حکمت وجود رنج قسمت اا

 قسمت دوم  موضوع بحث : وقتی انسان آموخت که چگونه با رنج هایش تنها بماند آن وقت دیگرچیز زیادی نمانده که یاد نگرفته باشدآلبر کامو

زهرا عباسی : خیلی بحث برانگیزه و خیلی سوال برانگیز . اگر  منظور سازگار شدن و چگونگی پیدا کردن راهکارهاست بله خوبه ولی اگر منظور قبول کردن رنج است این درست نیست و میشه درماندگیه آموخته شده .. 

 علی کارگر  : کاملآ درست فرمودید وممنون از توحه اتان و همانطور که میدانید رنج، یک مشکل نیست و نمی‌توان آن را کم کرد چون مقدار آن ثابت است، اما می‌توان مقدار “تحمّل“ را تغییر داد. توان انسانها قابل دستکاری است و می‌توان آن را کم یا زیاد کرد.به رنج اندر است ای خردمند گنجنیابد کسی گنج نابرده رنج .فردوسی .
رنج نارنج ، آتشین از عشق اوستمیفروزد روز و شب از نار او.شاه داعی شیرازیهرکسی هم رزمی ؛ هم خشمی ؛ هم رنجی دارد.                                        هرکسی هم بزمی؛ هم دستی ؛هم گنجی دارد                       ت                         آنکه هم رنج توست،می داند چه کسی رنج تورا می خواهد.         .فرید  . اگر می خواهید صبح ها زود از خواب بیدار شوید، باید کاری کنید که لذت بیداری در صبح از لذت خوابیدن بیشتر شود.زهرا عباسی :پس مقصود از رنج تلاش و کوشش و پشتکار است . اگر چتین است عالیست . و چقدر اطلاعات شما گسترده و وسیع است البته یکسری از فرمایشاتتان نیز بسیار برای بنده صقیل و غیر قابل فهم است که مربوط به اطلاعات کم بنده است در هر حال بسیار از توضیحات مبسوطتان کمال تشکر را دارم دوست خوبم ممنونم . 

کیارش روزبهان : اگر ترجمه این جمله به فارسی درست بوده باشد…جمله مبهم؛ و شاید هم تا حدود زیادی، نادرست باشد ( حتی برای آلبرکامو با دیدگاه اگزیستانسیالیستی اش)—- نکته اول اینکه عنوان شده ( انسان با رنجهایش تنها بماند ) – اگر میگفت انسان با رنجهایش کنار بیاید ؛ یا مثلا میگفت رنجهایش را بشناسد — یا میگفت بر رنجهایش مسلط شود. جمله میتوانست قابل درک تر باشد اما وقتی میگوید که انسان یادبگیرد (با رنجهایش تنها باشد) یعنی وقتی که هنوز یاد نگرفته؛– رنجهایش را با دیگران شریک میشود؟ یا رنجهایش را به دیگران منتقل میکند؟— نکته دوم اینکه ؛ این جمله ؛ اینگونه در ذهن مخاطب القا میکند که تمام دنیا عبارتست از رنج انسان و وقتی که انسان بر این رنج فائق آید، بیشتر مسیرش را طی کرده است و از طرف دیگر هم این جمله برای انسان اینگونه تداعی میکند که؛ نیروی محرکه انسان  برای حرکت رو به جلو و همچنین بزرگترین ناشناخته انسان؛ رنجهای او هستند.—با هر معیار و از هر زاویه که به جمله دقت کنیم میبینیم که گوینده؛ جهان به این بزرگی و عظمت را به اندازه درد و رنج و احساس ناخشنودی انسان؛ تقلیل داده است.    —- این در حالی است که اولا جهان بسیاربزرگ و لایتناهیست و ناشناخته ها و ندانسته های انسان بینهایت است—در عین حال میل به آموختن و ترقی و شناخت انسان ؛ یک امر ذاتی و درونی است  و محدود به تلاش برای رهایی از رنج نیست. . نکته دیگر اینکه خود رنج انسان ، همه چیز نیست و ده ها حس قوی دیگر در انسان هست که انسان به دنبال جواب آنهاست مانند ؛ عشق—تعالی و ترقی—حس بقا—پرستش—علم و.و

علی کارگر :    بله  دوست عزیز نگرش و برداشت های مختلفی راجع به  انواع رنج ها  و نوح   تنهای وجود دارد و هما نطور ی که  که  خانم صالحی عزیز   فرمودند   خیلی بحث برانگیزه و خیلی سوال برانگیز . اگر منظور سازگار شدن و چگونگی پیدا کردن راهکارهاست بله خوبه ولی اگر منظور قبول کردن رنج است این درست نیست و میشه درماندگیه آموخته شده … و همینطور انسان به دلایل مختلف احساس تنهایی می کند از جمله فقدان دوست کافی، نداشتن مهارت نزدیک شدن به سایرین و یا مورد پذیرش واقع نشدن. همه ما گاهی تنهایی را تجربه می کنیم.  گروهی نیز اساساً جرأت تلاش کردن را  هم  نداریمما تنها هستیم و این مسأله به مفهوم وجود نقص در ما نیست همگی ما در اعماق وجودمان تنها هستیم. ما در تنهایی به دنیا می آییم و  تنهایی  می میریم. اما ما می توانیم  دیدگاه خود را نسبت به تنهایی تغییر دهیم. روانشناس هم می گوید اگر احساس تنهایی شما همیشگی است به دنبال درمان باشید، زیرا ممکن است دچار افسردگی شده باشید. دست به انتخاب بزنید واقع بین باشید. با افرادی مراوده کنید که در مورد جهان دیدگاه مشترکی با شما دارند. مردم دوست دارند با کسانی سروکار داشته باشند که در مورد مسائل مهم از صمیم قلب با آنها هم عقیده باشند   واگر بدانید چه نوع دوستی را ترجیح می دهید آسان تر او را پیدا خواهید کرد  و در آخر  تنهائی خوبه ولی دو نفریش
..نیروی محرکه انسان برای حرکت رو به جلو و همچنین بزرگترین ناشناخته انسان؛ رنجهای او هستند اما ؛ ما  مقابل   این رنج ها  مجهز ؛ به  ابزاری هستیم   که خدا به ما داده مثل چشم و گوش و زبان  و عقل ؛   ما را به جلو میبره  قدرتی که در درون شماست، در اشیای اطراف شما  نیست  هنگامی که با این قدرت به جلو حرکت می کنید، وجودتان با وجود تمام هستی یگانه می شود و اشیا و جامعه خودشان را برای منفعت رسانی به شما سازماندهی می کنند.سرشت انسان برای رشد و تکامل طراحی شده است و تمام اشیای بیرونی که بخشی از سیستم کاینات هستند، برای ارتقا رشد به او کمک می کنند.ای عزیز!  دنیا گنج است و مار….عده ای با گنج بازی می کنند و عده ای با مار..شمس …. گنج وجودما استعداد ماست،، بسياري ازاوقات مهمترين ارزش هرچيزي به استعدادش وبه آن جاي خالي اش است، يك كوزه مهمترين بخش كوزه   همان خالي بودنش است وگرنه بقيه اش ارزشي ندارد ؛اين استعدادوقابليت براي قبول آن آب رحمت ،     اين گنج وجود ماست  وما نبايد خودمان را از آب شور پر كنيم و قابليت خودمان را ازدست بدهيم  ظرفيت زياد  به داشتن  گنج است وظرفيت نامتناهي گنج نامتناهي است واين گنج خازنش روح الامين ،يعني روح القدس است كه در وجود  ماست كه همان  قابليت ماست
زهرا عباسی : چه تشبیه زیبا و جالبی . بسیار از این مطلب لذت بردم البته چون برایم قابل فهم تر از مابقی مطالبتان بود ممنونم دوست عزیزعلی کارگر :  ممنون خانم زهرا عباسی عزیزچون به هر فکری که دل خواهی سپرد….از تو چیزی در نهان خواهند بردپس بدان مشغول شو کان بهترستتا ز تو چیزی برد کان کهترست .هر چه اندیشی و تحصیلی کنی / می درآید دزد از آن سو کایمنی.. مولانا ..می فرماید به هرچیزی که مشغول شوی و دل بسپاری از سویی دیگر چیزی از تو می برند مثل گرفتن وقت  بنابراین به موضوعی برتر و والاتر بپرداز تا از تو چیزهای بی ارزش بدزدند و به این صورت مقام خود را بالاتر ببر ..تو هر قدر که اندیشه کنی و هر چه به دست آوری . دزد از همان جا که احساس امنیت می کنی بر تو حمله می کند .