ظلم برهم میهنان بهائی تاکی؟ تاکجا؟، و تاچه اندازه؟ 

  1. در قرآن می فرمايد: ” بل کذَّبوا بما لم يحيطوا بعلمه و لَمّا يأتهم تأويله ” ( سوره يونس، آيه…

  2. حضرت عبدالبهاء روح انسان را عامل و محرک اصلی تکامل فرهنگی میدانند. نیروئی که به نوعی فزاینده تکامل مادی و…

چنانچه این مقاله را پسندید، خواهشمند است آنرا بازپخش فرمایید.

ظلم وجنایت برهم میهنان بهائی تاکی؟، تاکجا؟، و تاچه اندازه؟ ۱۶

نوشته سهراب ارژنگ | ۱۳:۱۵ گرينويچ – چهارشنبه ۳ شهریور ۱۳۸۹

زشت ترین واژه ای که در فرهنگنامه آخوند دیده می شود، اقلیت مذهبی است. این واژه نازیبا و ناپسند، نه تنها از فرهنگ تازی بر ما تحمیل شده، و ما همچنان آن را نشخوار می کنیم، بلکه کاربرد مصیبت بار آن است

که همواره با استثمار، تبعیض و بی انصافی به گروهی از هم میهنان ما، همراه بوده است.

رژیم کشتارگر ولایت وقیح پس از پیروزی انقلاب، بلادرنگ دستور داد که دگر اندیشان کلیمی، ارمنی، آسوری، و زردشتی که به کسب و کار می پرداختند، روی شیشه بیرونی مغازه ها، مسلمان نبودن و دگر اندیشی خود را به مشتریان یاد آور شوند. رژیم با این روش، نهایت کینه توزی و ستم گری را با این هم میهنان، به اثبات رساند.

البته، دیگرهم میهنان خردمند و وارسته ما که چنین بی احترامی و خصومت را در باره این دسته از هم میهنان خود دیدند، دسته دسته، و گروه گروه، به این جایگاههای کسب و پیشه وری روی آوردند، و این ترفند رژیم غیر انسانی به شکست انجامید.

ما بر این باوریم که در میان دگر اندیشان هم میهن، تاکنون بی آلایش تر، مظلوم تر، و درست کار تر از زردشتی ها و بهائیان نداشته ایم. براستی این دوگروه مظهر و نمونه کامل پندار، کردار، و گفتار نیکند که سرمایه معنوی و زیربنای فرهنگ و آیین راستین ایران کهن است

ما بر این باوریم که در میان دگر اندیشان هم میهن، تاکنون بی آلایش تر، مظلوم تر، و درست کار تر از زردشتی ها و بهائیان نداشته ایم. براستی این .
از آن جا که زردشتیان خود میزبان و صاحب خانه هستند و نهایت تحمل و بردباری از یورش تازیان تاکنون از خود نشان داده اند، بهانه و جائی برای هم میهنان خردباخته و یا تازی نژادها نمانده است که پس از گذشت ۱۴۰۰ سال غارت گری وزورگویی به این کشور و مردمان آن، بازهم بتوانند با این هم میهنان، ازدر ستیزه جویی و ستمگری در آیند.
و اما در مورد پیروان بهایی-
پیروان بهایی ازدید رژیم، دشمنان جدید و کسانی هستند که با ایمان و باورهایشان، کسب و پیشه آخوند را تخته کرده، و به خرمن وجود آخوند آتش می زنند.
آنان به این که قرار است امام زمانی برای رفع ستم و بیدادگری در جهان از ته چاه بیرون آید، باور ندارند، و این داستان فانتزی و بی محتوا را که تنها کاسبی و دکان نانوایی آخوند است رد می کنند.
داستانی که از ۴ سده پیش تا کنون خردباختگان جامعه ما را بدان سرگرم نموده و آخوند توانسته بر گرده و پشت آنان سواری کند. زیرا پیروان بهایی با این انکار، چوب لای چرخ ملاها می گذارند، و آنان را از نان مفت خوردن بازمی دارند.
پیروان بهایی که در ساختار و پیشبرد جامعه امروزی ما همواره پیش قدم بوده اند، و سهم بالاتری در خدمت به کشور و هم نوعان خ دارند، همواره مورد آزار،اذیت، وستم خرد باختگان، آخوندها، و عده ای از زمامداران کشورمان قرارگرفته اند. ستم و ناروایی فناتیک های خردباخته ایران، که هرروز دستوری از آخوند دریافت می کنند. دستوری که در چند صد هزار مسجد، پایگاه خرد زدایی و تحمیر مردم نادان، به مردم ناآگاه داده می شود.
آن گاه، هم میهن خردباخته ما، در هرشهر و ده، کوچه برزن، هرکجا بایک بهایی برخوردکند، کمترین آزاری که به آن فرد بیگناه می رساند، دشنام دادن، وضربه وارد کردن است. آتش زدن خانه های بهائیان، پرتاب سنگ و مواد شیمیایی به درون خانه و برروی آنان، از دستورات اللهی آخوند است که خردباختگان مکتب آنان در سرتاسر ایران همه روزه اجراء می کنند.
جنایاتی که آخوند فلسفی به بار آورد
حجت الاسلام فلسفی باسخنرانی خود در سال ۱۳۳۲ در مسجد شاه موجب کشتار و خانمانسوزی چند هزار هم میهن بهایی شد.
در رمضان سال ۱۳۳۲، فلسفی جنایتکار در مسجد شاه تهران، هرشب برای کشتن و نابودی بهایی ها به یک مشت انسان نماهای خردباخته، درس امر به معروف می داد.
فلسفی پیروان بهایی را دشمن خدا و دین، دشمن خاک و مردم ایران بر شمرد، و کشتنشان را ثواب  ذخیره روز آخرت نامید.
خوب، تصور می فرمایید چه شد؟، از فردای آن روز مسلمانان مکتب آخوند که هرشب به مسجد می رفتند، و یا به وعظ و گفتار او به رادیو گوش فرا می دادند، در سراسر ایران، در گروههای ده، صد، و چند هزار نفری شبانه به خانه ، مسکن و ماوای بهاییان یورش بردند. با تیر وتبر،  ساطور، چاقو و شمشیر، سنگ، و چوب به جان بهائی ها و حتی زنان و فرزندان آنان افتادند.
زنان باردار راشکم پاره کردند. بچه ها را از پنجره، و بزرگسالان را از بالا خانه و پشت بام به باغچه خانه، و یا به کوچه و خیابان پرتاب نمودند. دراندک زمانی شمار کشتگان و جنایات این لشکریان اسلام، به چندین هزار رسید.
همکاری رژیم شاه  با آخوندها در نادیده گرفتن این جنایت
رژیم شاه، رژیم دست نشانده آخوند چند صد جنایت کار را ظاهراً دستگیر و زندانی ساخت.
بازاری های وطن فروش و بی وجدان، روزانه گونی هایی پر از قند، چای، مواد خوراکی، پول، و لباس به زندان می بردند، و میان آن جنایت کاران پخش و توزیع می کردند.
کامیون هایی پر از مواد خوراکی هم همه روزه به شهرها و دهات، وبه خانه های آن جنات کاران فرستاده می شد تا خانواده آنان نیز در رفاه و آرامش کامل زندگی کنند.
نتیجه آن که این جنایتکاران  چندماه  در زندان نگو، بلکه آسایش گاه به خوردن و خوابیدن و پذیرایی شدن پرداختند.
این جنایت کاران در پاسخ روزنامه نگاران، و بستگان خود می خندیدند و با هم این چنین شعر می خواندند: « بخور و بخواب کار منه، الله نگهدار منه».
این جنایات به مراتب  وحشیانه تر، و هولناک تر از قتل های زنجیره ای بود که رژیم کذایی ولایت وقیح برنامه ریز و اجراء کننده آن بود. ان چنان که وحشیانه داریوش فروهر و همسرش پروانه فروهر را قطعه قطعه کردند.
آن گاه این جنایت کاران بدون آن که محاکمه ای شده باشند، آزاد وهرکدام با پول و کالاهای زیادی باسرفرازی و خوشحالی به شهر و دیار خود بازگشتند. در آن جا نیز ازسوی مقامات محلی مورد استقبال گرم قرار گرفتند.
آنهایی که آزاد شدن وکیلی جانی و قاتل دکتر بختیار، و بازگشت وی با سرافرازی و افتخار به ایران، استقبال، خوش برخوردی، و پیشکش حلقه های گل از سوی ولایت وقیح به این جانور قاتل رادیده اند، می توانند بازگشت پیروزمندانه قاتلان بهایی ها را به شهر و دیار خودشان به پیش چشم مجسم کنند.
درزندان های ولایت وقیح از بهائی ها می خواهند که چنانچه بگویند بهائی نیستیم، آنان را آزاد خواهند کرد. این نشانه و دلیل آن است که بهایی توانسته با ایمان و باورهای دینی خود آخوند را از مفت خوری و یاوه گری بیاندازد، و نان او را آجر کند.
رژیم کشتارگر ولایت وقیح نیز یک لحظه از آزار و اذیت این هم میهنان بیکار ننشسته است. زندانی در ایران نیست که یک یاچند بهایی در آن دربند نباشد.
از آن جا که رژیم دلیلی برای بازداشت و دربند نگهداشتن این دگر اندیشان ندارد، آنان را متهم به جاسوسی با بیگانگان می کند. به تازگی نیز شمار زیادی از این بیگناهان را به ۱۰-۲۰ سال زندان محکوم نمودند.

بهائیبهاییزردشتیزندانی سیاسیفلسفیمسجد شاه
→ مقاله قبلی مقاله بعدی ←

۴۰۶چنانچه این مقاله را پسندید، خواهشمند است آنرا بازپخش فرمایید.

ظلم وجنایت برهم میهنان بهائی تاکی؟، تاکجا؟، و تاچه اندازه؟ ۱۶

نوشته سهراب ارژنگ | ۱۳:۱۵ گرينويچ – چهارشنبه ۳ شهریور ۱۳۸۹

زشت ترین واژه ای که در فرهنگنامه آخوند دیده می شود، اقلیت مذهبی است. این واژه نازیبا و ناپسند، نه تنها از فرهنگ تازی بر ما تحمیل شده، و ما همچنان آن را نشخوار می کنیم، بلکه کاربرد مصیبت بار آن است که همواره با استثمار، تبعیض و بی انصافی به گروهی از هم میهنان ما، همراه بوده است.

هم میهنان محترم بهایی که تنها به جرم بهایی بودن، تازگی به بیست سال زندان محکوم، و در سیاه چال ولی وقیح به بند کشیده شدند.

رژیم کشتارگر ولایت وقیح پس از پیروزی انقلاب، بلادرنگ دستور داد که دگر اندیشان کلیمی، ارمنی، آسوری، و زردشتی که به کسب و کار می پرداختند، روی شیشه بیرونی مغازه ها، مسلمان نبودن و دگر اندیشی خود را به مشتریان یاد آور شوند. رژیم با این روش، نهایت کینه توزی و ستم گری را با این هم میهنان، به اثبات رساند.

البته، دیگرهم میهنان خردمند و وارسته ما که چنین بی احترامی و خصومت را در باره این دسته از هم میهنان خود دیدند، دسته دسته، و گروه گروه، به این جایگاههای کسب و پیشه وری روی آوردند، و این ترفند رژیم غیر انسانی به شکست انجامید.

ما بر این باوریم که در میان دگر اندیشان هم میهن، تاکنون بی آلایش تر، مظلوم تر، و درست کار تر از زردشتی ها و بهائیان نداشته ایم. براستی این دوگروه مظهر و نمونه کامل پندار، کردار، و گفتار نیکند که سرمایه معنوی و زیربنای فرهنگ و آیین راستین ایران کهن است.

از آن جا که زردشتیان خود میزبان و صاحب خانه هستند و نهایت تحمل و بردباری از یورش تازیان تاکنون از خود نشان داده اند، بهانه و جائی برای هم میهنان خردباخته و یا تازی نژادها نمانده است که پس از گذشت ۱۴۰۰ سال غارت گری وزورگویی به این کشور و مردمان آن، بازهم بتوانند با این هم میهنان، ازدر ستیزه جویی و ستمگری در آیند.

و اما در مورد پیروان بهایی-

پیروان بهایی ازدید رژیم، دشمنان جدید و کسانی هستند که با ایمان و باورهایشان، کسب و پیشه آخوند را تخته کرده، و به خرمن وجود آخوند آتش می زنند.

آنان به این که قرار است امام زمانی برای رفع ستم و بیدادگری در جهان از ته چاه بیرون آید، باور ندارند، و این داستان فانتزی و بی محتوا را که تنها کاسبی و دکان نانوایی آخوند است رد می کنند.

داستانی که از ۴ سده پیش تا کنون خردباختگان جامعه ما را بدان سرگرم نموده و آخوند توانسته بر گرده و پشت آنان سواری کند. زیرا پیروان بهایی با این انکار، چوب لای چرخ ملاها می گذارند، و آنان را از نان مفت خوردن بازمی دارند.

پیروان بهایی که در ساختار و پیشبرد جامعه امروزی ما همواره پیش قدم بوده اند، و سهم بالاتری در خدمت به کشور و هم نوعان خ دارند، همواره مورد آزار،اذیت، وستم خرد باختگان، آخوندها، و عده ای از زمامداران کشورمان قرارگرفته اند. ستم و ناروایی فناتیک های خردباخته ایران، که هرروز دستوری از آخوند دریافت می کنند. دستوری که در چند صد هزار مسجد، پایگاه خرد زدایی و تحمیر مردم نادان، به مردم ناآگاه داده می شود.

آن گاه، هم میهن خردباخته ما، در هرشهر و ده، کوچه برزن، هرکجا بایک بهایی برخوردکند، کمترین آزاری که به آن فرد بیگناه می رساند، دشنام دادن، وضربه وارد کردن است. آتش زدن خانه های بهائیان، پرتاب سنگ و مواد شیمیایی به درون خانه و برروی آنان، از دستورات اللهی آخوند است که خردباختگان مکتب آنان در سرتاسر ایران همه روزه اجراء می کنند.

  • بازاری های وطن فروش و بی وجدان، روزانه گونی هایی پر از قند، چای، مواد خوراکی، پول، و لباس به زندان می بردند، و میان آن جنایت کاران پخش و توزیع می کردند.
  • کامیون هایی پر از مواد خوراکی هم همه روزه به شهرها و دهات، وبه خانه های آن جنات کاران فرستاده می شد تا خانواده آنان نیز در رفاه و آرامش کامل زندگی کنند.
  • نتیجه آن که این جنایتکاران  چندماه  در زندان نگو، بلکه آسایش گاه به خوردن و خوابیدن و پذیرایی شدن پرداختند.
  • این جنایت کاران در پاسخ روزنامه نگاران، و بستگان خود می خندیدند و با هم این چنین شعر می خواندند: « بخور و بخواب کار منه، الله نگهدار منه».

این جنایات به مراتب  وحشیانه تر، و هولناک تر از قتل های زنجیره ای بود که رژیم کذایی ولایت وقیح برنامه ریز و اجراء کننده آن بود. ان چنان که وحشیانه داریوش فروهر و همسرش پروانه فروهر را قطعه قطعه کردند.

آن گاه این جنایت کاران بدون آن که محاکمه ای شده باشند، آزاد وهرکدام با پول و کالاهای زیادی باسرفرازی و خوشحالی به شهر و دیار خود بازگشتند. در آن جا نیز ازسوی مقامات محلی مورد استقبال گرم قرار گرفتند.

آنهایی که آزاد شدن وکیلی جانی و قاتل دکتر بختیار، و بازگشت وی با سرافرازی و افتخار به ایران، استقبال، خوش برخوردی، و پیشکش حلقه های گل از سوی ولایت وقیح به این جانور قاتل رادیده اند، می توانند بازگشت پیروزمندانه قاتلان بهایی ها را به شهر و دیار خودشان به پیش چشم مجسم کنند.

درزندان های ولایت وقیح از بهائی ها می خواهند که چنانچه بگویند بهائی نیستیم، آنان را آزاد خواهند کرد. این نشانه و دلیل آن است که بهایی توانسته با ایمان و باورهای دینی خود آخوند را از مفت خوری و یاوه گری بیاندازد، و نان او را آجر کند.

رژیم کشتارگر ولایت وقیح نیز یک لحظه از آزار و اذیت این هم میهنان بیکار ننشسته است. زندانی در ایران نیست که یک یاچند بهایی در آن دربند نباشد.

از آن جا که رژیم دلیلی برای بازداشت و دربند نگهداشتن این دگر اندیشان ندارد، آنان را متهم به جاسوسی با بیگانگان می کند. به تازگی نیز شمار زیادی از این بیگناهان را به ۱۰-۲۰ سال زندان محکوم نمودند.

بهائی بهایی زردشتی زندانی سیاسی فلسفی مسجد شاه

→ مقاله قبلی مقاله بعدی ←

<>

نوروز باستانی بر همگان شادمان و خجسته باد۵

  1. در قرآن می فرمايد: ” بل کذَّبوا بما لم يحيطوا بعلمه و لَمّا يأتهم تأويله ” ( سوره يونس، آيه…

  2. حضرت عبدالبهاء روح انسان را عامل و محرک اصلی تکامل فرهنگی میدانند. نیروئی که به نوعی فزاینده تکامل مادی و…

آقای خامنه ای، همانگونه که توبه گرگ مرگ است، سزای جنایات همیشگی شماچه می تواند باشد؟!۴

۱۷۶ پخش

هم میهنان اسیر ودربندمان، سرانجام از ظلم بیکران رژیم تازی نژاد بجان آمده و به خبابانها ریختند۸

۲۱۹ پخش

تا بانوان کشورمان فعالانه در تظاهرات شرکت نکنند رژیم ضدایرانی همچنان در قدرت باقی خواهدماند۸

۸۹ پخش

آقای خامنه ای، همانگونه که توبه گرگ مرگ است، سزای جنایات همیشگی شماچه می تواند باشد؟!بازهم سقوط هواپیما، پیام مرگ، پیام نوید بهشت آخوند به مردم ایرانتا بانوان کشورمان فعالانه در تظاهرات شرکت نکنند رژیم ضدایرانی همچنان در قدرت باقی خواهدماند

سهراب ارژنگ

به کوری چشم تازی صفتان، یلدا را با شکوهِ هرچه تمام تر، جشن می گیریم!برای خامنه ای “اَعراب شیعه” مهم اند و نَه سربازانِ ایرانی!رویداد سال ۵۷؛ شورش و دَسیسه و یا انقلابی مَردمی؟ (بَخش ۲)

سیروس پارسا

خنجری که روحانی و اصلاح طلبان از پشت به ملت زدنددلاوران بی گناه ، شجاعی و حاج صفی از بودن در تیم ملی محروم شدند.ژن خوب! تست نژادپرستی بدهید!

باران بهاری

سگ کشی، طرح مخوف حکومتی برای آموزش شکنجه گران دولتی به قتل و جنایت بیشترمسلمانان در جستجوی تغییر قوانین اسلامی، از دختر امام جمعه مدل لباس شنا تا آخوند مسلمان همجنسگرا!نگاهی به پرونده دو دختر جوان ایرانی که به جرم تجاوز ماموران حکومت اسلامی، حلق آویز شدند!

شکوه بختیاری

نگاهی گذرا به تاریخچه میانه روی و اصلاح طلبی در جمهوری اسلامیبازیکنان فوتبال گًل خوردند، مردم ایران گول خوردند، اما برنده بازی، حکومت اسلامی شد!چگونه رژیم اسلامی روی کار آمد و چرا پایدار ماند؟!

کاسپین ماکان

گزارش تصویری پروفسوری از آریزونا از افغانستان زیبا و درخشان پیش از طالبانخواب خوش و آرام تنها در کنار حیوان خانگی امکان پذیر استگوشت قرمز عامل مهم ایجاد سرطان است

امیر ارژنگ

آقای خامنه ای، همانگونه که توبه گرگ مرگ است، سزای جنایات همیشگی شماچه می تواند باشد؟!۴ نظر و ۱۷۶ پخش

بازهم سقوط هواپیما، پیام مرگ، پیام نوید بهشت آخوند به مردم ایران۴ نظر و ۹۷ پخش

تا بانوان کشورمان فعالانه در تظاهرات شرکت نکنند رژیم ضدایرانی همچنان در قدرت باقی خواهدماند۸ نظر و ۸۹ پخش

هم میهنان اسیر ودربندمان، سرانجام از ظلم بیکران رژیم تازی نژاد بجان آمده و به خبابانها ریختند۸ نظر و ۲۱۹ پخش

خامنه ای، به چه مجوزی ۸۰ آمبولانس به جای کمک به زلزله زدگان به کربلا فرستادی؟۷ نظر و ۲۱۰ پخش

خاورمیانه برروی کوه باروتی سوار، وکبریتی دردست ولی فقیه در کنار آن۶ نظر و ۱۵۷ پخش

بزودی رژیم ولایت فقیه با وجود نفرت عمومی مردم کله پا می شود۱۳ نظر و ۳۲۵ پخش

سپاه پاسداران، سپاه اختاپوس دزد و چپاولگر اصلی کشور است۳ نظر و ۱۶۲ پخش

سیاستهای جنگ افروزی رژیم سرانجام موجب تجزیه کشورمان می شود۹ نظر و ۳۱۳ پخش

آغاز سال تحصیلی با وجود مدارس مخروبه و فرهنگ خرافات دینی۱ نظر و ۷۴ پخش

خوابهای طلائی کردها برای جداکردن بخشهای محل سکونت خود۱۸ نظر و ۸۹۷ پخش

کشتار هم میهنان کولبر کرد به وسیله پاسداران جنایتکار همچنان ادامه دارد۴ نظر و ۲

محکومیت بیست‌وشش تن از شهروندان بهایی ساکن شیراز به هشتاد و پنج سال حبس محکوم شدند

/خرداد/۱۴۰۱

گروه ۲۶ نفره از شهروندانی بهایی ساکن شیراز که پس از شش سال محاکمه، در مجموع به ۸۵ سال حبس محکوم شدند

گروه ۲۶ نفره از شهروندانی بهایی ساکن شیراز که پس از شش سال محاکمه، در مجموع به ۸۵ سال حبس محکوم شدند

بر اساس گزارش‌های رسیده به رادیو فردا، بیست‌وشش تن از شهروندان بهایی ساکن شیراز به اتهام انتسابی «اجتماع و تبانی به قصد بر هم زدن امنیت داخلی و خارجی کشور» در مجموع به ۸۵ سال حبس تعزیری، تبعید، ابطال گذرنامه و ممنوعیت خروج از کشور محکوم شده‌اند.

این رأی در شعبه یک دادگاه انقلاب شیراز به ریاست قاضی محمود ساداتی صادر شده و به پرونده دستگیری‌های سلسله‌وار بهاییان شیراز در فاصله تیرماه ۱۳۹۵ تا آذر همان سال مربوط است.

جامعه جهانی بهایی بارها تاکید کرده است اتهام‌های امنیتی که علیه شهروندان بهایی در ایران مطرح می‌شود، کاملاً «بی‌اساس» بوده و تنها دلیل بازداشت بهاییان توسط نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی، باورها و فعالیت‌های مذهبی آن‌ها است.

در این پرونده، از میان شهروندان زن بهایی، به ترتیب یکتا فهندژ سعدی ،لالا صالحی، مژگان غلامپور، رضوان یزدانی و بهاره نوروزی هر کدام به «پنج سال زندان و دو سال ممنوعیت خروج از کشور و لغو گذرنامه» محکوم شدند.

از میان شهروندان مرد بهایی هم نبیل تهذیب، اسماعیل روستا، بهنام عزیزپور، سعید حسنی، رامین شیروانی و صهبا مصلحی هر کدام به «پنج سال زندان و دو سال تبعید به شهرستان‌های مناطق مختلف ایران و معرفی روزانه به اداره اطلاعات استان» محکوم شده‌اند

محفلی که نا پدید شد

۲۰ آبان ۱۳۵۸ دکتر علیمراد داوودی منشی محفل ملی بهائیان ایران و استاد فلسفه‌ دانشگاه تهران طبق معمول هر روز بعدازظهر، به پارک لاله تهران رفت تا ساعتی قدم بزند و هیچ‌گاه بازنگشت

۲۰ آبان ۱۳۵۸ دکتر علیمراد داودی منشی محفل ملی بهائیان ایران و استاد فلسفه‌ دانشگاه تهران طبق معمول هر روز بعدازظهر، به پارک لاله تهران رفت تا ساعتی قدم بزند و هیچ‌گاه بازنگشت. تهدید‌های تلفنی فراوان در روزهای گذشته و پیگیری دوستان او در همان روز نشانه‌‌هایی روشن از یک آدم‌ربایی داشت.

مرجان داودی، دختر او که آن زمان هیجده سال داشت می‌گوید: “با تعدادی از دوستان ایشان به پارک رفتیم تا تحقیق کنیم و ببینیم کجا هستند. نگهبان پارک توضیح داد که یک جیپ آمده و او را به زور داخل ماشین کرده است. ما حدس زدیم که این جیپ باید دولتی باشد، زیرا هر ماشینی اجازه‌ ورود به پارک را نداشت. وقتی چند ساعت بعد دوستانش دوباره سراغ نگهبان پارک رفتند او همه چیز را تکذیب کرد.”

علیمراد داودی اما اولین بهائی نبود که هدف آدم‌ربایان قرار گرفت. آدم‌ربایی‌ها چند ماه پیش و با ربودن محمد موحد آغاز شده بود. او که در خانواده‌ یکی از روحانیون شیراز زاده شده بود، سال‌ها تحصیلات حوزوی داشت و در مسیر مطالعات خود با دیانت بهائی آشنا و بهائی شد. بهائی شدن آقای موحد آنقدر برای خانواده و همکارانش عجیب بود که او را به تیمارستان فرستادند و بعد به تهران منتقل کردند. با وجود این دیدارها، بحث‌های طولانی و حتی تهدید‌ها باعث نشد وی عقیده‌اش را انکار یا کتمان کند. سال‌ها بعد و پس از پیروزی انقلاب فشارها بر او شدت یافت. و سرانجام پس از چندین مرتبه بازپرسی و احضار به کمیته‌ انقلاب در خردادماه پنجاه و هشت در خیابان ربوده شد.آگهیhttps://10d327cc3c9caf3bd75d69a4f55b6e0b.safeframe.googlesyndication.com/safeframe/1-0-38/html/container.html?n=0

آدم‌ربایی بعدی که نگرانی شدیدی میان جامعه‌ بهائی ایجاد کرد در دی‌ماه همان سال اتفاق افتاد. روحی روشنی، منشی محفل روحانی بهائیان تهران که پیش از انقلاب به علت نگارش کتاب “خاتمیت” مورد تهدید متعصبان مذهبی قرار گرفته بود، ناپدید شد. از او نیز همچون داودی و موحد هرگز خبری باز نیامد و سرنوشتش نامعلوم است.

ربودن اعضای محفل ملی بهائیان ایران و اعدام اعضای محفل ملی دوم

با شدت گرفتن فشار بر “نهاد‌های بهائی” در اردیبهشت ۵۹ دو تن از بهائیان تبریز به اتهام “جاسوسی برای اسراییل” اعدام شدند. نهادهای بهائی که نظام اداری جامعه‌ بهائی را شامل می‌شود از شوراهای ۹ نفره‌ای موسوم به “محفل” تشکیل شده است که در هر شهر یا روستا با رای مستقیم بهائیان انتخاب می‌شوند و مسئولیت اداره‌ امور جامعه‌ بهائی را برعهده دارند.

اظهار بی اطلاعی مسئولین حکومتی به شایعات درباره‌ سرنوشت ناپدیدشدگان دامن می‌زد. مرجان داودی می‌گوید: “تقریبا به تمام ارگان‌های مسئول مراجعه کردیم. هیچکدام پاسخگو نبودند و تکذیب می‌کردند که دولت دست اندرکار باشد. ما تا مدت‌ها امیدوارم بودیم که پیدایش کنیم ولی حدس می‌زدیم مثل خیلی‌ها در آن زمان تحت فشار و شکنجه است تا عقیده‌اش را انکار کند یا تقصیری بر گردن بگیرد. این گمانه‌زنی‌ها و خبرها خیلی برای ما آزار دهنده بود.”

توضیح تصویر،در سی مرداد ۱۳۵۹همه‌ اعضای محفل ملی بهائیان به اضافه‌ دو نفر دیگر از همکاران آن ها در جریان جلسه‌ محفل با هجوم افراد مسلح بازداشت می‌شوند و دیگر هرگز هیچکدام از خانواده و دوستانشان ‌آن‌ها را ندیدند.

در چنین شرایطی افرادی برای دستگیری دکتر حسین نجی از اعضای محفل ملی بهائیان به خانه‌ مراجعه و در نبود او، همسرش را بازداشت می‌کنند. وجدیه رضوانی همسر حسین نجی می‌گوید: “چهاربار به منزل ما مراجعه کردند. هر بار هفت یا هشت نفر مسلح بودند. دفعه‌ اول گفتند دنبال اسلحه می‌گردیم ولی دوبار بعد گفتند با دکتر نجی کار داریم و یک بار او را با خود بردند و بازجویی کردند.”

حسین نجی نامه‌هایی به آیت الله خمینی، ابوالحسن بنی‌صدر رئیس جمهور، هادی منافی وزیر بهداری، آیت الله علی قدوسی دادستان انقلاب و… می‌نویسد و با شرح حمله‌ افراد مسلح به منزل مسکونی خود و بازداشت همسرش تقاضای دادرسی می‌کند اما تقاضای او با بی‌توجهی مسئولان رو‌به‌رو می‌شود و هیچ نهاد قانونی مسئولیت بازداشت همسرش را نمی‌پذیرد.

سرانجام در سی مرداد ۱۳۵۹همه‌ اعضای محفل ملی بهائیان به اضافه‌ دو نفر دیگر از همکاران آن ها در جریان جلسه‌ محفل با هجوم افراد مسلح بازداشت می‌شوند. عبدالحسین تسلیمی، هوشنگ محمودی، ابراهیم رحمانی، حسین نجی، منوچهر قائم مقامی، عطاالله مقربی، یوسف قدیمی، بهیه نادری، کامبیز صادق زاده، یوسف عباسیان و حشمت الله روحانی یازده نفری بودند که در جریان این هجوم ربوده شدند و دیگر هرگز هیچکدام از خانواده و دوستانشان ‌آن‌ها را ندیدند.

پیگیری وضعیت ناپدیدشدگان بلافاصله آغاز شد. خانواده‌ این افراد در ملاقات‌هایی با دادستان کل انقلاب، رییس قوه‌ قضاییه و رییس مجلس شورای اسلامی دیدار کردند.

وجدیه رضوانی می‌گوید: “…به هر کجا که فکر کنید سر زدیم. این زندان، آن زندان، نزد آیت الله بهشتی، فرزند آیت‌الله منتظری، آیت الله بهجت، آیت الله گیلانی و… همه اظهار بی اطلاعی می‌کردند اما بعد‌ها فهمیدیم همان شب اول آن‌ها را شهید کرده‌اند…هرچند حالا هم با گذشت ۳۵ سال نمی‌توان قطعا گفت چه اتفاقی برای آن‌ها افتاده است.”

در جریان دیدار با رئیس مجلس، اکبر هاشمی رفسنجانی وعده‌ پیگیری وضعیت ناپدیدشدگان را می‌دهد و چند روز بعد خبر از صدور دستور دستگیری یازده نفر می‌دهد ولی می‌گوید تا پایان مراحل بازپرسی ممنوع الملاقات است. خبری که کمتر از یک ماه بعد توسط او تکذیب می‌شود و رفسنجانی قضیه‌ ناپدیدشدگان را به یک گروه مستقل نسبت می‌دهد. تصور دست داشتن گروه‌های دیگری – از جمله گروه حجتیه – در آدم‌ربایی‌ها در میان اعضای جامعه‌ بهائیان ایران نیز وجود داشت.

___________________________________________

روز بیست و دو آذر ۱۳۶۰ و در یکی از معدود جلساتی که با حضور هشت نفر از ۹ نفر عضو محفل برگزار می‌شد همه حضار بازداشت شدند. فریده صمیمی در شرح این بازداشت می‌نویسد: “… هیچ حکمی به ما نشان ندادند، جناب امین امین که وکیل دادگستری بودند سوال کردند شما ورقه‌ای دارید برای جلب ما؟ آن‌ها به ورقه احتیاج نداشتند، هرچه می‌گفتند همان بود.”

_______________________________________

مینا یزدانی، پژوهشگر درباره‌ اینکه حکومت تا چه اندازه در آدم‌ربایی‌ها دست داشته‌ می‌گوید: “درباره آدم ربایی‌ها، از جمله آنچه بر دکتر داودی و محمد موحد رفت، شکی نیست که بعضی از مراجع قدرت دخیل بودند. صرف اینکه همه پیگیری‌ها برای دادخواهی بی‌جواب ماند، و شرحی که بعدها درباره اعدام محمد موحد به دستور و زیر نظر یکی از روحانیون صاحب نفوذ و قدرتمند جمهوری اسلامی درز کرد، جای شکی در این نمی گذارد که شاخه‌هایی از حکومت دست اندر کار بودند.”

با ربوده شدن اعضای اولین محفل ملی بهائیان پس از انقلاب، دومین محفل ملی تشکیل شد. این محفل یک سال اداره‌ امور بهائیان ایران را در سخت‌ترین روزها بر عهده داشت. دستگیری و اعدام اعضای محافل محلی یزد، همدان، تهران، تبریز و تیرباران دو بهائی دیگر در مشهد بخشی از بحران‌هایی بود که جامعه‌ بهائی در سال‌های ۵٩ و ۶٠ با آن روبه‌رو بود.

روز بیست و دو آذر ۱۳۶۰ و در یکی از معدود جلساتی که با حضور هشت نفر از ۹ نفر عضو محفل برگزار می‌شد همه‌ حضار به نام‌های کامران صمیمی، ژینوس محمودی، محمود مجذوب، جلال عزیزی، مهدی امین امین، عزت فروهی، سیروس روشنی، و قدرت روحانی بازداشت شدند. فریده صمیمی همسر کامران صمیمی که به همراه اعضای محفل بازداشت شده بود و مدتی بعد آزاد شد در شرح این بازداشت می‌نویسد: “… هیچ حکمی به ما نشان ندادند، جناب امین امین که وکیل دادگستری بودند سوال کردند شما ورقه‌ای دارید برای جلب ما؟ آن‌ها به ورقه احتیاج نداشتند، هرچه می‌گفتند همان بود.”

سرانجام در تاریخ شش دی‌ماه ١٣۶٠ هشت نفر عضو دومین محفل ملی بهائیان ایران تیرباران شدند. اعدام این افراد ابتدا انکار و سرانجام پذیرفته شد. آیت‌الله اردبیلی رییس وقت قوه قضاییه گفت این افراد به جرم “جاسوسی برای قدرت‌هایی خارجی” اعدام شده‌اند. به این ترتیب دستگیری و اعدام بهائیان شکل رسمی گرفت.

انحلال تشکیلات بهائی و اعدام برخی اعضای محفل ملی سوم

هفت شهریور ١٣۶٢، حسن موسوی تبریزی، دادستان کل انقلاب در مصاحبه‌ای گفت: "بهائیان جاسوسی می‌کنند برای دیگران و تحریک و اخلال در بعضی کارها می‌کنند... من امروز اعلام می‌کنم که به خاطر این خرابکاری‌ها و خلافکاری‌ها که در تشکیلات بهائی انجام می‌شود این تشکیلات از نظر دادستانی انقلاب در جمهوری اسلامی محارب و توطئه‌گر شناخته می‌شود و فعالیت به نفع آن‌ها به هر طریقی باشد ممنوع است."/ موسوی تبریزی نشسته بین ناطق نوری و اسدالله لاجوردی
توضیح تصویر،هفت شهریور ١٣۶٢، حسن موسوی تبریزی، دادستان کل انقلاب در مصاحبه‌ای گفت: “بهائیان جاسوسی می‌کنند برای دیگران و تحریک و اخلال در بعضی کارها می‌کنند… من امروز اعلام می‌کنم که به خاطر این خرابکاری‌ها و خلافکاری‌ها که در تشکیلات بهائی انجام می‌شود این تشکیلات از نظر دادستانی انقلاب در جمهوری اسلامی محارب و توطئه‌گر شناخته می‌شود و فعالیت به نفع آن‌ها به هر طریقی باشد ممنوع است.”/ موسوی تبریزی نشسته بین ناطق نوری و اسدالله لاجوردی

هفت شهریور ١٣۶٢، حسن موسوی تبریزی، دادستان کل انقلاب در مصاحبه‌ای گفت: “بهائیان جاسوسی می‌کنند برای دیگران و تحریک و اخلال در بعضی کارها می‌کنند… من امروز اعلام می‌کنم که به خاطر این خرابکاری‌ها و خلافکاری‌ها که در تشکیلات بهائی انجام می‌شود این تشکیلات از نظر دادستانی انقلاب در جمهوری اسلامی محارب و توطئه‌گر شناخته می‌شود و فعالیت به نفع آن‌ها به هر طریقی باشد ممنوع است.”

محفل ملی سوم بهائیان در”آخرین پیام محفل روحانی ملی ایران به یاران آن سامان” به پیروی از اصل اطاعت از حکومت تشکیلات بهائی را تعطیل اعلام کرد و همزمان با ارسال نامه‌ای سرگشاده که برای دو هزار نفر از افراد سرشناس و عالی رتبه‌ حکومت فرستاده شده بود درخواست کرد تا به دستگیری، زندان، شکنجه، اعدام و ظلم به بهائیان پایان دهند.

در بخشی از این نامه آمده است “… چگونه پیرمردی هشتاد و پنج ساله یزدی که هرگز از ولایت خود خارج نشده می‌تواند جاسوس باشد؟ چگونه دانش‌آموزان، زنان خانه‌دار، دختران جوان بیگناه، مردان و زنان پیر می‌توانند جاسوس باشند؟ چه مدارک و اطلاعات سری از ایشان به دست آمده؟ چه ابزار جاسوسی از آن‌ها به دست آمده است؟ “

با این حال روند آزار و اذیت بهائیان و پیگرد اعضای سابق محافل محلی و ملی متوقف نشد و در طول چند ماه بعد هفت نفر از اعضای سومین محفل ملی بهائیان ایران پس از انقلاب به نام‌های جهانگیر هدایتی، شاپور مرکزی، فرهاد اصدقی، فرید بهمردی، اردشیر اختری و امیرحسن نادری دستگیر و اعدام شدند.

بهائیان و انقلاب اسلامی

هر چند در دوران پهلوی نیز تبعیض علیه بهائیان وجود داشت اما با پیروزی انقلاب اسلامی این تبعیض‌ها شدیدتر و البته نظام‌مند شد. قانون اساسی جمهوری اسلامی با خط کشی مشخص میان پیروان مذهب شیعه و دیگر اقلیت‌ها و حذف بهائیان به بهانه‌ این‌که “اقلیت غیررسمی” هستند، زمینه را برای فشار بر بهائیان مهیا کرد. آیت الله خمینی که هرگز دشمنی‌اش با بهائیان را پنهان نکرده بود در دی‌ماه سال ۱۳۵۷ در مصاحبه با جیمز کاکرافت در پاسخ به این سوال که آیا بهائیان در حکومت آینده آزادی‌های سیاسی و مذهبی خواهند داشت، گفته بود “آزادی برای افرادی که مضر به حال مملکت هستند داده نخواهد شد.”

___________________________________

مینا یزدانی استاد تاریخ که خود نیز بهائی است می‌گوید: “چنانکه به خاطر دارم با توجه به تجربیات دور و نزدیک آن زمان، از جمله واقعه آتش سوزی خانه بهائیان در شیراز که دو ماه پیش از انقلاب اتفاق افتاد، پیش بینی اینکه جامعه بهائی در خطر خواهد بود چندان دور از ذهن نبود. بسیاری از ما احساس می کردیم سختی و رنج در پیش روداریم.”

_____________________________________

بنابراین شاید عجیب نبود که بهائیان در همان سال‌های ابتدای پیروزی انقلاب توسط بهائی ستیزان دیروز و مسئولینِ امروز آزار و اذیت شوند.

اما نظر بهائیان در مورد وقوع انقلاب چه بود؟ مینا یزدانی استاد تاریخ که خود نیز بهائی است می‌گوید: “چنانکه به خاطر دارم با توجه به تجربیات دور و نزدیک آن زمان، از جمله واقعه آتش سوزی خانه بهائیان در شیراز که دو ماه پیش از انقلاب اتفاق افتاد، پیش بینی اینکه جامعه بهائی در خطر خواهد بود چندان دور از ذهن نبود. بسیاری از ما احساس می کردیم سختی و رنج در پیش روداریم.”

مصادره‌ اموال، اخراج از دانشگاه‌ها و مدارس، “پاک‌ سازی” از ادارات، ممنوع المعامله شدن و…نیز بخشی از پیامد‌های انقلاب اسلامی برای بهائیان بود.

هم‌اکنون نیز با گذشت بیش از سه دهه از انقلاب وضعیت حقوق بشری بهائیان ایران پیشرفت چشمگیری نداشته است. برای مثال تعداد هفت نفر از مدیران جامعه‌ بهائی که در غیاب نهاد‌های انتخابی بهائی اداره‌ امور بهائیان ایران را بر عهده داشتند به بیست سال زندان محکوم شده و در زندان به سر می‌برند.

جمال‌الدین خانجانی، فریبا کمال‌آبادی، عفیف نعیمی، سعید رضایی، بهروز توکلی و وحید تیز‌فهم در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۷ در اقدامی هماهنگ در منازلشان توسط مامورین امنیتی بازداشت و به زندان اوین منتقل شدند. مهوش ثابت نیز پیش از این از تاریخ ۱۵ اسفند ۱۳۸۶ در مشهد بازداشت است.

آیین بهایی از ایران برآمده و شروع آن به سال ۱۲۲۳ خورشیدی برمی گردد. بهاییان، بزرگترین اقلیت غیر مسلمان در ایران هستند و در آستانه انقلاب ۵۷ جمعیت آن ها سی صد هزار نفر برآورد می شد. اداره امور بهایی در هر کشور به عهده نهادی انتخابی است که به آن محفل روحانی می گویند.

مطالب مرتبط

مطالب مرتبط

مهمترین خبرها

مهمترین خبرها

گزارش و تحلیل

BBC News, فارسی