چگونه با زشتی کنار بیام

بار‌ها به شما گفته‌اند که زشت هستید، و چه زن‌ها و چه مرد‌ها حداقل از نظر ظاهری جذب‌تان نمی‌شوند. چه می‌شود کرد؟ ژنتیک کار خودش را کرده است و البته خوشایند نیست. اما چیزی که باید بدانید این است که دنیا به آخر نرسیده است!
در واقع شما می‌توانید انسان بهتری باشید و از طریق شخصیت‌تان جذابیت کسب کنید. در این مطلب به شما خواهیم گفت راهکار‌هایی که کمک‌تان می‌کنند با زشت بودن‌تان کنار بیایید چه هستند.هرچند انسان‌ها سلیقه‌های متفاوتی دارند و استاندارد خاصی برای زیبایی وجود ندارد که همه‌ی نژاد‌ها و فرهنگ‌ها با آن موافق باشند، اما تحقیقات نشان می‌دهد افرادی که «چهر‌ه‌ی متوسط» دارند جذاب‌تر محسوب می‌شوند و صورت‌های جذاب معمولا متقارن‌اند. در یک صورت متقارن، نیم رخ چپ و راست یکسان‌اند.

ممکن است از خودتان بپرسید چرا صورتی متقارن ندارید، اما نیاز به این سوال نیست. واقعیت این است که ژنتیک، مهمترین فاکتور در زیبایی است و چیزی نیست که بتوانید آن را کنترل کنید. به همین دلیل اولین کاری که می‌توانید انجام دهید این است که ظاهرتان را بپذیرید.

چرا باید ظاهرتان را همین طوری که هست بپذیرید؟

اینکه فقط باور کنید و بپذیرید که زیبا نیستید یا راحت‌تر بگوییم «زشت هستید» کافی نیست. شما باید نسبت به ظاهری که دارید احساس راحتی کنید و از دست پدر و مادرتان بابت ظاهری که دارید عصبانی و شاکی نباشید! لطفا جوری رفتار نکنید که انگار یک قربانی هستید! در عوض مسئولیت ظاهرتان را بپذیرید و قبولش کنید. وقت‌تان را صرف چیز‌هایی کنید که در کنترل شما هستند.

این را نیز بدانید که این فقط شما نیستید که احساس می‌کنید زشت هستید. خیلی از افراد به دلایل گوناگونی احساس زشت بودن می‌کنند، حتی افرادی که شما آن‌ها را «زیبا» می‌دانید. به طور کل، احساس تردید نسبت به ظاهر، نسبتا شایع است. طبق یافته‌های علمی، همه‌ی ما در ضمیر ناخودآگاه خود تمایلی طبیعی به بی‌رحمانه قضاوت کردن ظاهر خود داریم. چرا؟ دانشمندان می‌گویند وقتی که در آینه به خود نگاه می‌کنیم، عیب‌ها بسیار پُررنگ به چشم‌مان می‌آیند و معیار‌هایی که برای سنجش زیبایی دیگران به کار می‌بریم در نگاه به خودمان ناپدید می‌شوند.

ضمنا عیب‌ها و کاستی‌های ما آنقدر توجه‌مان را به خود جلب می‌کنند که مثبت‌ها را نمی‌بینیم؛ بنابراین خیلی مهم است که این طور تصور نکنید آن‌هایی که در نظر شما زیبا و جذابند، راحت‌تر و شادتر از شما هستند. حتی ممکن است آن‌ها بیشتر از شما نسبت به خودشان تردید داشته باشند و احساس «زیبا نبودن» کنند. واقعیت این است که برخی از افراد واقعیت را همانطوری که هست نمی‌بینند؛ بنابراین اگر بتوانید یاد بگیرید احساس‌تان را بپذیرید، لطف بزرگی در حق خودتان کرده‌اید.

بدین ترتیب نه تنها مدام وقت‌تان را صرف نگرانی در مورد ظاهرتان نمی‌کنید، بلکه احساس ناامنی و بیقراری نیز نمی‌کنید. پذیرفتن ِ خود، به شما اعتماد بنفس می‌دهد، زیرا می‌دانید که چه کسی هستید و بیشترین استفاده را از هر آنچه که هستید می‌کنید.

اگر ظاهرتان را همانطوری که هست بپذیرید به دیگران حسادت نخواهید کرد

این نکته‌ی مهمی است. حسادت و حسرت هیجاناتی نیستند که دل‌تان بخواهد تجربه‌شان کنید. حسادت، احساسی سمی است که باعث می‌شود مثل یک قربانی رفتار کنید و زندگی با «قربانی‌ها» خیلی خوب تا نمی‌کند. شاید فکر کنید یک فرد زیبا و جذاب، خوش شانس است، زیرا همه با او خوش رفتاری می‌کنند و زندگی راحت و جالبی دارد. اما واقعیت بسیار متفاوت‌تر است. فراتر از این قضاوت‌ها و نتیجه‌گیری‌های فوری و سطحی، جذاب بودن چیز زیادی در اختیارتان نمی‌گذارد.

مطالعه‌ای نشان داده «افراد زیبا» درست به اندازه‌ی بقیه‌ی افراد احساس اندوه و ناراحتی می‌کنند. روانشناسان صد‌ها مطالعه و تحقیق در مورد شادی و تندرستی انجام داده‌اند و هیچ کدام آن‌ها این نتیجه را اعلام نکرده که «جذابیت» و «زیبایی» فاکتوری در شاد و راضی بودن در زندگی محسوب می‌شود. اما چیزی که یافته‌ها مکررا به آن اشاره کرده‌اند این است که «شخصیت» نقش بسیار بزرگی در میزان شادی و رضایت از زندگی دارد. وقتی که با دیگران دیدار می‌کنید چیزی که آن‌ها به دنبالش هستند، یک ارتباط عمیق و سالم و رضایت بخش است و این همان چیزی است که بیشتر افراد آن را می‌طلبند.

مطمئن باشید اگر کسی صرفا به این دلیل که زیبا نیستید طالب دوستی با شما نیست، پس او از آن دسته آدم‌هایی نیست که شما بخواهید به هر قیمتی با او در ارتباط باشید.
نتیجه اینکه اگر شما همیشه با چشم حسرت و حسادت به دیگران نگاه کنید، یعنی خودتان را نپذیرفته‌اید، و اگر خودتان را نپذیرید هرگز واقعا شاد و راضی نخواهید بود.

شما شانس بیشتری برای ایجاد یک رابطه‌ی موفق و بلند مدت دارید

اگر مرتبا به خودتان می‌گویید که رابطه برقرار کردن با دیگران برای‌تان خیلی سخت است، چون زیبا نیستید پس حتما این نکته را بخوانید. به احتمال بسیار زیاد دلیل اصلی که از ظاهرتان ناراحتید این است که احساس می‌کنید پیدا کردن شریک زندگی خوب برای‌تان خیلی سخت است و شانس زیادی در این زمینه ندارید. در بهترین حالت فکر می‌کنید با کسی آشنا می‌شوید که «زشت» است یا از جهت موقعیت و خصوصیات، چنگی به دل نمی‌زند. اما این طرز فکر بسیار سطحی و بیرحمانه است که واقعیت هم ندارد.

حتما شما هم در اطراف خود زوج‌هایی را دیده‌اید که اصلا زیبا نیستند یا حتی یکی از آن‌ها اصلا ظاهر خوبی ندارد، اما از کیفیت رابطه‌ی آن‌ها شگفت زده شده‌اید. زوج‌های زیادی وجود دارند که یکی واقعا زیباست، اما آن دیگری هیچ ویژگی جذابی در چهره و ظاهر خود ندارد و جالب اینکه زندگی خوب و شادی هم دارند

چرا جمهوری اسلامی نمیخواهد مردوم شاد باشند

شرایط نامطلوب زندگی، افراد را غمگین می‌کند

در جامعه‌ای که هیچکس نه رادیو و تلویزیون هیچ تلاشی برای شاد کردن مردم نمی‌کنند چه انتظاری داریم که مردم شاد باشند.

در سریال‌ها می‌بینیم که دختر فوت کرده است و کل خانواده عزادار هستند. از رنگ لباس‌های استفاده شده در جامعه گرفته تا تعاملات و برخوردهای اجتماعی، برخوردهایی که با راننده اتوبوس و مسافران می‌بینیم، همه باعث می‌شود غم در جامعه زیاد شود.

جمهوری اسلامی کوچک‌ترین اغماضی در آزادی پوشش، رقص و شادی و جوک را روی برنمی‌تابد و آن را مخل امنیت ملی و اخلاق عمومی به‌شمار می‌آورد نهادهای ریز و درشت زیادی به منظور ترویج فرهنگ سوگواری و ارزش های منبعث از آن در جمهوری اسلامی ایجاد شده اند که آخرین مورد آن راه اندازی «دانشکده علمی- کاربردی مداحی» در کشور و ایجاد رشته مداحی در مقطع کاردانی و کارشناسی می باشد

جمهوری اسلامی در قلمرو سوگ بی رقیب بوده و دست بالا را دارد در مقوله نشاط و شادی آفرینی، عرصه را بر مردوم ایران تنگ کرده است در سال های اخیر همچنین اقداماتی از قبیل ملزم کردن مجریان صدا و سیما به پوشیدن لباس های شاد و رنگ روشن برای آنها را ممنوع کرده است

مبارزه با اشکال مختلف شیک پوشی، کم پوشی و رنگین پوشی، و تحمیل لباس های تیره و متحدالشکل و ترویج شکل خاصی از حجاب، و همزمان راه اندازی نهادهایی از قبیل “شورای امر به معروف و نهی از منکر”، “گشت منکرات نیروی انتظامی”، “جامعه اسلامی ناصحین”، “ستاد احیای امر به معروف و نهی از منکر” و در سال های اخیر “گشت ارشاد” و “گشت امنیت اخلاقی” چندین مثال در این زمینه می باشد. تا حالا به این موضوع فکر کرده اید چرا بعد از آمدن جمهوری اسلامی بعد از گرفتن آمار دقیق به این نتیجه رسیدند که ایران از نظر شادی رتبه ۱۱۸ در بین ۱۵۳ کشور را دارد بیخود نیست شما و ابرانی ها شاد نیستند آیا ایرانی‌ها «شاد» هستند؟/ رتبه ۱۱۸ در بین ۱۵۳ کشور

منبع
https://melliun.org/iran/42292

اگر بتوان عوامل اصلی از قبیل؛ فراهم آوردن امکانات ازدواج، اشتغال برای جوانان، کاهش فقر، کاهش فاصله طبقاتی، جلوگیری از تورم را به حد متعادل و مطلوب رساند شاید اندکی شادی نصیب شهروندان ایرانی

شاد بودن و شادی در زندگی ارتباط مستقیم و تنگاتنگی با رضایت مندی از شرایط زندگی دارد. سالیان زیادی است که به مفهوم شادی و شاد بودن در ایران توجهی نشده و هیچ گونه اهمیتی داده نمی‌شود.

به طوری‌که عدم رضایت از زندگی و غم و اندوه را می‌توان به راحتی در چهره شهروندان دید. زمانی که فردی از نظر مسائل اقتصادی تأمین نباشد چگونه شاد و خوشحال باشد.

این فرد وقتی که وارد اجتماع می‌شود حوصله هیچ فرد دیگری را ندارد در مکان‌های عمومی پرخاشگری می‌کند.

به طوری‌که عدم رضایت از زندگی و غم و اندوه را می‌توان به راحتی در چهره شهروندان دید. زمانی که فردی از نظر مسائل اقتصادی تأمین نباشد چگونه شاد و خوشحال باشد.

به طوری‌که عدم رضایت از زندگی و غم و اندوه را می‌توان به راحتی در چهره شهروندان دید. زمانی که فردی از نظر مسائل اقتصادی تأمین نباشد چگونه شاد و خوشحال باشد.

در محل کار با بی‌حوصلگی کامل کارهایش را انجام می‌دهد و در خانواده هم سکوت اختیار می‌کند و یا یک فردی عصبی می‌شود که مدام به تک تک افراد خانواده‌اش ایراد می‌گیرد.

این فرد وقتی که وارد اجتماع می‌شود حوصله هیچ فرد دیگری را ندارد در مکان‌های عمومی پرخاشگری می‌کند.

عوامل متعددی در بحث رضایتمندی از زندگی دخیل هستند. رضایتمندی به شرایط اقتصادی و مالی، اجتماعی، رابطه زناشویی، مسکن، ظاهر و چهره، قد و هیکل، تعداد فرزندان، جنس فرزندان، آب و هوای کشور و ده‌ها عامل دیگر بستگی دارد. که اگر در هر یک از این موارد کاستی و عدم رضایت وجود داشته باشد فرد افسرده، غمگین و بی‌حوصله می‌شود.

در محل کار با بی‌حوصلگی کامل کارهایش را انجام می‌دهد و در خانواده هم سکوت اختیار می‌کند و یا یک فردی عصبی می‌شود که مدام به تک تک افراد خانواده‌اش ایراد می‌گیرد.

مرتبط ها

عوامل متعددی در بحث رضایتمندی از زندگی دخیل هستند. رضایتمندی به شرایط اقتصادی و مالی، اجتماعی، رابطه زناشویی، مسکن، ظاهر و چهره، قد و هیکل، تعداد فرزندان، جنس فرزندان، آب و هوای کشور و ده‌ها عامل دیگر بستگی دارد. که اگر در هر یک از این موارد کاستی و عدم رضایت وجود داشته باشد فرد افسرده، غمگین و بی‌حوصله می‌شود.

اما تا زمانی که فقر و بی‌پولی و بیکاری سایه‌اش بر سر افراد جامعه باشد غم و ناراحتی هم ماندگار است و این یک امر طبیعی است.

وقتی جوانی هم سن و سال خود را می‌بیند که بهترین شغل را دارد و از بهترین امکانات رفاهی استفاده می‌کند قدر مسلم غمگین و افسرده می‌شود که خودش حتی شغلی با درآمد ثابت ندارد.

زمانی که خانواده‌ای از لحاظ اقتصادی و مالی تأمین نباشد اعضای آن دچار سرخوردگی و افسردگی می‌شوند و با وجود تفاوت فاحش طبقاتی این افسردگی بیشتر و بیشتر می‌شود.

زمانی که فردی احساس شاد بودن داشته باشد هیجانات وی تخلیه می‌شود زمانی یک فرد احساس شادی کند، امید به آینده داشته باشد و احساس کند جامعه شادی دارد ولی وقتی این فضا در طول سال برایش فراهم نمی‌شود سعی می‌کند آن را در زمانی که کاملاً برایش فراهم شده، جبران کند.

برای همین می‌بینیم که اتفاقات بسیار خطرناکی در این روزها رخ می‌دهد چون مردم تمام هیجانات‌شان را تخلیه می‌کنند که شدت بالایی دارد. وقتی شادی در جامعه وجود ندارد و جوان امیدی به آینده ندارد، فضای جامعه ایران به غم آلوده شده است و شادی در آن دیده نمی‌شود.‏

منبع: زندگی آنلاینhttps://d-6519804662141554759.ampproject.net/2205270638000/frame.html

فراگرفتن مهارت نه گفتن

https://taiziz.ca/2022/01/28/%d8%b1%d8%a7%d9%87%d8%b2%d9%86%d8%a7%d9%86-%d9%88%d9%82%d8%aa-%d8%ae%d9%88%d8%af-%d8%b1%d8%a7-%d8%a8%d8%b4%d9%86%d8%a7%d8%b3%db%8c%d8%af/

مرتبط هامطالعه سبب بهبود ارتباطات مغزی‌تان می‌شود

چرا سرگیجه ناگهانی دارم؟

آیا میدانید هدف جمهوری اسلامی از ساخت سریال ها چیست ؟

https://taiziz.ca/2020/10/02/do-you-know-the-purpose-of-iranian-tv-programs-and-series/

جوان امیدی به آینده ندارد، فضای جامعه ایران به غم آلوده شده است و شادی در آن دیده نمی‌شود.‏

منبع: زندگی آنلاینhttps://d-6519804662141554759.ampproject.net/2205270638000/frame.html

عادات فوق العاده که حافظه تان را تقویت می کندبااین چند حرکت ساده، باهوش شوید

چند مشکل عجیب تلفن‌های همراه برای بدن

فیلم های که ارزش دیدن دارند

عشق مسافت مشخص ندارد

منوی سایت

برترین ها سبک زندگی رابطه و ازدواج ۸۷۳۷۸۸ ۲۳ خرداد ۱۳۹۸ – ۱۳:۲۳ ۹۴۵۹

«فاصله در عشق» چیست و چرا لازم است؟

در یک رابطه شما اساسا بین دو چیز قرار می‌گیرید: عشق و احترام. عشق نمی‌تواند هیچ فاصله‌ای را تحمل کند و شما نمی‌توانید هیچ راز و پنهان کاری را در عشق تحمل کنید. در این پروسه، حد و حدود‌ها را رعایت نمی‌کنید و اتفاق‌های بعدی روی می‌دهند.
برترین‌ها: عشق، یک هیجان نیست؛ موجودیت شماست. شما می‌توانید در مورد عشق ساعت‌ها حرف بزنید و کتاب‌ها بخوانید، اما عشق، اینگونه روی نمی‌دهد. در یک رابطه ما به عشق به عنوان یک هیجان نگاه می‌کنیم و می‌گوییم: من خیلی عاشق توام! سپس شروع می‌کنیم به ابراز توقعات‌مان: ببین، من اینهمه عاشق توام، حالا تو برای من چه کار می‌کنی؟ نمی‌بینی چقدر دوستت دارم؟ این را نمی‌فهمی؟

لحن‌مان از بیان عشق به انتظار داشتن و توقع داشتن تبدیل می‌شود و توقع، عشق را نابود می‌کند.عشق و احترام
در یک رابطه شما اساسا بین دو چیز قرار می‌گیرید: عشق و احترام. عشق نمی‌تواند هیچ فاصله‌ای را تحمل کند و شما نمی‌توانید هیچ راز و پنهان کاری را در عشق تحمل کنید. در این پروسه، حد و حدود‌ها را رعایت نمی‌کنید و اتفاق‌های بعدی روی می‌دهند. هر چند که در عشق هیچ حد و محدوده‌ای وجود ندارد، اما فراموش کرده‌اید که جنبه‌ی دیگر رابطه را در نظر بگیرید: احترام.

هر انسانی انتظار دارد مورد احترام قرار بگیرد. شما به عنوان یک انسان اگر ترس از دست دادن احترام را احساس کنید، سعی می‌کنید سد و مانعی ایجاد کنید و همین فاصله است که عشق آن را نمی‌پذیرد. احترام به یک فاصله نیاز دارد، مگر اینکه مثل یک کودک باشید.

از آن طرف، نزدیکی و زیاد در دسترس بودن نیز در عشق پذیرفته نیست. وقتی شما عشق را به دست می‌آورید، به دنبال احترام می‌گردید، وقتی احترام را به دست می‌آورید، به دنبال عشق می‌گردید. عشق و احترام ارتباط بسیار نزدیکی در زندگی دارند و ما حتی متوجه آن نیز نیستیم تا زمانی که حادثه‌ای بیرونی ما را از این قضیه آگاه می‌کند.

برنامه‌ریزی برای فاصله

باید باور کنیم که هیچکس نمی‌تواند در وضعیتی قرار بگیرد که کاملا عاشق باشد بدون اینکه طرف مقابل به او احترام بگذارد. برای عشق و عاشقی‌تان برنامه ریزی کنید و هر ازگاهی از هم فاصله بگیرید، عشق در این فاصله‌ها رشد می‌کند. وقتی شما ۲۴ ساعت شبانه روز را با همسرتان هستید، چیزی برای دلتنگی باقی نمی‌ماند، هیچ حرف ناگفته‌ای باقی نمی‌ماند و هیچ اشتیاق و کششی به وجود نمی‌آید. عشق و اشتیاق، دست در دست هم دارند.

عشق و اشتیاق
اشتیاق، عشق را غنی می‌کند و عشق، اشتیاق را تقویت می‌کند، و هر دو باید حضور داشته باشند. برای ایجاد این اشتیاق، باید فاصله‌ای میان‌تان وجود داشته باشد. شما باید دلتنگ عشق‌تان شوید تا شوق دیدارش را داشته باشید و در این تضاد، عشق را لمس کنید. زندگی پُر از این تضادهاست. رابطه اجبارا درد و رنج هم دارد. وقتی شما این درد را حس می‌کنید می‌توانید در یک وضعیت منفی قرار بگیرید یا آن را به یک فرصت تبدیل کنید. درد، فرصت‌ها را قدرتمندتر می‌کند، زیرا وقتی که درد وجود دارد، شما به عمق یک فرصت پی می‌برید.

وقتی از چیزی لذت می‌برید، چشم‌های‌تان ناخودآگاه بسته می‌شوند، مثلا وقتی که گُلی را بو می‌کشید یا طعم خوشایندی را می‌چشید. این نشان می‌دهد لذت از جایی از اعماق درون می‌آید و این عامل بیرونی، فقط آینه‌ای است که این لذت را بیرون می‌کشد.

یکی از علائم هوش هیجانی این است که به دنبال منبعی که به شما لذت می‌دهد بگردید و وقتی آن را پیدا و لمس کردید، دیگر ترسی از آن ندارید، نفرتی وجود ندارد و هیچ خشم و حسادتی بروز نمی‌کند.

اگر عشق‌تان به دور از تب و تاب‌های ناگهانی و شدید باشد، به آرامی پیش می‌رود، تدریجا قوی می‌شود و ریشه می‌دواند. تب و تاب و جوش و خروش، رابطه را نابود می‌کند و شما را از چیز‌هایی که باید به آن‌ها توجه کنید باز می‌دارد و زمانی که از آنچه که مهم است غافل می‌شوید، احترام‌تان را از دست می‌دهید. وقتی که احترام از دست می‌رود، جاذبه‌ای که طرف مقابل‌تان زمانی در شما می‌دید دیگر وجود ندارد، بدون اینکه خودتان متوجه شوید.

چرا روابط سالم باید حد و حدود داشته باشند؟
ما اغلب فکر می‌کنیم در یک رابطه عاشقانه، حد و مرز، چیز بدی است یا اصلا نیازی نیست. آیا قرار نیست همسرمان در همه‌ی نیاز‌ها و افکار و حالات ما شریک باشد؟ آیا این بخشی از عشق نیست؟ حد و مرز گذاشتن در عشق، ناجور نیست؟ آیا مزاحمتی در روابط عاشقانه ایجاد نمی‌کند؟ جواب این است که دقیقا برعکس است.

تمام رابطه‌های سالم، حد و حدود دارند. حد و حدود شما، خطی است که جایی که حد و حدود دیگری شروع می‌شود به پایان می‌رسد. بدون این حد و مرز، همه چیز گیج کننده خواهد شد، اما اگر حدود مشخص باشند، احترام وجود خواهد داشت. حد و مرز این نیست که دور خود دیوار بکشید، اما اگر این حریم‌ها برای آسیب زدن یا سوء استفاده کردن مورد هجوم قرار بگیرند، به دیوار و دروازه و دفاع نیاز خواهید داشت.

در روابط سالم، طرفین از هم اجازه می‌گیرند، احساسات طرف مقابل را مد نظر دارند، قدردانی را نشان می‌دهند و به عقاید و احساسات متفاوت هم احترام می‌گذارند. اما در روابطی که از سلامت چندانی برخوردار نیستند، همسران تصور می‌کنند طرف مقابل، احساسی مشابه خودشان دارد (مثلا من این را دوست دارم پس تو هم باید دوست داشته باشی). آن‌ها اثر حمله به حریم طرف مقابل را نمی‌دانند و از آن عبور می‌کنند. لزوم وجود حریم‌های شخصی در روابط عاشقانه، بیشتر هم هست، زیرا طرفین در خصوصی‌ترین فضا‌های همدیگر رخنه می‌کنند، چه از نظر فیزیکی و چه از جنبه‌ی هیجانی و جنسی.

حد و مرز‌هایی که فایده‌ای ندارند یا آسیب زننده‌اند

حد و حدود‌هایی که اغلب با شکست روبرو می‌شوند شامل این کلمات‌اند: همیشه، هیچوقت یا هر زبان محض و مستبدانه‌ی دیگری. چنین محدوده‌هایی معمولا غیرواقعی‌اند و دوامی ندارند: «تو هرگز نمی‌توانی …» یا «تو باید همیشه …».

سایر شرط و شروط‌هایی که همسران را از هم دور می‌کنند، استاندارد‌های سفت وسخت یا نتیجه‌گیری‌های مستبدانه‌اند. مثلا: «اگر هر شب تا ساعت ۷ خانه نباشی، من رابطه جنسی با تو نخواهم داشت» یا «اگر فلان کار را نکنی، من به خودم آسیب می‌زنم» و یا «تو اجازه نداری فلان کار را بکنی، اما من هر وقت بخواهم می‌توانم آن کار را انجام بدهم».
حد و مرز‌های گنگ و مبهم نیز کارساز نیستند. مثلا: «این ماه زیاد پول خرج نکن» یا «در این هفته چند روز، تو بچه‌ها را از مدرسه به خانه بیاور».

خیلی از زوج‌ها در مورد حریم‌های خود حتی

گفتگو هم نمی‌کنند و انتظار دارند طرف مقابل خود به خود آن‌ها را بداند، و این منصفانه نیست.

تعیین حریم‌های درست و سالم

حد و مرز‌ها و شرط و شروط‌های سالم می‌توانند شامل هر چیزی شوند، از صحبت کردن در مورد احساس دلخوری و ناراحتی گرفته تا داشتن زمانی خاص خودتان برای پرداختن به سرگرمی‌های مورد علاقه‌تان.

نسبت به خودتان آگاه باشید: اولین قدم در تعیین هرگونه حریمی، شناخت کامل نسبت به خودتان است. شما باید بدانید چه چیز‌هایی را دوست دارید و از چه چیز‌هایی بیزارید، چه چیزی به شما آرامش می‌دهد و چه چیزی می‌ترساند و در موقعیت‌های خاص دوست دارید چه رفتاری با شما بشود.

در مورد خواسته‌های‌تان شفاف حرف بزنید

بعد از اینکه مشخص کردید خواسته‌های‌تان کدامند، به طرف مقابل‌تان بگویید. خیلی از تجاوز‌ها به حریم شخصی ریشه در سوء تفاهم‌ها دارند. یکی از طرفین از رفتاری خاص خوشش نمی‌آید، اما هرگز این موضوع را به طرف مقابلش نگفته است، شاید به این دلیل که از بحث و مشاجره‌های بعد از آن واهمه دارد.

روراست باشید

هر چه در مورد خواسته‌های‌تان روراست‌تر باشید بهتر است: «من دوست دارم در مورد روزی که پشت سرگذاشته‌ای بشنوم و ده دقیقه کاملا با توجه در اختیار تو هستم» یا «من خیلی دوستت دارم، اما وقتی دهانت بوی الکل می‌دهد نمی‌توانم از بودن در کنارت لذت ببرم» و یا «لطفا یادداشت‌های خصوصی من را نخوان، وقتی احساس می‌کنم حریم خصوصی برای خودم ندارم عصبانی و آزرده می‌شوم».

همان اندازه که خواسته‌هایتان را واضح بیان می‌کنید، عشق‌تان را نیز واضح بروز دهید

به همسرتان نشان دهید که چقدر به او اهمیت می‌دهید. اگر یکی از خطوط قرمزتان را رد کرد، اینطور بگویید: من از تو می‌خواهم که به حریم من احترام بگذاری، و اهمیت این موضوع را توضیح دهید. بیان کنید که: من می‌خواهم تو بدانی که دوستت دارم و خیلی اهمیت می‌دهم که در مورد مسائل‌مان با هم حرف بزنیم، اما وقتی که عصبانی می‌شوی و بد دهنی می‌کنی، من با این ویژگی‌ات مشکل دارم.

همچنین نسبت به تاثیر حد و مرزهای‌تان روی همسرتان باز و پذیرا باشید و آنقدر در موردش حرف بزنید تا هر دوی شما احساس کنید شنیده شدید و احساس‌تان درک شده. از جملاتی که با «من» شروع می‌شوند استفاده کنید تا همسرتان احساس نکند به او حمله کرده‌اید و موضع دفاعی نگیرد. مثلا به جای اینکه بگویید: تو باید این کار را بکنی، بگویید: من خیلی احساس خوبی خواهم داشت اگر تو این کار را بکنی.

تکنیک «ساندویچ» را به کار ببرید

تکنیک ساندویچ اینگونه است: تحسین، انتقاد، تحسین. اول با تحسین و تشویقی شروع کنید که همسرتان در لاک دفاعی‌اش فرو نرود و کمی برای انتقاد شما آماده شود، انتقادتان را مطرح کنید و سپس دوباره با تحسین، تمامش کنید. مثلا: من خیلی از رابطه جنسی با تو لذت می‌برم و این قسمت از رابطه‌مان واقعا برایم هیجان انگیز است، اما من معمولا صبح‌ها قبل از اینکه خانه را ترک کنم سرحالم و شب‌ها فقط دلم می‌خواهد بخوابم، مطمئنم که صبح‌ها می‌توانم بهترین رابطه جنسی را با تو تجربه کنم.

هر چند هیچ تضمین صد در صدی وجود ندارد که این تکنیک همیشه موثر واقع شود، اما افرادی که آن را امتحان کرده‌اند دیده‌اند که طرف مقابل در این رویکرد، نسبت به انتقاد پذیراتر است و خود فرد هم احساس می‌کند حرفش شنیده و درک شده است.

خلاصه اینکه در مورد حدودهای‌تان شفاف حرف بزنید و بدانید که این حریم‌ها ضروری‌اند تا رابطه‌ی سالم و شاد و بلند مدت داشته باشید. هر چند یک سری از حدودها، عمومی و پذیرفته شده‌اند و به نظر می‌رسد لزومی ندارد در موردشان حرف بزنیم، اما معیار‌های درون این حدود، می‌توانند متفاوت باشند و برای همین، حرف زدن درموردشان یک ضرورت است.

مثلا همه می‌دانند که خیانت، زیر پا گذاشتن مرز و تعهد است، اما خیانت به چه معناست؟ تعریف شما از خیانت چیست؟ تماس فیزیکی؟ یک ناهار با همکار خوردن؟ در میان گذاشتن راز با یک همکلاسی قدیمی؟ خیال پردازی در مورد یک نفر دیگر و یا تماشای پورن؟

اگر زوج‌ها بتوانند در مورد حریم‌های خود آشکارا حرف بزنند، اصول و هدف‌ها و انتظارات را مشخص کنند، می‌توانند رابطه‌ای با ثبات و لذت بخش داشته باشند.

منابع:

psychcentral، artofliving

هدی بانکی

قیمت هر واحد کامپوزیت دندان چقدر است؟

هلیکوباکتر پیلوری چیست و چگونه درمان می‌شود؟

عشق ، روابط ، ازدواج ، همسر ، زندگی