند و اگر چه اولیاء الله کثیرند ولی در حقیقت یکی بیش نیستند . [ مولانا در مثنوی به کرّات به وحدتِ حقیقتِ انبیاء و اولیاء تصریح کرده از جمله در ابیات 325 تا 327 دفتر اوّل و همچنین ابیات 500 و 501 دفتر اوّل ]

.بس ضعیفند و لطیف و بس سَمین / لیک مادر هست طالب در کمین
این بچه فیل ها ، ناتوان و لطیف و بسیار فربه اند . ولی بدانید که مادر آنها در کمین است .

شرح و تفسیر بیت 77
از پیِ فرزند صد فرسنگ راه / او بگردد در حَنین و آه آه
مادرِ بچه فیل ها ، صد فرسخ را ناله کنان و آه زنان به دنبال آنها می پیماید .

شرح و تفسیر بیت 78
آتش و دود آید از خرطومِ او / اَلحَذَر آن کودکِ مرحومِ او
از شدّتِ هیجان و غضب از خرطومِ او آتش و دود بلند می شود . مواظب باشید به بچه موردِ علاقه اش آسیبی نزنید . ( سمین = چاق و فربه / کودکِ مرحومِ او = کودک مورد علاقه او ) [ مادرِ بچه فیل ها دست از انتقام نمی کشد . راههای بسیار در می نوردد و سرانجام مهاجمانِ بچه های خود را به هلاکت می رساند ( مقتبس از جواهرالاسرار ، دفتر سوم ، ص 369 )

شرح و تفسیر بیت 79
اولیاء اطفالِ حقّند ای پسر / در حضور و غیبت ، ایشان با خبر
ای پسر ، اولیاء الله ، کودکانِ حضرت حق تعالی هستند . اینان چه در غیبت باشند و چه..

نتیجه

..در تمام بیت ها چون از فعل مضا ره استمرای استفاده شده نشان میدهد وقایه و افعالی که در آینده قرار است بنا به تقدیر پیش رود را مولوی میخواسته بما برساند و همه را اینگونه نصیحت میکند ……….. اولیاء اطفالِ حقّند ای پسر / در حضور و غیبت ، ایشان با خبر
ای پسر ، اولیاء الله ، کودکانِ حضرت حق تعالی هستند . اینان چه در غیبت باشند و چه در حضور ، حق تعالی از ایشان آگاهی کامل دارد . [ اولیاء به اطفالِ حق ، مبینِ این مطلب است که آنها در تحتِ تربیت و حضانت خاصِ خدا قرار دارند . این سخن از شِبلی معروف است « صوفیان ، کودکانند که در آغوش حضانت حق پرورش می کیرند ( مولوی نامه ، ج 1 ، ص 221 )

کامینت های این پست

دخت مشهود نوشتند

سلام در مانده

پرویز سهند نوشتند

که وابستگان اعدامیان قاضی را زنده نگذارند!

Leave a Reply

Fill in your details below or click an icon to log in:

WordPress.com Logo

You are commenting using your WordPress.com account. Log Out /  Change )

Twitter picture

You are commenting using your Twitter account. Log Out /  Change )

Facebook photo

You are commenting using your Facebook account. Log Out /  Change )

Connecting to %s