نصرت پزشکیان؛ روانپزشک برجسته بهائی
۱۹ مرداد ۱۴۰۱
خواندن در ۴ دقیقه

«نصرت پزشکیان»، متخصص مغز و اعصاب و روانپزشک ایرانی پایهگذار «آکادمی رواندرمانی ویسبادن و روش رواندرمانی مثبت» ۲۸ خرداد ۱۳۱۲ در شهر کاشان متولد شد.
هاله مدنی، شهروندخبرنگار
اگر با شخصیتهای برجسته اقلیتهای دینی آشنایی دارید یا داستان زندگی و خدمات آنها را میدانید، با ایمیل 1100alie@gmail.com تماس بگیرید و روایت خود را با ما در میان بگذارید.
***
«نصرت پزشکیان»، متخصص مغز و اعصاب و روانپزشک ایرانی پایهگذار «آکادمی رواندرمانی ویسبادن و روش رواندرمانی مثبت» ۲۸ خرداد ۱۳۱۲ در شهر کاشان متولد شد.
پدرش داروساز و حکیم بود، برای همین انتخاب پزشکی برای تحصیل چندان از روحیه خانوادگی او دور نبود.
پزشکیان در سال ۱۹۵۴ (۱۳۳۳)، زمانی که ۲۱ سال داشت، برای تحصیل به آلمان مهاجرت و در رشته جراحی مغز و اعصاب شروع به تحصیل کرد و پس از اتمام دوره جراحی، به تحصیل در رشته روان درمانی روی آورد.
او موسس «کلینیک رواندرمانی ویسبادن» و نیز آکادمی ویسبادن برای رواندرمانی بود. از نصرت پزشکیان به عنوان بنیانگذار رواندرمانی مثبت یاد میشود.
در سال ۱۹۶۸، روشی به نام رواندرمانی مثبت را پایهریزی کرد. گفته میشود که این روش را بر اساس رویکردهای بین فرهنگی ابداع کرده است. یکی از خصوصیات روش کار پزشکیان، بهکارگیری قصه و ضربالمثل در رواندرمانی بود.
در دهه ۱۳۵۰، دکتر پزشکیان شروع به تدریس و سخنرانی در دانشگاههای مختلف کرد. در همین زمان، اولین کتابهای او منتشر شدند. «رواندرمانی برای زندگی روزمره» در سال ۱۹۷۴ میلادی (۱۳۵۳ خورشیدی)، «رواندرمانی مثبت» در سال ۱۹۷۷ میلادی (۱۳۵۶ خورشیدی)، «داستانهای شرقی» در سال ۱۹۷۹ میلادی (۱۳۵۸ خورشیدی) و «خانوادهدرمانی مثبت» در سال ۱۹۸۰ میلادی (۱۳۵۹ خورشیدی) از جمله این کتابها هستند.
اما روشهایی که نصرت پزشکیان برای روش ابداعی خود به کار گرفت، چیزی فراتر از مثبت اندیشیهایی بود که ما هر روزه با آن سر و کار داریم. خودش در این باره گفته است: «من ۴۰ سال پیش با دو داستان شروع کردم و اکنون بیش از ۸۰۰ داستان جمعآوری و تنظیم شده است که در بیماریهای مختلف، مانند ترس، افسردگی،عصبانیت، حسادت، سردرد، بی خوابی، چشم درد، آلرژی، آسم، روماتیسم، مسایل زناشویی و تربیتی به کار برده میشوند.»
دکتر نصرت پزشکیان آن داستانها و حکایتها را به بیماران خود میداد تا بخوانند و نتیجهگیری خود را بنویسند و سپس با توجه به آن نتیجهگیریها، موفق میشد آنها را درمان کند.
نصرت پزشکیان حدود ۳۸ هزار پزشک را تا سال ۲۰۰۶ میلادی (۱۳۸۵ خورشیدی) در قسمت رواندرمانی و روانکاوی آموزش داده است.
نصرت پزشکیان که از بهاییان ایران بود، دلیل نرفتن به ایران و یا سکونت در خارج از کشور را به دلیل بهایی بودن رد کرده و گفته است: «من قدیمها به شیراز میرفتم و در دانشگاه شیراز برنامههایی در بیمارستانهای روانی داشتم. دو نفر از همکارانم نیز به ایران رفتند تا در جلسات کنگره شرکت کنند. امیدوارم مشکلات دین و آیین و این چیزها در ایران بهتر شود تا بتوانیم موضوع جهانبینی خود را بالا ببریم. خیلی مهم است که آدم شادی داشته و در زندگی هدفی داشته باشد. زندگی ارزش دارد و از تمام مردم و از هرکسی میشود چیزی یاد گرفت.»
او در دهه ۱۹۸۰ میلادی (۱۳۵۹ خورشیدی) اصطلاح «رواندرمانی بین فرهنگی» را برای اولین بار استفاده کرد. در همان دهه، سمینارهای بسیاری را فراتر از مرزهای آلمان برگزار و با همسرش، «منیژه نصرت»، به بیش از ۶۰ کشور در پنج قاره سفر کرد.
آخرین کتاب پایهای دکتر پزشکیان با نام «مشکلات روانتنی و رواندرمانی مثبت» در سال ۱۹۹۱ میلادی (۱۳۷۰ خورشیدی )منتشر شد. این کتاب در کنار نکات دیگرش، مدلی ساختارمند و روانپویشی را از بیماری ترسیم میکند.
رواندرمانی مثبت در دهه ۱۹۹۰ میلادی (۱۳۶۹ خورشیدی) نوجه بسیاری را در کشورهای در حال تغییر اروپای مرکزی و شرقی به خود جلب کرد. بیش از ۳۰ مرکز و اولین انجمن ملی رواندرمانی مثبت خارج از آلمان در این سالها تاسیس شدند.
«بنیاد پزشکیان» (آکادمی بینالمللی رواندرمانی مثبت و بین فرهنگی) در سال ۲۰۰۵ میلادی (۱۳۸۴ خورشیدی) توسط نصرت پزشکیان و همسرش تاسیس شد. انجمنهای ملی رواندرمانی مثبت در آلمان، روسیه، رومانی، کوزوو، اوکراین، ترکیه و بلغارستان را هم تاسیس کردند.
همچنین رواندرمانی مثبت با تاسیس مراکزی در کشورهای آلبانی، اتریش، آذربایجان، قبرس، لهستان، مقدونیه، چین و اتیوپی فعال شد. اولین دوره کارشناسی ارشد دانشگاهی رواندرمانی مثبت در سال ۲۰۰۵ در «دانشگاه سانتا کروز» در بولیوی کامل راه افتاد.
- منتخبی از شعر شاعران
- دوباره میسازمت وطن
- شبکه صدا و سیما و لیست جراید
- روحانیون ارشدی که به جمهوری اسلامی نه گفتند
- جستارهایی از تاریخ بهائی گری در ایران
او ۲۶ کتاب مختلف رواندرمانی تالیف کرده است که برخی از آنها به ۲۳ زبان دیگر در سراسر دنیا ترجمه شدهاند. پزشکیان تا زمان درگذشت خود، رییس آکادمی بینالمللی رواندرمانی مثبت و بینفرهنگی، رییس انجمن جهانی رواندرمانی مثبت و رییس افتخاری انجمن آلمانی رواندرمانی مثبت بود.
او در سال ۲۰۰۶ میلادی (۱۳۸۵ خورشیدی)، «نشان لیاقت آلمان» را از رییس جمهوری آلمان دریافت کرد.
همچنین «کانون پزشکان و دندانپزشکان ایرانى مقیم آلمان» در روز شنبه ۲۴ ماه جون ۲۰۰۶ میلادی (۱۳۸۵ خورشیدی) در شهر کلن از سه تن از شخصیتهاى برجسته ایرانى در عرصه پزشکى در این کشور با جایزه «ابن سینا» قدردانى کرد و دکتر نصرت پزشکیان یکی از این سه پزشک بود.
پروفسور پزشکیان هفتم اردیبهشت ۱۳۸۹ از دنیا رفت.
آخرین اخبار
مرور رسانهها؛ خبرگزاری تسنیم، اخبار جعلی برای مقابله با تغییر سبک زندگی
میرزا عبدالله فراهانی؛ استاد برجسته موسیقی و از بهاییان ایران
شلمو کهن صدق، از بنیانگذاران انجمن کلیمیان تهران
فریده شبانفر، نویسنده و مترجم یهودی ایرانی
بیشتر بخوانید
فرامرز سمندری ..استاد دانشکده پزشکی دانشگاه تبریز و مبتکر روشی نوین در جراحی گوش برای درمان ناشنوایان بود.
حسین نجی متخصص بیماری های قلبی و فارغ التحصیل از دانشگاه ملی، انگلیس و آمریکا
کامبیز صادق زاده میلانی روانپزشک، فارغ التحصیل دانشکده پزشکی تهران و آمریکا
حشمت الله روحانی فارغ التحصیل پزشکی از دانشگاه اصفهان و در جنوب شهر تهران مطب خصوصی داشت و بیماران تهیدست را درمان می کرد.
یوسف عباسیان فارغ التحصیل دانشکده دندانپزشکی تهران و تخصص از آمریکا
در بیست و چهارم خرداد ۱۳۶۰ هفت شهروند بهائی در همدان تیرباران شدند که در بین آنها دو پزشک به نام های فیروز نعیمی و ناصر وفائی دیده می شدند! این هفت شهروند بهائی پیش از اعدام به شدت شکنجه شده بودند به طوری که در گزارش های منتشر شده پس از دریافت اجساد آمده که کمر دکتر نعیمی شکسته و ران دکتر وفائی پاره شده بود! به دلیل خوشنامی این دو پزشک در همدان اعدام آنها با اعتراض بسیاری از اهالی همدان مواجه شد به طوری که حاکم شرع همدان در یک مصاحبه تلویزیونی می گوید: “….. چرا این همه می گوئید چرا دکتر وفائی را کشتید؟ چرا دکترها را کشتید؟ چرا هفت بهائی را کشتید؟ آنها جاسوس بودند؟ ….. اگر دکتر وفائی به مردم و پیرزن ها خدمت می کرد مقصدش تبلیغ بوده! چرا این قدر نامه می نویسید و تلفن می کنید؟ …..”
دکتر ضیاء الله احراری دارای دکترای داروسازی از کشور ایتالیا در روز سی و یکم فروردین ۱۳۶۱ به دادگاه انقلاب شیراز احضار شد و از آنجا او را به زندان عادل آباد فرستادند، دکتر احراری در روز سی آبان ۱۳۶۱ در شیراز به دار آویخته شد! دکتر احراری چند ماه پیش از بازداشت از سوی بخش اعصاب و روان بیمارستان حافظ مورد تقدیر قرار گرفته
ایشان تشویق و قدردانی لازم به عمل آید! …..”
دکتر فرهاد اصدقی جوانترین پزشک اعدام شده بهائی است، او در هنگام اعدام سی و یک ساله بود، فرهاد اصدقی در سال ۱۳۵۷ از دانشگاه ملی فارغ التحصیل شد و برای خدمت سربازی عازم بیرجند می شود، خدمات درمانی و پزشکی رایگان دکتر اصدقی برای افراد بی بضاعت و روستائیان بیرجند موجب شهرت و محبوبیت او به عنوان پزشک بهائی شهر شد که همین شهرت دلیل دستگیری او در شهریورماه ۱۳۶۰ شد، دکتر اصدقی پس از سه ماه آزاد و به تهران رفت، در تهران او به دلیل فعال بودن در تشکیلات مذهبی بهائی تحت تعقیب قرار گرفت، او در این دوران در یک کلینیک شبانه مشغول کار بود، فرهاد اصدقی در روز پنجم تیر ۱۳۶۳ بار دیگر بازداشت و در کمتر از پنج ماه در روز بیست و ششم آبان ۱۳۶۳ به دار آویخته شد! جسد این شهروند بهائی به خانواده اش تحویل داده نشد و احتمالا در گورستان خاوران در کنار بهائیان معدوم شده دیگر بدون آداب و مراسم مذهبی دفن شده است.
در هجدهم آذر۱۳۶٤ دکتر روح الله تعلیم متخصص بیماری های زنان به همراه پنج بهائی دیگر در سن چهل و هشت سالگی در زندان اوین به دار آویخته شد! خانواده های آنها تا هشت روز از اعدام این افراد بی خبر بودند و از سرنوشت اجساد هیچ گاه اطلاعی به دست نیامد! روح الله تعلیم در کرمانشاه دستگیر و پس از چند روز از آنجا به تهران منتقل شد، دکتر تعلیم مؤسس بیمارستان آریا در کرمانشاه است.
مقالات مرتبط

ویدیوهای برای آشنایی با آیین بهائیhttps://taiziz.ca/2022/05/17/%d8%b3%d8%b1%da%af%d8%b0%d8%b4%d8%aa-%d9%be%d8%b2%d8%b4%da%af%d8%a7%d9%86-%d8%a8%d9%87%d8%a7%d8%a6%db%8c/
..
فرامرز
«روال معمول کسبوکار» در دوران تمامیتخواهی

پتانسیل خشونت کلان سیستماتیک در حکومتهای استبدادی و ایدئولوژیک

حراج و مصادره اموال: استراتژی مشابه حکومتهای تمامیتخواه
بیشتر
بدرود رفیق ارغوانها؛ در سوگ سایه، امیرهوشنگ ابتهاج
کلاس های گلشن بهائی
#نصرت_پزشکیان] من از کودکی با هشت دین بزرگ شدم. این خیلی در من اثر کرد و دیدم عجیب است که ادیان همه یک چیز مشترک دارند و در واقع با یکدیگر یکسانند. هر دینی برای یک مدتی بوده و الان میتوانند با هم همکاری کنند. این نکته در روحیه و کار من بسیار اثر کرده. دین اگر سبب الفت و همکاری و محبت نباشد، بیدینی بهتر است.»
پزشکیان فقدان پرورش درست را نیز دلیلی بر خشونت و سلب زندگی و آزادی دیگری میداند و با ادبیات تلنگری بر ذهنهای وحشی میزند. او در همان گفتوگویی که در زمان حیاتش با او انجام دادم، در اینباره گفته بود: [صدای نصرت پزشکیان](…) آنوقت بهوسیلهی داستانها سعی میکنیم به تجاوزدیدگان روحیه دهیم که بعداً یاد بگیرند از موقعیت خودشان بهگونهای مثبت استفاده کنند و اشتباهات گذشته را حل و فصل بکنند. مردم را نمیشود همانطوز که وحشی هستند به حال خود رهاشان کرد. اینها به تربیت صحیح احتیاج دارند و تربیت وقتی درست نیست، آدم احتیاج دارد به رواندرمانی و مشاوره و مشورت. درمانگر به این اشخاص کمک میکند تا بهتدریج بفهمند «بنیآدم اعضای یکدیگرند، که در آفرینش ز یک گوهرند / چو عضوی به درد آورد روزگار، دگر عضوها را نماند قرار / تو کز محنت دیگران بیغمی، نشاید که نامت نهند آدمی.»
تا چه حد هنوز خود ایران در زندگی شما نقش ایفا مىکند؟
پزشگیان : من در نطق امروزم گفتم که در خانوادهای بزرگ شدهام که پدر و مادرم بهایی بودند و ما را از بچگی با ۸ دین بزرگ دنیا آشنا کردند. یعنی هر هفته برای آشنایی با یک دین بود. یک هفته برای اسلام، یکی برای مسیحیت، یکی برای یهودیت و یکی برای زرتشتی بود و اینها. این به من بسیار کمک کرد تا دیدی جهانی پیدا بکنم که فقط از روی یک دین پیش نروم. برای اینکه وقتی بخواهید افراد مختلف را بشناسید، باید طرز فکر، دینشان، آیینشان و روششان را هم بشناسید. این است که دکترها پیش ما یاد میگیرند که با افرادی که با ادیان مختلف پیششان میآیند، چه جوری گفتوگو و رفتار کنند. باید بگویم تربیت من در زندگیام بسیار موثر بوده است.
بعدا سعی کردهام، ضربالمثلها و داستانهای شرقی را در کارم بکار ببرم. مثلا، چه داستانی برای درمان ریزش مو مناسب است، چه داستانی برای وقتی که آدم خوابش خراب است، وقتی ازدواجاش خراب است و ناراحتی دارد، برای ناراحتی قلب، روماتیسم و آسما. برای هر کدام از اینها ما داستانهای مخصوص و ضربالمثلهای مخصوص داریم. مثلا وقتی آدم میگوید، از غصه بیچاره جگرش آب شد یا سرم گیج میرود یا زبانم خشک شد یا دیگر قدرت راه رفتن ندارم، همه اینها جنبههای روانتنی را نشان میدهد. و اینها را درست کردهایم و برای هر بیماریاى بکار میبریم.
میتوانم از شما خواهش کنم داستانی را که من از رادیوى WDR آلمان شنیدم و به زبان آلمانی شما تعریف کردید، راجع به مردی که مدام زنهایى را که مىگرفت طلاق میداد، به فارسی برایمان بگویید؟
بله! یکنفر بود که ژورنالیست بود… شما کی این داستان را شنیدید؟
پانزده سال پیش.
عجب حافظه خوبی دارید! میبینید داستانها چه جوری اثر میکنند. پانزدهسال است و شما هنوز بخاطر دارید. گاهی اوقات افراد که مرا میبینند، میگویند دهسال پیش شما در کلینک ما بودید و نطقی کردید و فلان داستان را بکار بردید و من خیلی از آن خوشم آمد و آن را بکار بردم. یعنی داستانها اینطور اثر دارند، چون آدم میتواند از آن استفاده بکند.
آن داستان این بود که یک مرد ژورنالیست که به من مراجعه کرده بود، میخواست برای بار ششم طلاق بگیرد و میگفت که زنها همیشه تقصیر داشتهاند. آنوقت من این داستان را گفتم: « کبوتر جوانی آمد پیش کبوتر مسنی و گفت، من یک ناراحتی دارم. میتوانی به من کمک بکنی؟ هرچه لانه و آشیانه درست میکنم بعد از مدتی بوی گند میدهد. چکار کنم؟ هی جا عوض میکنم، بازهم بوی گند میآید. کبوتر مسن در جواب او گفت، این جا عوض کردنها زیاد اثری ندارد. این گند از خودت است که میآید.»
سپس ژورنالیست این داستان را گرفت و برای اولین بار درباره خودش صحبت کرد که در چه خانوادهای بزرگ شده است. گفت که پدر و مادرش سیرک داشتند و در این سیرک خانمهای مختلفی بازی میکردند و به این بچه خیلی علاقه داشتند، چون جوان بسیار زیبای خوبی بود. او عادت کرده بود با خانمهای مختلف روبرو بشود، اینکه بوساش بکنند، نازش بکنند و به این طریقه عادت کرده بود.
یکی از جریانهای دیگری هم که او تعریف کرد این بود که مادربزرگاش که خیلی به او علاقه داشت، وقتی او هفدهسالش بود، مرد. پدر و مادرش حتا او را به آرامگاه مادربزرگ نبردند. پدر و مادر میخواستند غصه بهدلش نیاید و ناراحت نشود. اما این موضوع خیلی در او اثر کرده بود. ما بعد از اینهمه سال، مرگ مادربزرگش را با او حل و فصل کردیم. رابطهاش با مرگ و زندگی خیلی بهتر شد. بعدا خانمش را هم آورد که با او مسئله داشت. این مسایلاش هم حل شد و توانست به این طریق رابطه خوبی با همسرش پیدا بکند.
اگر بخواهید با جوانهای ایرانی بعنوان پزشک حاذق و موفق، تجربهای را در میان بگذارید، به آنها چه میگویید؟
ناراحتیهایی که الان در دنیا هست و در ایران هم هست و به کشورهای دیگر هم اثر کرده، اینها یک چیزهای موقتیست، تغییر خواهد کرد. و این عصرى که ما الان داریم، عصرى است که از یک جهت عوامل ناراحتی و گرفتاری زیادی ایجاد میکند، اما از یک جهت هم شانس بزرگی در زندگی ماست که ما به وحدت در کثرت پی ببریم. درباره کسی بد نگوییم که نمیشناسیمش و از یکی درباره او شنیدهایم.
سعی بکنیم موضوع دین و علم را با هم در زندگی روزانهمان وارد بکنیم. چیزی که به عقل نمیخورد قبول نکنیم. زیر دین زدن فایدهای ندارد، ملابازی زیاد هم فایده ندارد، بلکه باید یاد گرفت که فرق ایمان، دین و مذهب چیست. تمام ادیان برای تکامل بشر، برای وحدت بشر آمدهاند. ولی وقتی ما بیماری بیگانگی را به اینها میدهیم، اینها ضررهای خیلی زیادی دارند.
مصاحبهگر: کیواندخت قهاری
https://www.dw.com/fa-ir/%D9%86%D8%B5%D8%B1%D8%AA-%D9%BE%D8%B2%D8%B4%DA%A9%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D9%BE%D9%84-%D9%85%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%B4%D8%B1%D9%82-%D9%88-%D8%BA%D8%B1%D8%A8-%D8%AF%D8%B1-%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%AF%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86%D9%89/a-5537085
LikeLike