قیامت

 ظهور حضرت بها،الله اینقدر مهم بوده که قرآن حدود یک سوم از تعداد آیات را به قیامت اختصاص داده، که نشان اهمیت آن است مقاله گذشته درباره مسائلی بحث شد که در مراحل پایانی قیامت رخ می‌دهند و از مهم‌ترینشان بازپرداخت اعمال و احباط و تکفیر اعمال بود. اکنون به برخی اوصاف قیامت می‌پردازیم که در قرآن کریم بدان‌ها اشاره شده و هرکدام به یک جنبه از موضوع قیامت و یا یکی از رخدادهای آن اشاره می‌کند. نام‌ها و رخدادهای قیامت در صحنه قیامت، در کنار مسیر اصلی دادگاه، مسائل بسیاری رخ می‌دهد که در قرآن کریم و روایات اهل‌بیت (علیهم‌السلام) بیان شده است؛ نام‌هایی که درباره قیامت در قرآن آمده است، هرکدام به جریان خاصی اشاره می‌کنند. در اینجا پاره‌ای از این جریان‌ها و نام‌ها را از نظر می‌گذرانیم. الف. تردیدناپذیر بودن قیامت قرآن کریم بر تحقق واقعه قیامت تأکید بسیاری کرده است

. برای نمونه فرموده است: «و ان الساعة آتیة لا ریب فیها و ان الله یبعث من فی القبور» (حج/ ۷): به درستی که قیامت آمدنی است و شکی در آن راه ندارد و در حقیقت خداست که کسانی را که در گورهایند برمی‌انگیزد. در آیه‌ای دیگر نیز آمده است: «یا ایها الناس اتقوا ربکم واخشوا یوماً لا یجزی والد عن ولده و لا مولود هو جازٍ عن والده شیئاً ان وعد الله حق فلا تغرنکم الحیائ الدنیا و لا یغرنکم بالله الغرور» (لقمان/ ۳۳): ای مردم، تقوای الهی پیشه کنید و بترسید از روزی که نه هیچ پدری کیفر اعمال فرزندش را تحمل می‌کند و نه هیچ فرزندی چیزی از کیفر اعمال پدرش را. به یقین، وعده خدا حق است. پس مبادا زندگی دنیایی، شما را فریفته سازد و مبادا غرور و خودپسندی، شما را درباره خدای کریم بفریبد! از

میان وصف‌های مطرح در آیات قرآن کریم، که به حتمی بودن واقعه قیامت اشاره دارند، می‌توان به این موارد اشاره کرد: روزی یقینی و بر حق (لقمان/ ۳۳) تردیدناپذیر (حج/ ۷)، آمدنی (طه/ ۱۵)، واقعه‌ای که دروغی در آن نیست (واقعه/ ۲)، و روزی که خدای رحمان در عین رحمت بر بندگان، مردم را در آن روز جمع خواهد کرد (انعام/ ۱۲).   ب. نزدیک بودن قیامت قرآن کریم قیامت را «روز نزدیک» می‌خواند و می‌فرماید: «و انذرهم یوم الازفئ اذ القلوب لدی الحناجر کاظمین ما للظالمین من حمیم و لا شفیع یطاع» (غافر/ ۱۸): آنان را به روز نزدیک هشدار بده؛ روزی که [از شدت وحشت]، قلب‌ها خشم خود را فرو خورده، به گلوگاه‌ها می‌رسند. ستمکاران هیچ خویشاوندی و شفیعی نخواهند داشت که فریادرسشان باشد. و نیز می‌فرماید: «انهم یرونه بعیدا ٭ و نراه قریبا» (معارج/ ۶ و ۷): آنان قیامت را دور می‌بینند، ولی ما آن را نزدیک می‌بینیم.

موضوع نزدیک بودن واقعه قیامت در قرآن کریم با نگاهی ویژه مطرح شده و در این‌باره به احساس و تصوری پرداخته شده است که پس از بیداری و زنده شدن در قیامت به انسان‌ها دست می‌دهد. توضیح اینکه انسان، پس از بیداری در صحنه قیامت، فاصله خود را با مرگ و زندگی دنیا بسیار کم می‌بیند، به طوری که احساس می‌کند تنها بخشی از روز را در خواب بوده است؛ گویا برزخ را فراموش می‌کند. البته در برزخ، حوادث بسیاری رخ می‌دهد و برخی انسان‌ها با عذاب الهی مواجه می‌شوند و برخی دیگر، یعنی اولیای خدا و مقربان، در خوشی‌ها و نعمت‌ها به سر می‌برند، اما پس از زنده شدن، همه چیز را از یاد می‌برند. این همانند حالتی است که در بی‌هوشی اتفاق می‌افتد.

ممکن است کسی روزها در حالت بی‌هوشی باشد، اما پس از به هوش آمدن، از آنچه در حالت بی‌هوشی دیده و روحش سیر داشته است، چیزی به خاطر نمی‌آورد و از مدت آن دوران و گذشت زمان آن، احساسی ندارد و چه بسا از اطرافیان می‌پرسد: چه مدتی است که اینجا هستم؟ درباره خواب نیز همین اتفاق، پس از بیداری رخ می‌‌دهد. وقتی ما از خواب برمی‌خیزیم، جز اندکی از آنچه در خواب دیده‌ایم، چیزی به یاد نمی‌آوریم. ما عمده خواب خود را فراموش می‌کنیم و آنچه را هم که به یاد می‌آوریم، معمولاً مورد توجه قرار نمی‌دهیم؛ زیرا آنچه برای ما مهم است، مسائلی است که پیش از خواب بدان‌ها اهتمام داشته‌ایم یا انجام داده‌ایم. روایات ، مرگ را خوابی طولانی دانسته‌اند و زنده شدن در قیامت را نیز به بیداری از خواب تشبیه کرده‌اند. جالب است که قرآن کریم تعبیر «توفی» را هم برای مرگ آورده و هم برای خواب. همچنین، تعبیر مبعوث شدن را که در قیامت رخ خواهد داد، دقیقاً برای بیداری از خواب نیز مطرح می‌فرماید.

این دلالت بر آن دارد که خواب و مرگ، ماهیتی یکسان دارند. به این آیه توجه کنید: «و هو الذی یتوفاکم باللیل و یعلم ما جرحتم بالنهار ثم یبعثکم فیه لیقضی اجل مسمی ثم الیه مرجعکم ثم ینبئکم بما کنتم تعملون» (انعام/ ۶۰): اوست کسی که در شب [به هنگام خواب، روح] شما را می‌گیرد و می‌داند که در روز چه انجام داده‌اید. سپس در روز، شما را از خواب مبعوث می‌کند [و این خواب و بیداری‌ها ادامه دارد] تا اینکه سرامدی تعیین شده فرا رسد و آن‌گاه بازگشت شما به سوی او خواهد بود و سپس شما را از آنچه عمل می‌کردید، باخبر می‌سازد

. در جایی دیگر نیز می‌فرماید: «الله یتوفی الانفس حین موتها و التی لم تمت فی منامها» (زمر/ ۴۲): خداست که به هنگام مرگ ارواح را می‌گیرد و روحی را که هنوز مرگش فرا نرسیده، در هنگام خواب، [آن را قبض می‌کند].۱ شباهت کامل مرگ به خواب، با این تعبیر قرآن کریم، به خوبی روشن می‌شود. قرآن کریم نمونه‌ای از مرگ را در دنیا نشان می‌دهد که پس از بیداری از آن، دوره مرگ کاملاً فراموش می‌شود. خداوند در داستان حضرت عُزَیر می‌فرماید: «او کالذی مر علی قریة و هی خاویة علی عروشها قال انی یحیی هذه الله بعد موتها فاماته الله مائة عام ثم بعثه قال کم لبثت قال لبثت یوماً او بعض یوم قال بل لبثت مائة عام …» (بقره/ ۲۵۹): یا مانند آن کس که گذرش بر دهکده‌ای افتاد که خراب و ویران شده بود. گفت: «خداوند این [مردگان] را پس از مرگشان چگونه زنده خواهد کرد؟» پس خداوند او را صد سال میراند و سپس او را برانگیخت. [بدو] فرمود: «چه مدتی است که [در اینجا] درنگ نموده‌ای (تصور می‌کنی که چه اندازه خوابیده‌ای)؟». پاسخ داد: «یک روز یا پاره‌ای از یک روز». فرمود: «نه، بلکه تو صد سال را [در اینجا، در خواب مرگ] گذرانده‌ای». به فرموده قرآن کریم، اصحاب کهف نیز دقیقاً همین سخن را پس از گذشت مدتی طولانی‌تر (۳۰۹ سال قمری)، بیان کردند: «و کذلک بعثناهم لیتساءلوا بینهم. قال قائل منهم کم لبثتم. قالوا لبثنا یوما او بعض یوم …» (کهف/ ۱۹): بدین ترتیب آنان را برانگیختیم تا از یکدیگر پرس‌وجو کنند. یک نفر از بین آن‌ها [به دیگران] گفت: «چند گاه است که [در اینجا] درنگ کرده‌اید؟». گفتند: «یک روز یا پاره‌ای از یک روز است که درنگ کرده‌ایم». قابل توجه است که همین نوع گفت‌وگو و پرسش و پاسخ در قیامت نیز مطرح می‌شود و همانند هنگامی که از خواب برمی‌خیزند، چیزی از دوران مرگ به خاطر نمی‌آورند و یا اگر چیزی به خاطر می‌آورند، تصوری خواب‌گونه دارند که به آن نمی‌اندیشند و مدت خواب خود را نیز مانند عُزَیر (ع) و اصحاب کهف، کوتاه می‌یابند. به این آیات توجه کنید: «یوم ینفخ فی الصور و نحشر المجرمین یومئذ زرقا ٭ یتخافتون بینهم ان لبثتم الا عشرا ٭ نحن اعلم بما یقولون اذ یقول امثلهم طریقة ان لبثتم الا یوما» (طه/ ۱۰۲ ـ ۱۰۴):

[همان] روزی که در صور دمیده می‌شود و در آن روز مجرمان را کبودچشم برمی‌انگیزیم. با یکدیگر آهسته (زیرلب) می‌گویند: «ده روز بیشتر درنگ نکرده‌اید». ما به آنچه می‌گویند، آگاه‌تریم؛ آن‌گاه که برترین کارشناس آن‌ها می‌گوید: «روزی بیش درنگ نکرده‌اید». با اندکی دقت روشن می‌شود که تعبیر «لبث» پس از رستاخیز، دقیقاً همان تعبیری است که برای حضرت عزیر(ع) و اصحاب کهف آمده است. قرآن کریم، در جایی دیگر، این موضوع را با مقدمات و توضیحات بیشتری آورده است: «یسئلونک عن الساعة ایان مرساها ٭ فیم انت من ذکراها» (نازعات/ ۴۲ ـ ۴۳): درباره قیامت از تو سؤال می‌کنند که چه هنگام برپا می‌شود؟ تو برای ذکر [تاریخ] قیامت، چه انگیزه‌ای می‌توانی داشته باشی؟ خداوند نخست اعلام کردن زمان قیامت را بیهوده می‌شمرد، زیرا کسانی که نمی‌پذیرند، اگر تاریخی هم برایش گفته شود، باز نمی‌پذیرند و آن‌ها که به قیامت ایمان دارند، بدون ذکر تاریخ هم ایمان دارند. «الی ربک منتهاها» (نازعات/ ۴۴): مهم این است که سرانجام قیامت، به پروردگار تو می‌انجامد. در آن هنگام، همگان به حضور خدا می‌روند و در محضر او گرد خواهند آمد و البته این هشدار تنها برای کسانی است که به آینده خود می‌اندیشند. انما انت منذر من یخشاها» (نازعات/ ۴۵): تو تنها کسانی را می‌توانی نسبت به قیامت هشدار دهی که نگران آن‌اند. خداوند در پایان به نوعی به تاریخ اشاره می‌کند و گویا می‌فرماید اگر می‌خواهند تاریخ قیامت را بدانند، ما این تاریخ را برای آن‌ها بیان می‌کنیم. البته تاریخی را که آن‌ها در قیامت احساس خواهند کرد. «کانهم یوم یرونها لم یلبثوا الا عشیة او ضحاها» (نازعات/ ۴۶): روزی که آنان قیامت را مشاهده کنند، چنان است که گویا [از زمان مرگ تا لحظه برانگیختگی]، تنها شبی و یا روز آن [شب] را [نیز] سپری کرده باشند. چه بسا حدیثی که مرگ را فرا رسیدن قیامت تلقی فرموده نیز ناظر به همین نکته باشد: «اذا مات الرجل قامت قیامته» (مجلسی، ج ۵۸: ۷): آن‌گاه که شخص می‌میرد، قیامتش برپا می‌شود. با توجه به این نکته، هر کسی می‌تواند زمان رسیدن قیامت خود را براساس احساسی که در روز قیامت دارد، تخمین بزند. با این نگاه، اگر کسی بیست سال دیگر در زندگی دنیا عمر می‌کند، «بیست سال و یک روز دیگر» در صحنه قیامت خواهد بود. گویا تعبیر برزخ به معنای حائل میان دو چیز نیز به همین معناست؛ یعنی دوران مرگ پس از دنیا، حائلی میان حیات دنیا و حیات آخرت است. چه بسا اینکه از آخرت تعبیر به «فردا» می‌کنند نیز از جهتی بر همین مطلب ناظر باشد. خداوند می‌فرماید: «و لتنظر نفس ما قدمت لغد» (حشر/ ۱۸): هرکس باید بنگرد که برای فردا (قیامت) چه تدارکی می‌کند.   ج. وضعیت چهره‌ها در قیامت چهره‌ها در قیامت متفاوت‌اند، اما این به سبب تفاوت چهره‌ها در دنیا نیست، بلکه براساس اعمال انسان‌ها چهره‌های انسان‌ها نیز متفاوت است. در آن روز، همه چیز براساس ایمان و اعمال شکل می‌گیرد. آنان که در دنیا مؤمن‌اند و در مسیر تقوا گام برمی‌دارند، در آنجا از هر نعمتی برخوردار خواهند بود، که از جمله آن‌ها: چهره‌ای سپید، نورانی و زیباست. برعکس، کسانی که از ایمان و اعمال نیک بی‌بهره‌اند، از هر جهت نابسامان خواهند بود؛ از جمله اینکه: چهره‌ای تکیده، غبارآلود و سیاه خواهند داشت. قرآن کریم می‌فرماید: «یوم تبیض وجوه و تسود وجوه فاما الذین اسودت وجوههم اکفرتم بعد ایمانکم فذوقوا العذاب بما کنتم تکفرون ٭ و اما الذین ابیضت وجوههم ففی رحمئ الله هم فیها خالدون» (آل عمران/ ۱۰۶ و ۱۰۷): روزی که [در آن] چهره‌هایی سپید و چهره‌هایی دیگر سیاه‌اند. پس درباره سیه‌رویان، [آنان را نکوهش کنند که] چرا پس از ایمانتان، باز کافر شدید [و ناسپاسی پروردگار کردید]؟ پس اکنون به سبب اینکه کفر ورزیده‌اید، عذاب را بچشید. و اما سپیدرویان، در رحمت خدایند و در آن جاودانه خواهند بود. بر این اساس، چه بسیار سیاه‌پوستان مؤمنی که در سرای آخرت سپیدرو و نورانی محشور می‌گردند و چه بسا سپیدپوستان کفرپیشه‌ای که با چهره‌ای سیاه از خاک برمی‌خیزند. قرآن کریم در این‌باره می‌فرماید: «وجوه یومئذ مسفرة ٭ ضاحکة مستبشره ٭ و وجوه یومئذ علیها غبرة ٭ ترهقها قترة ٭ اولئک هم الکفرة الفجرة» (عبس/ ۳۸ ـ ۴۲): در آن روز چهره‌هایی هستند که چون صبح فروزان‌اند؛ خندان و شادمان‌اند؛ و چهره‌های دیگری هستند که در آن روز غبارآلودند و خاک ذلت بر آن‌ها نشسته است. اینان همان کافران زشت‌کردارند. و نیز می‌فرماید: «وجوه یومئذ خاشعة ٭ عاملة ناصبة» (غاشیه/ ۲ و ۳): رخسارهایی در آن روز ترسناک و ذلیل‌اند؛ همه کارشان رنج و مشقت است. «وجوه یومئذ ناعمئ ٭ لسعیها راضیه ٭ فی جنة عالیة» (غاشیه/ ۱۰ـ ۸): رخسارهایی در آن روز از نعمت خود شادمان‌اند. از سعی و کوشش خود خشنودند و در بهشت برین‌اند. آری، اینان همان نیکانی هستند که پایان کارشان بهشت جاویدان خواهد بود.

قرآن کریم در وصف آن‌ها می‌فرماید: «ان الابرار لفی نعیم ٭ علی الارائک ینظرون ٭ تعرف فی وجوههم نضرئ النعیم» (مطففین/ ۲۲ ـ ۲۴): به درستی که نیکوکاران در نعمت‌های بهشت‌اند؛ بر تخت‌ها تکیه کنند و مناظر [ـِ زیبا] را بنگرند. از چهره‌هاشان طراوت نعمت [بهشت] را درمی‌یابی. در این‌باره، حدیثی طولانی از پیامبر اکرم(ص) روایت شده است. گزیده آن چنین است که: «امت من در روز قیامت با پنج پرچم نزد من می‌آیند». سپس چهار پرچم را ذکر می‌کند که عبارت‌اند از: پرچمی با گوساله این امت، پرچمی با فرعون این امت، پرچمی با سامری این امت و پرچم ذوالثدیه (حرفوص‌بن زهیر، رهبر خوارج که در جنگ نهروان کشته شد). سپس درباره این چهار پرچم توضیح می‌دهد که آن‌ها بر ثقلین (یعنی بر کتاب خدا و عترت پیامبر اکرم(ص) جفا کردند و با روی سیاه وارد آتش خواهند شد

در دو سورۀ قرآن عبارت "باقیات الصّالحات" آمده است: سورۀ کهف، آیۀ 46 و سورۀ مریم، آیۀ 76. در این مورد که مقصود از باقیات صالحات چیست ؟ حضرت بهاءالله می‌فرمایند:
امروز کلمةالله که از قلم اعلی جاری و نازل است اوست از باقیات صالحات که در کتب و صحف الٓهی ثبت شده. جمیع اشیا به فنا راجع، قوله تعالی «کلّ شیءٍ هالک الّا وجهه.» طوبی از برای نفسی که امروز به کلمۀ الهی که از قلم ابدی ظاهر شده فائز گردد. این کلمه را فنا اخذ ننماید. اوست عملی که از کتاب محو نگردد. طوبی از برای نفسی که به آن فائز شد." (مجموعه آثار قلم اعلی، شماره 15، ص9-238) 
میدانید 
 اجر عمل صالحات در قرآن بهشت است و آن هم  در گرو شناخت بها ، است  لذا مولوی آنرا یافت و فرمود  ما بها، و خون بها، را یافتیم اشاره به این آیه است ،  إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ)
 يعني در حقيقت خدا از مؤمنان جان و مال شان را به بهاي اين كه بهشت براي آنان باشد، خريده است.
 بهشت بدون بها به كسي داده نمي شود لذا مولانا فرمود ما بها، را با خون بها، یافتتیم یعنی  هيچ كس نبايد تصور كند كه به صِرف بهانه سازي و عدم ادعاي ايمان به مظهر حق ،  ( بها، الله ) بهشت نصيب او بشود.
سوره حج آیه ۴۲ به این ارزش که شناخت  بها، است با  بردن اسم بها، آنرا تاکید  میکند أَ فَلَمْ يَسيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِها أَوْ آذانٌ يَسْمَعُونَ بِها فَإِنَّها لا تَعْمَي الْأَبْصارُ وَ لکِنْ تَعْمَي الْقُلُوبُ الَّتي‏ فِي الصُّدُورِ ..آیا در زمین گردش نکرده‌اند تا دلهایى داشته باشند که با آن بیندیشند یا گوشهایى که با آن [حق  ، بها، ]  را بشنوند، آرى [فقط] دیدگان نیست که نابینا مى‌شود، بلکه دلهایى که در سینه‌ها هست
 هم نابینا مى‌گردد
نابینا به این مفهموم است کسی که از رحمت و حمایت پروردگار محروم شود مرده ای پیش نیست و با نابینا , 
 نیز فرقی ندارد
و نیز حضرت عبدالبها، فرموده اند اين حقائق مقدّسه نيز مستثنا هستند
تفکّر و تأمّل فی هذا التفسير بالايجاز
فانّه يغنی عن الاطناب
و لو کان لی مجال و قلمی سيّال
لفسّرت هذه الآية المبارکة تفسيراً تهتزّ له
القلوب و تنشرح به الصدور
و تلتذّ باستماعه الآذان
فانّه روح الحياة من فؤاد الانسان
ولکن ما الحيلة و ما العلاج فانّ
الاذان ممدودة ولکن الالسن ممنوعة
و الموانع مشهودة
و نرجوا من الله ان يفتح علی قلوب الاحبّاء ابواب الفتوح
و يشرح بنور معرفته الافئدة و الصّدور
و ينطق السنتهم بابدع المعانی بين ملأ النور
و البهاء عليک و علی کلّ من ثبّت علی الميثاق
و تمسّک بعروة الوثقی الّتی لا انفصام لها فی يوم
الحشر و النّشور
فانّ الثبوت علی الميثاق مغناطيس
للفيض و الاشراق و جالب کلّ خير فی الآفاق 
مضمون بیان مبارک به فارسی 
در این تفسیر به اختصار تأمل کنید
 از اسراف می خواند
 و اگر جا داشت و قلمم سیال بود
 این آیه مبارکه با تعبیر ارتعاشی تفسیر شده است
 دل ها و سینه ها با آن باز می شود
 و گوش ها از شنیدن آن لذت می برند
 این روح زندگی از دل انسان است
 و موانع به خوبی شناخته شده است
 و از خداوند می خواهیم که دروازه های فتح را به روی قلب عزیزان بگشاید
 و به نور علم خود دلها و سینه ها را بیان می کند
 و زبانشان خلاق ترین معانی را در میان پری نور بیان می کند
 و منزه است بر تو و هر که بر عهد استوار است
 و به مطمئن ترین دستگیره ای که یک روز نمی شکند چنگ بزن
 الحشر و النشور
 به راستی که استقامت بر عهد آهنربایی است
 برای فراوانی و درخشندگی و آوردن همه خیرها در آفاق سلام الله علیه


Glory Of Father GIF - Find & Share on GIPHY
Discover & share this Glory Of Father GIF with everyone you know. GIPHY is how you search, share, discover, and create GIFs.
https://giphy.com/gifs/glory-of-father-39sgL8hJnyu5ID4tWa

. آن‌گاه می‌فرماید: «سرانجام بیرقی نزد من خواهد آمد با امام متقیان و بزرگ اوصیا و جلودار روسپیدان و وصی رسول پروردگار جهانیان، به آنان می‌گویم که بعد از من، با ثقلین چه کردید؟ در پاسخ می‌گویند: «از ثقل اکبر پیروی کردیم و ثقل اصغر را زنده نگاه داشتیم و به آن مهر ورزیدیم و از آن دفاع کردیم و یاری‌اش رساندیم؛ تا جایی که خون خود را نیز در پس پرچم عترت ریختیم». پس به آنان می‌گویم: سیراب و کامیاب وارد بهشت شوید. چهره‌هایتان سفید باد! سپس رسول خدا این آیه را تلاوت کرد: «یوم تبیض وجوه … هم فیها خالدون»۲ (آل عمران/ ۱۰۶ و ۱۰۷) به‌طور کلی، اهل ایمان و تقوا، سپیدرو، با نشاط، شاداب و از نعمت شادان و خندان خواهند بود؛ ولی چهره کافران عصیانگر سیاه، ذلیل و غبارآلوده خواهد شد.   د. برخوردها در قیامت قرآن کریم می‌فرماید: «الاخلاء یومئذ بعضهم لبعض عدو الا المتقین» (الزخرف/ ۶۷): دوستان [ـِ دنیا] در آن روز دشمن یکدیگر می‌شوند، مگر پرهیزگاران. قرآن کریم از درگیری اهل باطل با یکدیگر در صحنه قیامت سخن می‌گوید. این درگیری‌ها در دو صحنه‌اند: ۱. درگیری انسان‌های خودکامه با یکدیگر نمونه این نوع درگیری، درگیری سردمداران ضلالت با پیروانشان است که در این آیه مطرح شده است: «اذ تبرا الدین اتبعوا من الذین اتبعوا و راوا العذاب و تقطعت بهم الاسباب ٭ و قال الذین اتبعوا لو ان لنا کرة فنتبرا منهم کما تبرءوا منا کذلک یریهم الله اعمالهم حسرات علیهم و ما هم بخارجین من النار» (بقره/ ۱۶۶ و ۱۶۷): هنگامی که رؤسا و پیشوایان باطل از پیروان خود بیزاری جویند و عذاب خدا را مشاهده کنند و سبب‌ها از آنان بریده شود، آن‌گاه پیروان آن‌ها [از روی حسرت و پشیمانی] خواهند گفت: «کاش دیگر بار به دنیا باز می‌گشتیم، تا همان‌گونه که این‌ها از ما بیزاری جستند، ما نیز از اینان بیزاری بجوییم و بدین ترتیب، خداوند اعمال آن‌ها را حسرت دلشان می‌گرداند و آنان از آتش برون نمی‌شوند». درگیری مجرمان با شیاطین در روز قیامت، مجرمان و شیاطین با هم محشور می‌شوند (مریم/ ۶۸)۳ و هر دو برای داوری در پیشگاه پروردگار حضور می‌یابند. بدتر اینکه قرین یکدیگر خواهند بود. البته این افراد در دنیا نیز شیطان قرینشان بوده است. قرآن کریم در این‌باره می‌فرماید: «و من یعش عن ذکر الرحمن نقیض له شیطاناً فهو له قرین ٭ و انهم لیصدونهم عن السبیل و یحسبون انهم مهتدون ٭ حتی اذا جاءنا قال یا لیت بینی و بینک بعد المشرقین فبئس القرین» (زخرف/ ۳۶ ـ ۳۸). هرکه از یاد خدای رحمان رخ بتابد و به خدا پشت کند، شیطانی را بر او چیره می‌کنیم تا [پیوسته] قرین و هم‌نشین وی باشد. و آن شیاطین، این مردمان را از راه خدا باز می‌دارند و به ضلالت می‌افکنند،

در حالی‌که می‌پندارند راه درست را یافته‌اند. تا آن‌گاه که در قیامت به نزد ما بیاید، به آن شیطان خواهد گفت: «ای کاش بین من و تو به اندازه دو مشرق فاصله می‌بود». چه بد قرینی است شیطان. از این آیات روشن می‌شود، آن‌هایی که شیطان در دنیا قرینشان است، در قیامت نیز همو قرین آن‌ها خواهد بود و چه بسا به گونه‌ای محشور شوند که نتوانند از یکدیگر جدا شوند. قرآن کریم درباره درگیری آن‌ها چنین سخن می‌گوید: و در صور دمیده شود و هرکسی می‌آید [در حالی‌که] با او سوق‌دهنده و گواهی‌دهنده‌ای است. [به او می‌گویند:]

«واقعاً که از این [حال] سخت در غفلت بودی. [ولی] ما پرده‌ات را [از جلوی چشمانت] برداشتیم و دیده‌ات امروز تیز است. و [فرشته] هم‌نشین او می‌گوید: «این است آنچه پیش من آماده است [و ثبت کرده‌ام]». [به آن دو فرشته خطاب می‌شود:] «هر کافر سرسختی را در جهنم فرو افکنید، [هر] بازدارنده از خیری، [هر] متجاوز شکاکی ـ که با خداوند، خدایی دیگر قرار داد ـ [ای دو فرشته] او را در عذاب شدید فرو افکنید» (ق/ ۲۰ ـ ۲۶). پس از فرمان الهی برای افکندن مجرمان به جهنم، مسئله زیر رخ می‌دهد: «قال قرینه ربنا ما اطغیته و لکن کان فی ضلال بعید» (ق/ ۲۷): [شیطان] همدمش می‌گوید: «پروردگار ما، من او را به عصیان وا نداشتم، لیکن [خودش] در گمراهی دور و درازی بود». این جمله کاملاً حالت دفاعی دارد. معلوم می‌شود انسانِ گمراه، شیطان قرین او بوده و در قیامت هم هست، می‌خواهد گمراهی خود را به گردن شیطان بیندازد و گویا می‌گوید: «خدایا، این شیطان بود که قرین من بود و مرا به راه طغیان و سرکشی انداخت» و او در پاسخ، جمله مذکور در آیه را می‌گوید. به سخن دیگر، این آیه نشان‌دهنده درگیری انسانِ جهنمی با شیطانی است که با او بوده، با او برانگیخته شده و قرین اوست.

جمله بعد نیز نشانگر همین درگیری است. «قال لا تختصموا لدی و قد قدمت الیکم بالوعید ٭ ما یبدل القول لدی و ما انا بظلام للبعید» (ق/ ۲۸ و ۲۹): خداوند می‌فرماید: «در پیشگاه من با همدیگر ستیز نکنید. من پیش‌تر به شما هشدار داده بودم. پیش من حکم دگرگون نمی‌شود و من نسبت به بندگانم بیدادگر نیستم». افزون بر موارد گذشته، قرآن کریم نام‌ها و صفاتی نیز برای قیامت مطرح فرموده که هرکدام به یکی از ویژگی‌ها یا رخدادهای آن روز دلالت دارد

. برخی از آن موارد چنین است: ـ الحاقه (حاقه/ ۱۰۳): تحقق‌یابنده، حتمی؛ ـ الواقعه (واقعه): واقع‌شدنی؛ ـ غد (حشر/ ۱۸): فردا؛ ـ ساعة (روم/ ۱۲): پاره زمان؛ ـ یوم‌الحق (نبا/ ۳۹): روز بر حق؛ ـ یوم‌الفصل (نبا/ ۱۷): روز فصل خصومت، روز جدایی؛ ـ یوم معلوم (واقعه/ ۵۰): روزی معین؛ ـ یوم‌الوعید (ق/ ۲۰): روز تهدید، روزی که بدان هشدار داده شده؛ ـ یوم عظیم (یونس/ ۱۵): روزی پرشکوه؛ ـ یوم کبیر (هود/ ۳): روزی بزرگ؛ ـ یوم‌الدین (حمد/ ۴): روز قانون و جزا؛ ـ یوم لا مرد له من الله (شوری/ ۴۷): روز بی‌بازگشت؛ ـ یوم‌الخروج (ق/ ۱۱): روز خارج شدن؛ ـ یوم‌الیم (هود/ ۲۶): روز دردناک؛ ـ یوم عسیر (مدثر/ ۱۹): روز سخت؛ ـ یوم مشهود (هود/ ۱۰۳): روز مورد مشاهده؛ ـ یوما ثقیلا (انسان/ ۲۷): روزی سنگین؛ ـ یوم عقیم (حج/ ۵۵): روز بدفرجام؛ ـ یوم‌الجمع (تغابن/ ۹): روز گرد آمدن؛ ـ یوم‌التغابن (تغابن/ ۹): روز احساس غبن، روز پشیمانی؛ ـ یوم‌الحسرة (مریم/ ۳۹) روز اندوه و رشک؛ ـ یوم‌الخلود (ق/ ۳۴): روز جاودانگی؛ ـ یوم محیط (هود/ ۸۴): روز احاطه‌کننده؛ ـ یوم یقوم الروح و الملائکة صفا (نبا/ ۳۸): روزی که روح‌القدس و فرشتگان به صف می‌ایستند؛ ـ یوم مجموع له الناس (هود/ ۱۰۳): روزی که همه مردمان برای آن روز جمع می‌شوند؛ ـ یوم تشخص فیه الابصار (ابراهیم/ ۴۲): روزی که چشم‌ها در آن خیره و حیران می‌شوند؛ ـ یوما تتقلب فیه القلوب و الابصار (نور/ ۳۷): روزی که در آن دل‌ها و چشم‌ها دگرگون می‌شوند؛ ـ یوم یتذکر الانسان ما سعی (نازعات/ ۳۵):

روزی که انسان تلاش خود را به یاد می‌آورد؛ ـ یوما یجعل الولدان شیبا (مزمل/ ۱۷): روزی که کودکان را پیر می‌کند؛ ـ یوما عبوسا قمطریرا (انسان/ ۱۰): روزی دُژَم و اندوهگین؛ ـ یوم تبلی السرائر (طارق/ ۹): روز برملا شدن اسرار، روز آشکاری درون‌ها.   نتیجه – در آیات قرآن کریم، برخی از جنبه‌های واقعه قیامت روشن شده است؛ همچون تردیدناپذیر بودن آن، نزدیک بودن آن، تفاوت چهره‌های انسان‌ها در قیامت و برخورد انسان‌ها با هم‌نشینان خود در قیامت. – در قرآن کریم، یقینی بودن واقعه قیامت با چنین تعبیرهایی یاد شده است:

روزی یقینی و بر حق، تردیدناپذیر، آمدنی، واقعه‌ای که دروغی در آن نیست، و روزی که خدای رحمان در عین رحمت بر بندگان، مردم را در آن روز جمع خواهد کرد. – درباره نزدیک بودن فاصله قیامت، براساس آیات قرآن باید گفت که مراد از آن، احساسی است که پس از بیداری و زنده شدن در قیامت به انسان‌ها دست می‌دهد. به بیان دیگر، پس از بیداری در صحنه قیامت، انسان فاصله خود را با مرگ و زندگی دنیا بسیار کم می‌بیند، به گونه‌ای که احساس می‌کند تنها بخشی از روز را در خواب بوده است. گویا همچون خواب، پس از بیداری و زنده شدن، عالم برزخ را از یاد می‌برد

و از همین روست که فاصله قیامت را بسیار نزدیک می‌بیند. – چهره‌های انسان‌ها در قیامت، بسته به ایمان و عملشان، متفاوت خواهد بود: مؤمنان سپیدرو و کافران سیه‌رو. – انسان‌های گناهکار و ظالم با هم‌نشینان خود در قیامت مجادله می‌کنند. این هم‌نشینان همان کسانی هستند که در دنیا نیز با آن‌ها قرین و هم‌نشین بوده‌اند.

  پی‌نوشت‌ها ۱. از پیامبر اکرم(ص) نیز نقل شده است: «کما تنامون تموتون و کما تستیقظون تبعثون: همان‌طور که می‌خوابید خواهید مرد و همان‌طور که از خواب بیدار می‌شوید، [در قیامت نیز] برانگیخته خواهید شد» (الفیض الکاشانی، التفسیر الصافی، ج ۳، ص ۲۳۷). ۲. ر. ک: حویزی، نورالثقلین، ج ۱، ص ۳۸۱. ۳. فو ربک لنحشرنهم والشیاطین.  

دین من انسانیت است

چند وقتی است  که شبهه­ ای در بین برخی افراد جامعه دهان به دهان می­چرخد و حدود سه چهار سالی می­شود که در فضای مجازی و شبکه­ های اجتماعی منتشر شده؛

و آن شبهه «دین من انسانیت!» است.میباشد اولآ  دنیای غرب با یک جهش سریع دین و معنویت را کنار گذاشت و به بهانه توسعه علمی و اقتصادی و به موازات آن تحریف آیین مسیحیت و کارکرد غلط کلیسا و

سایر ادیان دیگر که نتوانست پاسخی به نیازهای مادی و معنوی آنها بدهد، آن را (منظور دین است) خرافه پنداشته و وهمیّات عدّه­ ای انسان ضعیف دانست؛ امّا هر چه جلو آمد و احساس کمبود غنای معنوی نمود،

به این باور رسید که چیزی ماورای مادّیات وجود دارد و انسان بدان نیازمند است؛

امّا چون نمی­خواست نام دین را بر زبان آورد، آن را با مارک «اخلاق و انسانیت» عرضه نمود. عدّه­ ای روشنفکرمآب مغرض با دین و نه آشنا با  آیین و تعالیم دیانت بهائی هم به طرفداری از آن پرداختنند

و ادیان عتیقه نیز مرده بود و هیج چیزی دیگه ای به جز، خرافات را در دین نمی دیدند آیا انسانیت یعنی اینکه چون من به آن رسیدم برای خودم کافیست و به فکر دیگران بودن  در آیین انسانی  من دیگر و اتحاد با آنها جایی ندارد چون من خودم انسان شدم ؟ بنابر این هیچگونه اتحاد و هدف مشترک این گروه ندارند

  حضرت بها،الله میفرمایند : امروز انسان کسی است که به خدمت جمیع من علی الارض قیام نماید . لَیْس الفَخْرُ لِمَنْ یُحِبُّ الوَطَنَ بَلْ لِمَنْ یُحِبُّ العالَم . افتخار برای آنکس نیست که تنها وطن خویش را دوست بدارد فی الحقیقه عالم یک وطن محسوب است و من علی الارض اهل آن . ” ( ٩٧ )   .

سوره یونس آیه ۳۹ .. ای محمد این مردم ‌که آیات الهی را تکذ یب می کنند برای اینست که معنی این آیات را نمی فهمند « لما یا تهم تا ویله » 

هنوز تفسیر و مقصود واقعی این آیات نازل نشده وقتی معنی این آیات نازل شود آنگا ه مردم خواهند فهمید که بیخود این آیات را تکذیب می کردند وعلت تکذیبشان جهل آنان به معا نی اصلیه است

  بیش از پنج ملیارد نفر در سراسر دنیا با هم زندگی میکنند ولی هیچگونه اتحادی با یکدیگر ندارند چون هدف مشترکی مثل وحدت عالم انسانی  برای آنها وجود ندارد و فکر میکنند انسان بدون هدف در جهان  رها شده است درصورتی که  حدود  هشت میلیون بهائی فعلآ  

در تشکیل وحدت عالم  انسانی با هم متحد هستند

چون خدای عالم  میدانست :

پندار ، 

من ضعیفم و ناچیز و ناتوان

بی اتحاد من، 

تو توانا 

چه میکنی

،،،

یک بحث علمی

خانم عباسی عزیز  🌹 ، حرفهای جناب دکتر هلاگویی عزیز   خیلی خوب و زیباست   ولی در خیلی از موارد اشتباه کرده و با اجازه شما ✂ وقتی میگه :  بخاطر هیچکس یعنی شامل خودش نمی شه چون خودش هم مثل امثال سعدی همه ساله پند مردوم میدهد و خود نمیکند گوش زمانی که به همسرش خیانت کرد و زن دیگه ای گرفت اس اساس وفا داری را با نفس پرستی خودش  ، به زیر سئوال برد زیرا ثابت نموده  اگر یکنفر بخاطر تو به کس دیگری خیانت کنه  کاراسمش خیانت نیست  اما اگر خودت به کس سدیگری  خیانت کنی  اسمش خیانتهگر  منتهی خودش متوجه نبود که خیانت کرده

خانم عباسی نوشتند Ali Kargar من از زندگی شخصیشون بی اطلاع هستم و راستش چندان تمایلی هم ندارم که بدانم و آنچه برایم مهم است در سخنوریها اینست که انچه از نظرم صحیح است را  در وجود خود خویش تغییر دهم ‌ دوست خوبم هیچ انسانی جایز از خطا نیست و هیچ مطلقی در هیچ عصری وجود نداشته و همه چیز نسبی هستند و دید هر کسی با توجه به شرایط پیرامون هر گدام از ما به گونه ای متفاوت از دیگری برچسب و تعبیر میگردد و دیگر اینکه  ترجیح میدهم بالشخصه قضاوت راجب عملکرد دیگران را )خارج از ضرر به اجتماع ( برعهده خالقم گذارم چون هیچکدام از ما در موقعیتهایه یکدیگر نیستیم تا متوجه عکس العملهای دیگری در شرایط خاص آن فرد شویم . 
Abbasi Salehi خانم عباسی  عزیز 🌹 اگر اشتباه ای کردم مرا ببخشید با شما موافقم ولی آقای هولاکویی با شرکت در برنامه ای، توصیه کردند که ایرانیان در مورد مواضع ترامپ در مورد وقایع ایران، تشکرنامه ای به کاخ سفید بفرستند. در همین برنامه آقای هولاکویی از شخص ترامپ، بعنوان بیمار روانی نام می برند. استدلال ایشان جهت این توصیه از این قرار است:
“من بر اساس آنچه که می دانم، آقای ترامپ را گرفتار و بیمار می دانم، اختلال شخصیتی اش و چیزهای دیگر را … در باره برنامه های داخلی و خارجی اش هم معتقدم بسیاری از اینها نه درست است نه مفید است نه سالم است نه برای امریکا و نه برای مردم جهان. اما وقتی می رسد به موضوع ایران، موضعگیری که ایشان کرده است، درست است. یعنی کاری که دارد می کند و تویت هایی که دارد می زند، حرف هایی است که در مسیر کمک به ما است. بنابراین من به این قسمت که می رسد، تائیدش دارم  بسیار هم سپاسگزارم. به همین دلیل است به هموطنانم عرض می کنم تو هر کشوری که هستند اگر در امریکا هستند با فرستادن یک تشکر و یا هر چیزی به کاخ سفید، وزارت خارجه و مجلسین ….”
حتی اگر آقای هولاکویی مراتب تشکر خودشان را  شخصا نیز در کاخ سفید به ترامپ عرضه کنند، این واقعیت را نخواهد پوشاند که دکتر هولاکویی در شکستن تابوی گفتگو در مورد مشکلات روحی و روانی در جامعه ایران، نقش بسزایی داشته است. جامعه ایران از این زاویه مدیون ایشان است. در عین حال نمی توان از تناقض در تفکر و گفتار ایشان، در مورد نقش ترامپ و اعتراضات حق طلبانه ایرانیان، دچار شگفتی و حیرت نشد.
آقای هولاکویی می خواهند ایرانیان را در کوچه دو سر بن بستِ خامنه ای و ترامپ، زندانی کنند. دعوای ترامپ با خامنه ای بر سر سرکردگی گردنکشی در منطقه است و نه مشکل معیشت ایرانیان، و نه مشکل دمکراسی در ایران. ترامپ در اتحاد با سیستم قبیله ای ملک سلمان، و با رقص شمشیر، حکومت شبه قبیله ای ولایت فقیه را برای رقابت بر سر سرکردگی در منطقه، به چالش کشیده است. “حمایت” از مبارزات ایرانیان، فقط و فقط شمه ای از این برنامه است.
در همان زمان که شما به ایرانیان رهنمود فرستادن تشکر از ترامپ را می دادید، ایشان مشغول اعلام قطع کمک به پاکستان بود. چرا که در ظاهر، قطع این کمک ها بخاطر حمایت پاکستان از طالبان عنوان شده است. اما مطمئنا مطلع هستید که قطع کمک های امریکا به پاکستان نه بخاطر حمایت از طالبان بلکه بخاطر ادامه پروژه جدید راه ابریشم و همزمان با حذف دلار از مناسبات اقتصادی چین و پاکستان بود که ترامپ را بفکر مجازات پاکستان انداخت. طالبان و القاعده، فرزندان خلف همکاری بین امریکا و پاکستان است.     
همین همکاری را ایشان امروز با ملک سلمان به پیش می برند. اجازه بدهید، به سناریویی مشابه، به آزادیخواهی امریکا و متحدانشان در لیبی اشاره کنم. فرانسه که از قافله “دمکراسی خواهی” در عراق عقب مانده بود، پیشتازی کرد، و بمباران “دمکراسی دهی” لیبی را زودتر از دیگران آغاز کرد. وزیر امور خارجه ایتالیا، بلافاصله اعلام موضع کرد و گفت که “قرار نیست نفت لیبی به فرانسه و پناهندگان به ایتالیا بیایند”. مراتب قدردانی شما از ترامپ تا کجا ادامه خواهد داشت؟ در موقع بمباران “دمکراسی دهی” چه خواهید کرد؟  آویزان شدن یک روانشناس  متبحر، از ریسمان یک دیوانه، فقط اوج استیصال را نشان می دهد.
آقای هولاکویی، ولایت فقیه در قلب و مغز ایرانیان، شدیدا زمین خورده است. درد این مردم آن نیست که با امریکا کم رابطه دارند؛ درد آنان آن نیست که کم هزینه می دهند؛ درد آنان این است که روشنفکران و اندیشمندان این جامعه، خصوصا خیل عظیمی که در خارج هستند، برای آنها آلترناتیوی مهیا نساخته اند؛ تا گذار از نظام ولایت فقیه نه در گرداب ترامپ و پوتین، بلکه به جامعه ای بهتر ختم شود؛ تا اینکه هزینه این گذار حداقل باشد.
زمانی انیشتن به فروید نامه ای نوشت و از او خواست که به کارزار ضد بمب هسته ای او بپیوندد، فروید به او نوشت شما آنقدر از روانشناسی انسان سر در میاورید که من از فیزیک. جنبش های ناکام چند دهه اخیر نشان داد که رسیدن به جامعه ای سالم چند “حلقه گمشده” دارد، مسلما، روانشناسی فردی و روانشناسی اجتماعی دو رشته از آن “حلقه های گمشده” می باشند.
علیرغم اینکه عاقبت این اعتراضات در کوتاه مدت به کجا بیانجامد، نافی این واقعیت نیست که جامعه ایرانی می خواهد گرد و خاک ولایت فقیه را از خود پاک کند. اندیشه راهنما، نیاز عاجل آنان است.
کپی از سایت پیک ایران و ممنون که خواندی 🌹

ا🌹خانم عباسی عزیز 🌹 بنده اگر جسارت میکنم و  چیزی مینویسم بر اساس نقد و استناد است و خودم اعتراف میکنم بیشتر آنها برای نوشتن صحیح و وبلاگ نویسی  از  منابع معتبر اینور و آنور پیدا میکنم از همه مضحکتر دخالت ایشان بنوعی در سیاست بنا به همین تفسیر های ناسنجیده و پیش بینی های غیر قابل عقلی ایشان است جایی نوشته بود : دکتر هلاکویی مدعی است که سال ها قبل از انقلاب، وقوع آن را پیشبینی کرده بود. حال اگر پیشگویی های اخیر ایشان را در رابطه با سیر تحولات ایران، که در آرشیو صوتی برنامه هایشان موجود است مبنا قرار دهیم، به این نتیجه می رسیم که دکتر جوان آن زمان ، تنها ممکن است به مصداق “…به غلط بر هدف زند تیری” ، چیزی شبیه انقلاب پیشبینی کرده باشد و نه ازروی”کرامات” ویا دانشی که فقط در انحصار او و نه هیچ کس دیگری در دنیا قرارداشته است! بلافاصله پس از ناآرامی های انتخابات ریاست جمهوری 1388، دکتر هلاکویی به کرات در پاسخ به این پرسش که آینده سیاسی ایران چه خواهد شد ، فرمودند که مطابق اصول بدیهی جامعه شناسی، که گویا فقط ایشان از آنها آگاهند، از سه ماه تا حداکثر یکسال ، تحولات عمیقا اساسی در ایران رخ خواهد داد و ج.ا.سرنگون خواهد شد. حال از جناب دکتر سوال کنید که آیا ایشان پس از گذشت چهل و دوسال ، ذره ای هم در درستی این “احکام مسجل ومحتوم “، شک نکرده است که همچنان به صورتی حیرت آور و بدون آن که به روی خود بیاورد، “ضرب الاجل” های تازه برای آینده جنبش تعیین می کند ؟.ازآن هم جالب تر، موضع گیری های دکتر هلاکویی در مورد “تحولات خاورمیانه” است: پس ازشروع ناآرامی ها در مصر، دکتر هلاکویی دربرنامه رادیویی “رازها ونیازها” ، بالحنی نگران ، رسانه های آمریکا را به بزرگنمایی تظاهرات مصر، با اهدافی برنامه ریزی شده برای بدبین کردن مردم آمریکا و جهان نسبت به دولت مصر، متهم کرد. واینکه گویا از مصر نباید انتظار داشت که سوئیس و سوئد باشدپس جمهوری اسلامی هم حق دارد!) واز جمله گفت :”..اگر برنامه ای هست ما نمیدانیم ولی اگر برنامه ای نیست ، ما تعجب می کنیم که کشورهای غربی چرا این گونه جانبداری می کنند ؟”.در پایان هم در تایید سخن شنونده که مواضع ضد مصری را با اقدامات کارتر برای سرنگونی شاه مقایسه کرده بود، گفت که :”بله ما مارگزیده ایم و حق داریم از ریسمان سیاه و سفید بترسیم” .درست برخلاف آنچه از روی کم لطفی وانمود می کند،  یعنی نمی داند که سرنگونی شاه ،بدون توافق قدرت بزرگ پشت سرش صورت نگرفته است.
اعترافش به ترس از ریسمان هم همین را تایید می کند 
ویادش میرودکه همیشه دیگران را بخاطرموثردانستن موضعگیری های آمریکادر سقوط شاه مسخره میکرد. وپیوسته سعی دارد مردمی و همه گیر بودن آن ها را با انواح تز های از خود در آوردی خودش به اثبات برساندخانم زهرا عباسی  برداشت دکتر از”هیچ” ، طبق تعاریف ماکروفیزیک ، که با وسائل اندازه گیری بسیار دقیق سرو کارندارد، می باشد . در صورتی که وقتی ما از مکانیک کوانتوم صحبت می کنیم مقولات خودش را باید بکاربریم . و “هیچ” در کوانتوم با “هیچ” در فیزیک کلاسیک یکی نیست.برای رسیدن به هیچ درهر سیستم علمی، باید از مسیر کوچکترین واحد و المنت عبور کنید.در میکروفیزیک هنوز دستیابی به این واحد آرزویی بیش نیست و کوارک آخرین ایستگاه تا امروز است.”ریسمان ها” هم که صدها بار کوچکتر از کوارک محاسبه مجردشده اند ،باز برابرصفر نیست و نصف فرضی آن هم همینطور. منظوراگرفرضیه ای است که هاوکینگ بر اساس محاسبات و نه آزمایش و مشاهده گفته است وفقدان زمان و مکان درآغازبیگ بنگ رابعضی به معنای “هیچ” گرفته اند، و نیروی جاذبه راآغازگرهستی دانسته اند، که آن هیچ هیچ هم نیست و به اونیورسال های موازی می انجامد که بحثی مبهم تر از بحث خداست. تازه با “علیت” مورد علاقه دکتر که به این نتایج نمی توان رسید.
HamidDecember 14th, 2009 – 08:34
در بیشتر برنامه های  رادیویی  دکترهلاکویی همیشه  به ارتباط سیاست ، اقتصاد، فلسفه ، هنر و روانشناسی با “جامعه شناسی” اشاره کردند تا شاید ثابت کنند که ایشان مجازند در باره همه این ها اظهار نظر نمایند این درست. ولی یک جامعه شناس در هیچ یک از موارد فوق نمی تواند “فتوا” صادر کند مگر آن که در آن رشته متخصص باشد. مساله این است که دکتر در بحث فلسفه و سیاست و غیره بدون داشتن “درجه اجتهاد”، جانبدارانه نظری خاص را ترویج و تبلیغ می کند.
طبق فرمایشات ایشان همسر من و شما باید بداند که ما به خاطر منافع خودمان است که با او زندگی میکنیم . دست از پا خطا کند، دو دو تا چهار تا می کنیم و اگر لازم شد فورا در بستن چمدان کمکش خواهیم کرد. با این حال دکتر خودش هم میداند که نسخه هایش همه جا کار نمیکند. چند روز پیش ،از آن روزهایی بود که حالش خوب نبود و با شنوندگان نامهربانانه صحبت میکرد. به دختر خانمی گفت که :… از تو به عنوان کاغذ توالت استفاده کرده است. وچند دقیقه بعد دوباره همین عبارت توهین آمیزرا تکرار کرد. با شنونده بعد که به همین روال شروع به صحبت کرد ، ناگهان خودش گفت: نمی دانم امروز حال من خراب است یا حال شنوندگان؟!یعنی اینکه خودش هم میداند که از کوک و کوره خارج میشود و به نظر میرسد که افسردگی ادواری دارد. زیر بار این هم نمی رود که برخی باورها ، علمی یا غیر علمی ، کاری ندارم، هستند که “کوک دائمی” و خودکار دارند. نه اینکه هر از چند گاه مثل باطری شارژی، طرف به مدیتیشن و تراپی(یا به قول دکتر استحمام روانی) احتیاج پیدا کند تا دوباره “فیت” شود. تجربه من بی تجربه میگوید که همه انسان ها به جایی میرسند که دیگر تجدید نظر و باز نگری در خطوط اصلی باورهایشان برایشان مشکل میشود و از آن به بعد ، به کشیدن دیوار و حصار به دور عقاید خود می پردازند. امیدوارم دکتر هنوز به آن جا نرسیده باشد.HamidDecember 16th, 2009 – 07:11گفته شده انسان محوری” این مذاهب و مسلک ها علت گرایش مردم به آنهاست . انسان دوست دارد باور کند که چیزی بیش از پیچ و مهره و جزیی بی اراده در سیستم کائنات است. نتیجه اصلی که از قانون علیت می توان گرفت آن است که : جهان قانونمند است ، یعنی رفتاری دائما یکسان و تخلف ناپذیر دارد. این اصل علمی ولی با نیاز روحی انسان سازگار نیست . وظیفه روانشناس آن نیست که باچماق علم دائما بر سر انسان بکوبد که : خودت را بشناس که تو هیچ نیستی جز ذره ای در دست باد. توهم را دور بینداز و به خود نگر که درست مانند یک دستگاه عمل می کنی. و بعد با قیچی هرچه از عواطف و احساسات و گرایشات را که در قالبش نمی گنجد بچیند و به داخل سطل آشغال بریزد. و بعد “حیران ” بماند که در عصر انفجار نور ، چرا اینقدر “کوردل” وجود دارند که باعث رونق بازار “شبه علم ” میشوند. رواج دادن “واقعبینی “، که دکتر  هدف اصلی خود می نامد، نه هدف پروردگار  که اساس آن وحدت عالم انسانی بوده  درروانشناسی او چاقویی است که دسته خودش را هم می برد.همین هفته گذشته دکتر هلاکویی در پاسخ به سوال : ” خوب و بد چیست و ما در این جهان پر فریب چگونه میتوانیم این مفاهیم را به فرزندانمان بیاموزیم ، در حالی که اگر غفلت کنی زیر دست و پا له خواهی شد”. هیچ پاسخی که پاسخ باشد نداشت.
یاد حرف های خود دکتر می افتم که خطاب به شنوندگان گاه میگوید: ” شما هروقت دلتان می خواهد دو را چهار و سه را یک میکنید”. اگر فرض کنیم که دکتر، الان بخواهد از این جمله معروف آیت الله خمینی که : اقتصاد مال خر است ، دفاع کند . فکر میکنید برایش زحمتی دارد؟ خواهد گفت: البته منظور از اقتصاد ، مادیات است که در مقابل معنویات قرار دارد. و انقلاب ما اصولا برای بازگشت معنویات و اخلاقیات بود وگرنه اقتصاد زمان شاه که زیاد هم بد نبود…. . الی آخر. همینطور می فافه  بستگی داره باد از کدام طرف بیاد طوری که از یک شخصیت کله پوچ چنان کله ای درست کنه که طرف بگه عجب امامی  داشتم ولی خودمون   نمیتونستیم  .
http://taiziz.car.blog/2020/12/14/%d9%be%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%85%d9%88%d9%86-%d8%b4%d9%86%d8%a7%d8%ae%d8%aa-%d8%af%da%a9%d8%aa%d8%b1-%d9%87%d9%84%d8%a7%da%af%d9%88%db%8c%db%8c-%db%8c%da%a9-%d8%a8%d8%ad%d8%ab-%d8%b9%d9%84%d9%85%db%8c/

#

پیرامون شناخت دکتر هلاگویی یک بحث علمی و مفید

خانم عباسی عزیز  🌹 ، حرفهای جناب دکتر هلاگویی عزیز   خیلی خوب و زیباست   ولی در خیلی از موارد اشتباه کرده و با اجازه شما ✂ وقتی میگه :  بخاطر هیچکس یعنی شامل خودش نمی شه چون خودش هم مثل امثال سعدی همه ساله پند مردوم میدهد و خود نمیکند گوش زمانی که به همسرش خیانت کرد و زن دیگه ای گرفت اس اساس وفا داری را با نفس پرستی خودش  ، به زیر سئوال برد زیرا ثابت نموده  اگر یکنفر بخاطر تو به کس دیگری خیانت کنه  کاراسمش خیانت نیست  اما اگر خودت به کس سدیگری  خیانت کنی  اسمش خیانتهگر  منتهی خودش متوجه نبود که خیانت کرده

خانم عباسی نوشتند Ali Kargar من از زندگی شخصیشون بی اطلاع هستم و راستش چندان تمایلی هم ندارم که بدانم و آنچه برایم مهم است در سخنوریها اینست که انچه از نظرم صحیح است را  در وجود خود خویش تغییر دهم ‌ دوست خوبم هیچ انسانی جایز از خطا نیست و هیچ مطلقی در هیچ عصری وجود نداشته و همه چیز نسبی هستند و دید هر کسی با توجه به شرایط پیرامون هر گدام از ما به گونه ای متفاوت از دیگری برچسب و تعبیر میگردد و دیگر اینکه  ترجیح میدهم بالشخصه قضاوت راجب عملکرد دیگران را )خارج از ضرر به اجتماع ( برعهده خالقم گذارم چون هیچکدام از ما در موقعیتهایه یکدیگر نیستیم تا متوجه عکس العملهای دیگری در شرایط خاص آن فرد شویم . 
Abbasi Salehi خانم عباسی  عزیز 🌹 اگر اشتباه ای کردم مرا ببخشید با شما موافقم ولی آقای هولاکویی با شرکت در برنامه ای، توصیه کردند که ایرانیان در مورد مواضع ترامپ در مورد وقایع ایران، تشکرنامه ای به کاخ سفید بفرستند. در همین برنامه آقای هولاکویی از شخص ترامپ، بعنوان بیمار روانی نام می برند. استدلال ایشان جهت این توصیه از این قرار است:
“من بر اساس آنچه که می دانم، آقای ترامپ را گرفتار و بیمار می دانم، اختلال شخصیتی اش و چیزهای دیگر را … در باره برنامه های داخلی و خارجی اش هم معتقدم بسیاری از اینها نه درست است نه مفید است نه سالم است نه برای امریکا و نه برای مردم جهان. اما وقتی می رسد به موضوع ایران، موضعگیری که ایشان کرده است، درست است. یعنی کاری که دارد می کند و تویت هایی که دارد می زند، حرف هایی است که در مسیر کمک به ما است. بنابراین من به این قسمت که می رسد، تائیدش دارم  بسیار هم سپاسگزارم. به همین دلیل است به هموطنانم عرض می کنم تو هر کشوری که هستند اگر در امریکا هستند با فرستادن یک تشکر و یا هر چیزی به کاخ سفید، وزارت خارجه و مجلسین ….”
حتی اگر آقای هولاکویی مراتب تشکر خودشان را  شخصا نیز در کاخ سفید به ترامپ عرضه کنند، این واقعیت را نخواهد پوشاند که دکتر هولاکویی در شکستن تابوی گفتگو در مورد مشکلات روحی و روانی در جامعه ایران، نقش بسزایی داشته است. جامعه ایران از این زاویه مدیون ایشان است. در عین حال نمی توان از تناقض در تفکر و گفتار ایشان، در مورد نقش ترامپ و اعتراضات حق طلبانه ایرانیان، دچار شگفتی و حیرت نشد.
آقای هولاکویی می خواهند ایرانیان را در کوچه دو سر بن بستِ خامنه ای و ترامپ، زندانی کنند. دعوای ترامپ با خامنه ای بر سر سرکردگی گردنکشی در منطقه است و نه مشکل معیشت ایرانیان، و نه مشکل دمکراسی در ایران. ترامپ در اتحاد با سیستم قبیله ای ملک سلمان، و با رقص شمشیر، حکومت شبه قبیله ای ولایت فقیه را برای رقابت بر سر سرکردگی در منطقه، به چالش کشیده است. “حمایت” از مبارزات ایرانیان، فقط و فقط شمه ای از این برنامه است.
در همان زمان که شما به ایرانیان رهنمود فرستادن تشکر از ترامپ را می دادید، ایشان مشغول اعلام قطع کمک به پاکستان بود. چرا که در ظاهر، قطع این کمک ها بخاطر حمایت پاکستان از طالبان عنوان شده است. اما مطمئنا مطلع هستید که قطع کمک های امریکا به پاکستان نه بخاطر حمایت از طالبان بلکه بخاطر ادامه پروژه جدید راه ابریشم و همزمان با حذف دلار از مناسبات اقتصادی چین و پاکستان بود که ترامپ را بفکر مجازات پاکستان انداخت. طالبان و القاعده، فرزندان خلف همکاری بین امریکا و پاکستان است.     
همین همکاری را ایشان امروز با ملک سلمان به پیش می برند. اجازه بدهید، به سناریویی مشابه، به آزادیخواهی امریکا و متحدانشان در لیبی اشاره کنم. فرانسه که از قافله “دمکراسی خواهی” در عراق عقب مانده بود، پیشتازی کرد، و بمباران “دمکراسی دهی” لیبی را زودتر از دیگران آغاز کرد. وزیر امور خارجه ایتالیا، بلافاصله اعلام موضع کرد و گفت که “قرار نیست نفت لیبی به فرانسه و پناهندگان به ایتالیا بیایند”. مراتب قدردانی شما از ترامپ تا کجا ادامه خواهد داشت؟ در موقع بمباران “دمکراسی دهی” چه خواهید کرد؟  آویزان شدن یک روانشناس  متبحر، از ریسمان یک دیوانه، فقط اوج استیصال را نشان می دهد.
آقای هولاکویی، ولایت فقیه در قلب و مغز ایرانیان، شدیدا زمین خورده است. درد این مردم آن نیست که با امریکا کم رابطه دارند؛ درد آنان آن نیست که کم هزینه می دهند؛ درد آنان این است که روشنفکران و اندیشمندان این جامعه، خصوصا خیل عظیمی که در خارج هستند، برای آنها آلترناتیوی مهیا نساخته اند؛ تا گذار از نظام ولایت فقیه نه در گرداب ترامپ و پوتین، بلکه به جامعه ای بهتر ختم شود؛ تا اینکه هزینه این گذار حداقل باشد.
زمانی انیشتن به فروید نامه ای نوشت و از او خواست که به کارزار ضد بمب هسته ای او بپیوندد، فروید به او نوشت شما آنقدر از روانشناسی انسان سر در میاورید که من از فیزیک. جنبش های ناکام چند دهه اخیر نشان داد که رسیدن به جامعه ای سالم چند “حلقه گمشده” دارد، مسلما، روانشناسی فردی و روانشناسی اجتماعی دو رشته از آن “حلقه های گمشده” می باشند.
علیرغم اینکه عاقبت این اعتراضات در کوتاه مدت به کجا بیانجامد، نافی این واقعیت نیست که جامعه ایرانی می خواهد گرد و خاک ولایت فقیه را از خود پاک کند. اندیشه راهنما، نیاز عاجل آنان است.
کپی از سایت پیک ایران و ممنون که خواندی 🌹

ا🌹خانم عباسی عزیز 🌹 بنده اگر جسارت میکنم و  چیزی مینویسم بر اساس نقد و استناد است و خودم اعتراف میکنم بیشتر آنها برای نوشتن صحیح و وبلاگ نویسی  از  منابع معتبر اینور و آنور پیدا میکنم از همه مضحکتر دخالت ایشان بنوعی در سیاست بنا به همین تفسیر های ناسنجیده و پیش بینی های غیر قابل عقلی ایشان است جایی نوشته بود : دکتر هلاکویی مدعی است که سال ها قبل از انقلاب، وقوع آن را پیشبینی کرده بود. حال اگر پیشگویی های اخیر ایشان را در رابطه با سیر تحولات ایران، که در آرشیو صوتی برنامه هایشان موجود است مبنا قرار دهیم، به این نتیجه می رسیم که دکتر جوان آن زمان ، تنها ممکن است به مصداق “…به غلط بر هدف زند تیری” ، چیزی شبیه انقلاب پیشبینی کرده باشد و نه ازروی”کرامات” ویا دانشی که فقط در انحصار او و نه هیچ کس دیگری در دنیا قرارداشته است! بلافاصله پس از ناآرامی های انتخابات ریاست جمهوری 1388، دکتر هلاکویی به کرات در پاسخ به این پرسش که آینده سیاسی ایران چه خواهد شد ، فرمودند که مطابق اصول بدیهی جامعه شناسی، که گویا فقط ایشان از آنها آگاهند، از سه ماه تا حداکثر یکسال ، تحولات عمیقا اساسی در ایران رخ خواهد داد و ج.ا.سرنگون خواهد شد. حال از جناب دکتر سوال کنید که آیا ایشان پس از گذشت چهل و دوسال ، ذره ای هم در درستی این “احکام مسجل ومحتوم “، شک نکرده است که همچنان به صورتی حیرت آور و بدون آن که به روی خود بیاورد، “ضرب الاجل” های تازه برای آینده جنبش تعیین می کند ؟.ازآن هم جالب تر، موضع گیری های دکتر هلاکویی در مورد “تحولات خاورمیانه” است: پس ازشروع ناآرامی ها در مصر، دکتر هلاکویی دربرنامه رادیویی “رازها ونیازها” ، بالحنی نگران ، رسانه های آمریکا را به بزرگنمایی تظاهرات مصر، با اهدافی برنامه ریزی شده برای بدبین کردن مردم آمریکا و جهان نسبت به دولت مصر، متهم کرد. واینکه گویا از مصر نباید انتظار داشت که سوئیس و سوئد باشدپس جمهوری اسلامی هم حق دارد!) واز جمله گفت :”..اگر برنامه ای هست ما نمیدانیم ولی اگر برنامه ای نیست ، ما تعجب می کنیم که کشورهای غربی چرا این گونه جانبداری می کنند ؟”.در پایان هم در تایید سخن شنونده که مواضع ضد مصری را با اقدامات کارتر برای سرنگونی شاه مقایسه کرده بود، گفت که :”بله ما مارگزیده ایم و حق داریم از ریسمان سیاه و سفید بترسیم” .درست برخلاف آنچه از روی کم لطفی وانمود می کند،  یعنی نمی داند که سرنگونی شاه ،بدون توافق قدرت بزرگ پشت سرش صورت نگرفته است.
اعترافش به ترس از ریسمان هم همین را تایید می کند 
ویادش میرودکه همیشه دیگران را بخاطرموثردانستن موضعگیری های آمریکادر سقوط شاه مسخره میکرد. وپیوسته سعی دارد مردمی و همه گیر بودن آن ها را با انواح تز های از خود در آوردی خودش به اثبات برساندخانم زهرا عباسی  برداشت دکتر از”هیچ” ، طبق تعاریف ماکروفیزیک ، که با وسائل اندازه گیری بسیار دقیق سرو کارندارد، می باشد . در صورتی که وقتی ما از مکانیک کوانتوم صحبت می کنیم مقولات خودش را باید بکاربریم . و “هیچ” در کوانتوم با “هیچ” در فیزیک کلاسیک یکی نیست.برای رسیدن به هیچ درهر سیستم علمی، باید از مسیر کوچکترین واحد و المنت عبور کنید.در میکروفیزیک هنوز دستیابی به این واحد آرزویی بیش نیست و کوارک آخرین ایستگاه تا امروز است.”ریسمان ها” هم که صدها بار کوچکتر از کوارک محاسبه مجردشده اند ،باز برابرصفر نیست و نصف فرضی آن هم همینطور. منظوراگرفرضیه ای است که هاوکینگ بر اساس محاسبات و نه آزمایش و مشاهده گفته است وفقدان زمان و مکان درآغازبیگ بنگ رابعضی به معنای “هیچ” گرفته اند، و نیروی جاذبه راآغازگرهستی دانسته اند، که آن هیچ هیچ هم نیست و به اونیورسال های موازی می انجامد که بحثی مبهم تر از بحث خداست. تازه با “علیت” مورد علاقه دکتر که به این نتایج نمی توان رسید.
HamidDecember 14th, 2009 – 08:34
در بیشتر برنامه های  رادیویی  دکترهلاکویی همیشه  به ارتباط سیاست ، اقتصاد، فلسفه ، هنر و روانشناسی با “جامعه شناسی” اشاره کردند تا شاید ثابت کنند که ایشان مجازند در باره همه این ها اظهار نظر نمایند این درست. ولی یک جامعه شناس در هیچ یک از موارد فوق نمی تواند “فتوا” صادر کند مگر آن که در آن رشته متخصص باشد. مساله این است که دکتر در بحث فلسفه و سیاست و غیره بدون داشتن “درجه اجتهاد”، جانبدارانه نظری خاص را ترویج و تبلیغ می کند.
طبق فرمایشات ایشان همسر من و شما باید بداند که ما به خاطر منافع خودمان است که با او زندگی میکنیم . دست از پا خطا کند، دو دو تا چهار تا می کنیم و اگر لازم شد فورا در بستن چمدان کمکش خواهیم کرد. با این حال دکتر خودش هم میداند که نسخه هایش همه جا کار نمیکند. چند روز پیش ،از آن روزهایی بود که حالش خوب نبود و با شنوندگان نامهربانانه صحبت میکرد. به دختر خانمی گفت که :… از تو به عنوان کاغذ توالت استفاده کرده است. وچند دقیقه بعد دوباره همین عبارت توهین آمیزرا تکرار کرد. با شنونده بعد که به همین روال شروع به صحبت کرد ، ناگهان خودش گفت: نمی دانم امروز حال من خراب است یا حال شنوندگان؟!یعنی اینکه خودش هم میداند که از کوک و کوره خارج میشود و به نظر میرسد که افسردگی ادواری دارد. زیر بار این هم نمی رود که برخی باورها ، علمی یا غیر علمی ، کاری ندارم، هستند که “کوک دائمی” و خودکار دارند. نه اینکه هر از چند گاه مثل باطری شارژی، طرف به مدیتیشن و تراپی(یا به قول دکتر استحمام روانی) احتیاج پیدا کند تا دوباره “فیت” شود. تجربه من بی تجربه میگوید که همه انسان ها به جایی میرسند که دیگر تجدید نظر و باز نگری در خطوط اصلی باورهایشان برایشان مشکل میشود و از آن به بعد ، به کشیدن دیوار و حصار به دور عقاید خود می پردازند. امیدوارم دکتر هنوز به آن جا نرسیده باشد.HamidDecember 16th, 2009 – 07:11گفته شده انسان محوری” این مذاهب و مسلک ها علت گرایش مردم به آنهاست . انسان دوست دارد باور کند که چیزی بیش از پیچ و مهره و جزیی بی اراده در سیستم کائنات است. نتیجه اصلی که از قانون علیت می توان گرفت آن است که : جهان قانونمند است ، یعنی رفتاری دائما یکسان و تخلف ناپذیر دارد. این اصل علمی ولی با نیاز روحی انسان سازگار نیست . وظیفه روانشناس آن نیست که باچماق علم دائما بر سر انسان بکوبد که : خودت را بشناس که تو هیچ نیستی جز ذره ای در دست باد. توهم را دور بینداز و به خود نگر که درست مانند یک دستگاه عمل می کنی. و بعد با قیچی هرچه از عواطف و احساسات و گرایشات را که در قالبش نمی گنجد بچیند و به داخل سطل آشغال بریزد. و بعد “حیران ” بماند که در عصر انفجار نور ، چرا اینقدر “کوردل” وجود دارند که باعث رونق بازار “شبه علم ” میشوند. رواج دادن “واقعبینی “، که دکتر  هدف اصلی خود می نامد، نه هدف پروردگار  که اساس آن وحدت عالم انسانی بوده  درروانشناسی او چاقویی است که دسته خودش را هم می برد.همین هفته گذشته دکتر هلاکویی در پاسخ به سوال : ” خوب و بد چیست و ما در این جهان پر فریب چگونه میتوانیم این مفاهیم را به فرزندانمان بیاموزیم ، در حالی که اگر غفلت کنی زیر دست و پا له خواهی شد”. هیچ پاسخی که پاسخ باشد نداشت.
یاد حرف های خود دکتر می افتم که خطاب به شنوندگان گاه میگوید: ” شما هروقت دلتان می خواهد دو را چهار و سه را یک میکنید”. اگر فرض کنیم که دکتر، الان بخواهد از این جمله معروف آیت الله خمینی که : اقتصاد مال خر است ، دفاع کند . فکر میکنید برایش زحمتی دارد؟ خواهد گفت: البته منظور از اقتصاد ، مادیات است که در مقابل معنویات قرار دارد. و انقلاب ما اصولا برای بازگشت معنویات و اخلاقیات بود وگرنه اقتصاد زمان شاه که زیاد هم بد نبود…. . الی آخر. همینطور می فافه  بستگی داره باد از کدام طرف بیاد طوری که از یک شخصیت کله پوچ چنان کله ای درست کنه که طرف بگه عجب امامی  داشتم ولی خودمون   نمیتونستیم  .

#

بحث رنج

 قسمت دوم  موضوع بحث : وقتی انسان آموخت که چگونه با رنج هایش تنها بماند آن وقت دیگرچیز زیادی نمانده که یاد نگرفته باشدآلبر کامو

زهرا عباسی : خیلی بحث برانگیزه و خیلی سوال برانگیز . اگر  منظور سازگار شدن و چگونگی پیدا کردن راهکارهاست بله خوبه ولی اگر منظور قبول کردن رنج است این درست نیست و میشه درماندگیه آموخته شده .. 

 علی کارگر  : کاملآ درست فرمودید وممنون از توحه اتان و همانطور که میدانید رنج، یک مشکل نیست و نمی‌توان آن را کم کرد چون مقدار آن ثابت است، اما می‌توان مقدار “تحمّل“ را تغییر داد. توان انسانها قابل دستکاری است و می‌توان آن را کم یا زیاد کرد.به رنج اندر است ای خردمند گنجنیابد کسی گنج نابرده رنج .فردوسی .
رنج نارنج ، آتشین از عشق اوستمیفروزد روز و شب از نار او.شاه داعی شیرازیهرکسی هم رزمی ؛ هم خشمی ؛ هم رنجی دارد.                                        هرکسی هم بزمی؛ هم دستی ؛هم گنجی دارد                       ت                         آنکه هم رنج توست،می داند چه کسی رنج تورا می خواهد.         .فرید  . اگر می خواهید صبح ها زود از خواب بیدار شوید، باید کاری کنید که لذت بیداری در صبح از لذت خوابیدن بیشتر شود.زهرا عباسی :پس مقصود از رنج تلاش و کوشش و پشتکار است . اگر چتین است عالیست . و چقدر اطلاعات شما گسترده و وسیع است البته یکسری از فرمایشاتتان نیز بسیار برای بنده صقیل و غیر قابل فهم است که مربوط به اطلاعات کم بنده است در هر حال بسیار از توضیحات مبسوطتان کمال تشکر را دارم دوست خوبم ممنونم . 

کیارش روزبهان : اگر ترجمه این جمله به فارسی درست بوده باشد…جمله مبهم؛ و شاید هم تا حدود زیادی، نادرست باشد ( حتی برای آلبرکامو با دیدگاه اگزیستانسیالیستی اش)—- نکته اول اینکه عنوان شده ( انسان با رنجهایش تنها بماند ) – اگر میگفت انسان با رنجهایش کنار بیاید ؛ یا مثلا میگفت رنجهایش را بشناسد — یا میگفت بر رنجهایش مسلط شود. جمله میتوانست قابل درک تر باشد اما وقتی میگوید که انسان یادبگیرد (با رنجهایش تنها باشد) یعنی وقتی که هنوز یاد نگرفته؛– رنجهایش را با دیگران شریک میشود؟ یا رنجهایش را به دیگران منتقل میکند؟— نکته دوم اینکه ؛ این جمله ؛ اینگونه در ذهن مخاطب القا میکند که تمام دنیا عبارتست از رنج انسان و وقتی که انسان بر این رنج فائق آید، بیشتر مسیرش را طی کرده است و از طرف دیگر هم این جمله برای انسان اینگونه تداعی میکند که؛ نیروی محرکه انسان  برای حرکت رو به جلو و همچنین بزرگترین ناشناخته انسان؛ رنجهای او هستند.—با هر معیار و از هر زاویه که به جمله دقت کنیم میبینیم که گوینده؛ جهان به این بزرگی و عظمت را به اندازه درد و رنج و احساس ناخشنودی انسان؛ تقلیل داده است.    —- این در حالی است که اولا جهان بسیاربزرگ و لایتناهیست و ناشناخته ها و ندانسته های انسان بینهایت است—در عین حال میل به آموختن و ترقی و شناخت انسان ؛ یک امر ذاتی و درونی است  و محدود به تلاش برای رهایی از رنج نیست. . نکته دیگر اینکه خود رنج انسان ، همه چیز نیست و ده ها حس قوی دیگر در انسان هست که انسان به دنبال جواب آنهاست مانند ؛ عشق—تعالی و ترقی—حس بقا—پرستش—علم و.و

علی کارگر :    بله  دوست عزیز نگرش و برداشت های مختلفی راجع به  انواع رنج ها  و نوح   تنهای وجود دارد و هما نطور ی که  که  خانم صالحی عزیز   فرمودند   خیلی بحث برانگیزه و خیلی سوال برانگیز . اگر منظور سازگار شدن و چگونگی پیدا کردن راهکارهاست بله خوبه ولی اگر منظور قبول کردن رنج است این درست نیست و میشه درماندگیه آموخته شده … و همینطور انسان به دلایل مختلف احساس تنهایی می کند از جمله فقدان دوست کافی، نداشتن مهارت نزدیک شدن به سایرین و یا مورد پذیرش واقع نشدن. همه ما گاهی تنهایی را تجربه می کنیم.  گروهی نیز اساساً جرأت تلاش کردن را  هم  نداریمما تنها هستیم و این مسأله به مفهوم وجود نقص در ما نیست همگی ما در اعماق وجودمان تنها هستیم. ما در تنهایی به دنیا می آییم و  تنهایی  می میریم. اما ما می توانیم  دیدگاه خود را نسبت به تنهایی تغییر دهیم. روانشناس هم می گوید اگر احساس تنهایی شما همیشگی است به دنبال درمان باشید، زیرا ممکن است دچار افسردگی شده باشید. دست به انتخاب بزنید واقع بین باشید. با افرادی مراوده کنید که در مورد جهان دیدگاه مشترکی با شما دارند. مردم دوست دارند با کسانی سروکار داشته باشند که در مورد مسائل مهم از صمیم قلب با آنها هم عقیده باشند   واگر بدانید چه نوع دوستی را ترجیح می دهید آسان تر او را پیدا خواهید کرد  و در آخر  تنهائی خوبه ولی دو نفریش
..نیروی محرکه انسان برای حرکت رو به جلو و همچنین بزرگترین ناشناخته انسان؛ رنجهای او هستند اما ؛ ما  مقابل   این رنج ها  مجهز ؛ به  ابزاری هستیم   که خدا به ما داده مثل چشم و گوش و زبان  و عقل ؛   ما را به جلو میبره  قدرتی که در درون شماست، در اشیای اطراف شما  نیست  هنگامی که با این قدرت به جلو حرکت می کنید، وجودتان با وجود تمام هستی یگانه می شود و اشیا و جامعه خودشان را برای منفعت رسانی به شما سازماندهی می کنند.سرشت انسان برای رشد و تکامل طراحی شده است و تمام اشیای بیرونی که بخشی از سیستم کاینات هستند، برای ارتقا رشد به او کمک می کنند.ای عزیز!  دنیا گنج است و مار….عده ای با گنج بازی می کنند و عده ای با مار..شمس …. گنج وجودما استعداد ماست،، بسياري ازاوقات مهمترين ارزش هرچيزي به استعدادش وبه آن جاي خالي اش است، يك كوزه مهمترين بخش كوزه   همان خالي بودنش است وگرنه بقيه اش ارزشي ندارد ؛اين استعدادوقابليت براي قبول آن آب رحمت ،     اين گنج وجود ماست  وما نبايد خودمان را از آب شور پر كنيم و قابليت خودمان را ازدست بدهيم  ظرفيت زياد  به داشتن  گنج است وظرفيت نامتناهي گنج نامتناهي است واين گنج خازنش روح الامين ،يعني روح القدس است كه در وجود  ماست كه همان  قابليت ماست
زهرا عباسی : چه تشبیه زیبا و جالبی . بسیار از این مطلب لذت بردم البته چون برایم قابل فهم تر از مابقی مطالبتان بود ممنونم دوست عزیزعلی کارگر :  ممنون خانم زهرا عباسی عزیزچون به هر فکری که دل خواهی سپرد….از تو چیزی در نهان خواهند بردپس بدان مشغول شو کان بهترستتا ز تو چیزی برد کان کهترست .هر چه اندیشی و تحصیلی کنی / می درآید دزد از آن سو کایمنی.. مولانا ..می فرماید به هرچیزی که مشغول شوی و دل بسپاری از سویی دیگر چیزی از تو می برند مثل گرفتن وقت  بنابراین به موضوعی برتر و والاتر بپرداز تا از تو چیزهای بی ارزش بدزدند و به این صورت مقام خود را بالاتر ببر ..تو هر قدر که اندیشه کنی و هر چه به دست آوری . دزد از همان جا که احساس امنیت می کنی بر تو حمله می کند .